کیهان/
اول قرار نبود!؟(یادداشت روز)
دیروز که صحبتهای سفیر کرهجنوبی درباره چگونگی تامین هزینههای سفارت منتشر شد، ناخودآگاه تقارن این سخنان با تعریف و تمجیدهای اغراقآمیز درباره برجام به ذهن تداعی شد! سفیر کرهجنوبی گفته بود:« تاسفآور است که سفارت کرهجنوبی با وجود سپری شدن ۶ ماه از اجرایی شدن توافق برجام هنوز پول سفارت خود را از طریق قاچاق به ایران میآورد.» این سخنان را نه یک دلواپس،نه یک مخالف دولت و نه یک منتقد برجام گفته است.پولی که او به ایران میآورد هم به اندازه امورات معمول یک سفارتخانه است نه بیشتر! اما همین مبلغ ناچیز را هم نمیتواند از طریق سیستم بانکی منتقل کند!
قضاوت درباره آثار برجام و میزان تحقق وعدههای فراموش نشدنی دولت در این خصوص،به عهده مردمی است که در طول این یکسال تا چه اندازه از آن بهره برده و یا آثار ادعایی آن را لمس کردهاند! اما واقعیتهای رخ داده قبل و بعد از برجام،بعنوان بخش مهم و غیرقابل محو از تاریخ سیاسی معاصر ایران، باید بارها و بارها مورد بررسی و نقد قرار بگیرد، نقاط قوت و ضعف آن ارزیابی شود و چرایی نرسیدن به اهداف و وعدهها یا رسیدن به آنها مورد کنکاش قرار گیرد. دلیل ضرورت این امر هم پرواضح است؛چون از همان روزها تا حالا،رئیس جمهور و برخی مقامات دولتی و یا حامیان آنها،بر ضرورت الگوگیری از برجام برای مناسبات منطقهای و بینالمللی و انعقاد برجامهای دو و سه و … تاکید دارند. در چنین شرایطی، ارزیابی نسخه اصلی و دستاوردهای آن، راه را برای تکثیر یا عدم تکثیر نسخههای بعدی باز میکند.
ماجرای برجام دو بخش مهم دارد،بخشی که به آمریکا (بعنوان کشور محوری در بین کشورهای ۵+۱) و پایبندی به تعهداتش مربوط میشود و بخشی که به داخل کشور و نحوه تعامل ما با آنها بازمیگردد. در هردو بخش، سخنان فراوانی گفته شده و در اینجا و سالگرد برجام، به برخی از آنها اشارهای مجدد میشود.
۱- شکی نیست که آمریکا در بالاترین افق، بدنبال منصرف کردن ایران از همه اهداف و آرزوهای انقلاب اسلامی است و این مسیر را بصورت یکنواخت از ابتدای پیروزی انقلاب تا کنون دنبال کرده است .هرچند به لطف خدا موفق نبوده اما این استمرار را شاهدیم. در موضوع مذاکرات، بیم از بدعهدی و مکر و خدعه آنها از نخستین روز وجود داشت و رهبر معظم انقلاب بارها و بارها در این باره تذکر دادند. به عنوان نمونه ایشان در ۲۱/۱۲/۹۳ در موضوع مذاکرات فرمودند: «من نگرانم؛ چون طرف مقابل، طرف حیلهگری است. از جمله چیزهایی که غالباً پنهان میماند از چشمها، حیلهگری اشخاص یا جهاتی است که دارای ظاهر بزرگ و فربهی هستند؛ آدم فکر نمیکند که اینها هم حیلهگر باشند. خب امروز آمریکا ظاهر فربهی دارد؛ قدرت مالی، قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی، قدرت نظامی، قدرت امنیّتی، و غفلت میشود از اینکه همین دستگاه صاحب قدرت، اهل موذیگریهای آدمهای ضعیف هم باشد، ولی هست؛ اهل حیلهگری است، اهل خدعه است، اهل خنجر از پشت زدن است؛ اینجوری است. ما نباید اینجور تصوّر بکنیم که حالا اینها چون مثلاً بمب اتم دارند یا وسایل نظامی قدرتمندی دارند، بنابراین احتیاجی ندارند به اینکه دست به حیله و خدعه بزنند؛ نه، اتّفاقاً احتیاجشان هم زیاد است و عمل هم میکنند و واقعاً خدعهگری میکنند؛ این ما را نگران میکند. باید مراقب شگردهای دشمن باشیم. هر وقتیکه یک زمان معیّن شده است برای پایان مذاکرات و ما به این زمان نزدیک میشویم، لحن طرف مقابل – بخصوص لحن آمریکاییها – تندتر، سختتر، خشنتر میشود؛ این برای این است که جزو شگردهای اینها است، جزو حیلهها و خدعههای اینها است.»
۲- اما حیله و خدعه احتمالی آمریکاییها چه بود که در خصوص آن بارها هشدار داده شد!؟بی شک عمل به تعهدات بصورت یکطرفه و انتظار برای راستی آزمایی آن توسط آمریکاییها و سپس آغاز اجرای این تعهدات، بزرگترین نگرانی ممکن در این زمینه بود. رهبر معظم انقلاب در این باره فرمودند:« اینکه آمریکاییها تکرار میکنند که «ما قرارداد با ایران میبندیم، بعد نگاه میکنیم ببینیم اگر به قرارداد عمل کردند تحریمها را برمیداریم» این حرف حرف غلط و غیرقابل قبولی است؛ این را ما قبول نداریم. رفع تحریمها جزو موضوعات مذاکره است، نه نتیجه مذاکرات؛ آن کسانی که دستاندرکار هستند، فرق این دو را بخوبی میفهمند. این یک خدعه آمریکایی است که میگویند قرارداد میبندیم، نگاه میکنیم به رفتارها، بعد تحریمها را برمیداریم! اینجوری نیست؛ همینطور که مسئولین ما صریحاً گفتهاند و رئیسجمهور محترم صریحاً گفت، رفع تحریمها باید بدون هیچ فاصلهای در هنگام رسیدن به توافق انجام بگیرد، یعنی رفع تحریم جزء توافق است نه چیزی مترتّب بر توافق.» (۹۴/۱۰/۹)
۳- خواست ایران و تیم مذاکرهکننده هستهای از مذاکرات طولانی و طاقتفرسایی که رهبر عزیز انقلاب از دستاندرکاران آن بابت این زحمات، تشکر کردند، برداشته شدن تحریمها بود. این موضوعی بود که علتالعلل مذاکرات بوده و تمام مقامات مرتبط، بارها و بارها برآن اصرار و تاکید ورزیدند و به مردم ایران وعده آن را دادند. افزون بر رهبر معظم انقلاب که رفع تحریمها را جزو توافق دانستند و نه نتیجه آن، رئیسجمهور محترم در این باره تصریح کرده بود:« به ملت شریف ایران اعلام میکنم که طبق این توافق، در روز اجرای توافق، تمامی تحریمها حتی تحریمهای تسلیحاتی، موشکی و اشاعهای هم … لغو خواهد شد. تمام تحریمهای مالی، تمام تحریمهای بانکی، تمام تحریمهای اقتصادی بطور کامل لغو خواهد شد و نه تعلیق» عباس عراقچی، معاون وزیر امور خارجه و عضو ارشد تیم مذاکرهکننده هستهای هم گفته بود:« همه تحریمهای اقتصادی و مالی در همان روز اجرا برداشته میشود.» همچنین علی اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی و عضو ارشد تیم مذاکرهکننده هستهای در این باره تصریح کرده بود:«تمامی تحریمها رفع میشود و وضعیت تجاری و اقتصادی و داد و ستد مالی و بقیه امور جاری در ابعاد اقتصادی و مسائل تحریم مملکت بصورت عادی برخواهد گشت» این تصریحات و دهها نمونه دیگر مشابه آن، به قدری گویا بود که جای هیچ تردید و تفسیر باقی نمیگذاشت و این امید را در دل مردم ایجاد میکرد در برابر آنچه از دست میدهیم، ستانده خوبی خواهیم داشت و به بخشی از حقوق خود یعنی لغو تحریمها خواهیم رسید.
۴- اما متن سند منتشر شده موسوم به برجام، به روشنی گویای آن بود که همه هشدارها درباره خدعه آمریکایی نادیده گرفته شده و امتیازات نقد در برابر وعدههای نسیه مبادله شده است! کیهان همان زمان و با توجه به متن یکطرفه برجام نوشت: «برد برد نتیجه داد، هستهای میرود، تحریمها میماند!» آن روز تیتر کیهان مورد اعتراض برخی قرار گرفت و کیهان متهم به شتابزدگی در قضاوت شد! در حالیکه متن به روشنی گویای آن بود که ما، پذیرفتهایم همه تعهداتمان را بصورت یکطرفه اجرا کنیم و بعد منتظر راستیآزمایی دشمن شویم، برخی دعوت به صبر و سکوت میکردند و تا بر ما ثابت شود که اشتباه میکنیم!
۵- اندکی بعد، ایران براساس متن برجام به تعهداتش عمل کرد. جمعآوری سانتریفیوژها و پر کردن قلب رآکتور با سیمان، ارسال آب سنگین، ارسال اورانیوم غنی شده و … یکی پس از دیگری و با سرعتی خیرهکننده انجام شد. در این مقطع هم به تذکر مشفقان در خصوص مرحله به مرحله و هم سطح انجام دادن تعهدات، توجهی نشد و همه این دلسوزیها با برچسبهای تلخ و توهینآمیز رئیسجمهور با منتقدان نظام مواجه شد! همه این حرفها تحمل شد به این امید که بالاخره نوبت مردم ایران هم خواهد رسید و تحریمها لغو میشود. و به روزی رسیدیم که ما، هیچ تعهد انجام نشدهای نداشتیم.
۶- همزمان، آمریکاییها انواع خباثتها را از خود نشان دادند و ثابت کردند که پیشبینیهای حکیم انقلاب درباره بدعهدی و حیلهگری آنها حقیقت محض است. آنها تحریمهای جدید اعمال کردند، افراد تازهای را به فهرست سیاه اضافه کردند و ازمعامله و مراوده شرکتها با ایران جلوگیری کردند.
۷- رهبر عزیز انقلاب، نوروز امسال در جوار حرم مطهر رضوی(ع) در تشریح رفتار دشمن،تعبیر عجیب و مهم «خسارت محض»را بکار بردند و فرمودند:« در همین توافقی هم که ما با آمریکاییها در مسئله هستهای کردیم، آمریکاییها به آنچه وعده داده بودند عمل نکردند و کاری را که باید میکردند انجام ندادند. … آمریکاییها گفتهاند که ما تحریمها را برمیداریم و روی کاغذ هم برداشتند امّا از طرق دیگر جوری عمل میکنند که اثر رفع تحریمها مطلقاً بهوجود نیاید و تحقّق پیدا نکند. بنابراین، کسانی که امید میبندند به اینکه بنشینیم با آمریکا در فلان مسئله مذاکره کنیم و به یک نقطه توافقی برسیم -یعنی ما یک تعهّدی بکنیم، طرف مقابل هم یک تعهّدی بکند- از این غفلت میکنند که ما ناگزیر باید به همه تعهّدهای خود عمل کنیم [امّا] طرف مقابل با طُرق مختلف، با شیوههای مختلف، با خدعه، با تقلّب سر باز میزند و به تعهّدهایی که کرده است عمل نمیکند. این چیزی است که ما امروز در مقابل چشم خودمان داریم میبینیم؛ یعنی خسارت محض.» اندکی بعد ایشان در باب اصرار بیمورد برخی مسئولان بر این موضوع که تحریمها لغو شده فرمودند:« من خواهش میکنم کسانی که دستاندرکارند توجّه کنند، دقّت کنند؛ مدام نگوییم تحریمها برداشته شده؛ نه، مسئله معامله بانکها حل نشده و بانکهای بزرگ معامله نمیکنند.»(۲۵/۳/۹۵)
۸- حالا و با این مرور بسیار فشرده از دادهها و ستاندهها و با مروری بر وضعیت اقتصادی کشور، بهتر میتوان فهمید برجام، الگوی مناسبی برای تکرار در موضوعات دیگر هم هست یا نه و چرا رهبر عزیز انقلاب با آن قاطعیت و صراحت تاریخی، راه برجامهای بعدی را بستند و محکم در برابر آن ایستادند!
اما در خاتمه، یک موضوع را در کنار آنچه مرور شد نباید نادیده گرفت. اینکه آمریکاییها خدعهگر هستند درست. اینکه خباثت در ذات آنها هست قبول. اینکه تیم مذاکرهکننده زحمت کشید هم قبول. اما این قابل قبول نیست که با گذشت یکسال از برجام و نبودن اثری در زندگی مردم، و با وجود دهها خباثت و کارشکنی آمریکا، معاون وزیر خارجه کشورمان، به سفید کردن چهره خباثت آمیز آنها بپردازد و مثلا بگوید نقض مهمی (!) اتفاق نیفتاده! یا بگوید از اول قرار نبود با برجام تحریمها لغو شود! واقعا از اول قرار نبود!؟ اگر نبود بر سر چه مذاکره کردید!؟ چرا همه چیز را دادید!؟ یعنی همه آن مذاکرات برای تنها و تنها برای به مسلخ بردن صنعت هستهای بود!؟ واقعا از اول قرار نبود!؟ بالاخره آقای عراقچی معاون وزیر خارجه ایران است نه نماینده آمریکا و بیش از اینها از وی انتظار میرود.
حسین شمسیان
وطن امروز/
انقضای برجام
دکتر زهرا طباخی: تکتک اعضای جامعه ایرانی مشرف به این ماجرا هستند که اصل مذاکرات هستهای از زمان دولتهای پیش از حسن روحانی تا لحظه انعقاد برجام، با هدف «رفع تحریمها» صورت گرفت. مصاحبهها و گفتوگوهای زنده رئیسجمهور و اعضای تیم مذاکرهکننده ایران نیز گواه این موضوع است که هیچ شرط و شروط اضافه و برنامه اجرایی موازی نیز به جز آنچه در حوزه برنامه هستهای در متن برجام ذکر شده، برای تحقق هدف مهم رفع تحریمها در دوره پسابرجام از سوی نظام پذیرفته نبوده و نیست. حتی رئیسجمهور، اول بهمن سال گذشته تاکید کردند به گفته خود در سخنرانی سازمان ملل و قول به مردم و نظام پایبند هستند و زمانی توافق خواهیم کرد که تمام تحریمهای اقتصادی بالمره [در لحظه] لغو شود.
قانون ماندگاری تحریم!
بهرغم همه تلاشها، برجام توافقی بایسته و شایسته از منظر حقوقی از کار درنیامد و بحثهای سنگینی در حوزه امنیت ملی و حفظ منافع مردم در کشور میان موافقان و منتقدان آن درگرفت. به نحوی که بلافاصله پس از انعقاد برجام و دست دادن طرفین مذاکره مقابل دوربینهای رسانههای جهان، اختلافات پیرامون بدیهیترین و مهمترین هدف آغازین مذاکرات یعنی «زمان لغو تحریمها» آغاز شد. وزیر خارجه آلمان معتقد بود: تحریمهای اتحادیهاروپایی علیه ایران، دستکم تا آخر سال آینده به قوت خود باقی خواهد ماند! این در حالی است که حسن روحانی ۳ روز پس از مصاحبه «والتر اشتاینمایر»، گفت: تحریم ممکن است یک تا ۲ ماه پس از آغاز پروسه اجرای توافق هستهای برداشته شود.
«فیلیپ هاموند»، وزیر خارجه انگلیس نیز تصریح کرد: میتوان از بهار آینده – یعنی از فروردین ۹۵ که گذشت- به عنوان شروع زمان رفع تحریمها صحبت کرد! «یوکیا آمانو»، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز برنامهای بدون زمانبندی مشخص برای رفع تحریمها تعریف کرد و بر پایان بازرسیها از تاسیسات هستهای ایران تاکید ورزید؛ پروسهای که بهرغم گزارش سال قبل سازمان ملل مبنی بر پایبندی ایران به برجام، در سال جدید با توطئهچینی مشترک آلمان و «بانکیمون» مشخص نیست چه سرانجامی خواهد داشت.
داغ وعدهها بر دل مردم
«رابرت آینهورن»، مذاکرهکننده سابق دولت اوباما در پرونده ایران و عضو فعلی موسسه بروکینگز نیز بدون توجه به مفاد مشخص برجام تاکید دارد خبری از لغو تحریمها نیست و «کارهای زیادی هست که قبل از لغو تحریمها ایران باید انجام دهد(!)»
در چنین شرایطی اظهارات متناقض و جدید عباس عراقچی در گفتوگوی خبری سیما آتشی بود بر داغ دل مردمی که با اعتماد به قولهای دولتمردان منتخب خود، علائم منفی بازار و حوزههای مسکن و ارز و طلا و اخبار بد و بسیار بد بخش تولید را به امید گشایش پسابرجامی، مدتهاست زیر نظر دارند. عضو ارشد تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان با دفاع از همه بدعهدیهای طرف مقابل اعلام کرد: «۱+۵ تا این لحظه به تعهدات خود در برجام پایبند بوده است»!
وی همچنین در دفاع از روند ضدایرانی حاکم بر فضای پسابرجام بینالملل، جملات منفی و غیرقابل دفاع متنوعی به کار برد که از ذکر تکتک آنها میپرهیزیم و ناگفتههای تیم مذاکرهکننده، دولتمردان و آنچه در پسابرجام رخ داده را تبیین میکنیم.
بنبست حقوقی برجام
الف- واقعیتی که تاکنون از مردم پنهان نگاه داشته شده این است که آمریکا با برنامهریزی حقوقی دقیق و با تمرکز بر کلمات حرفهای به کار گرفته شده در متن برجام یا همان برنامه اقدام جامع مشترک، تیم مذاکرهکننده کشورمان را کامل دور زده است. موارد مهمی از جمله نحوه دقیق رفع تحریمها و زمان آن در متن برجام به اقدامات متنوع تعریف شده در ضمایم گوناگون مرتبط شده که اکنون تاثیر حقوقیاش را در بیمیلی دولت و کمیته نظارت بر اجرای برجام در پیگیری قانونی بدعهدی ۱+۵ مشاهده میکنیم.
همین چارچوب حقوقی دقیق تاکنون به طور کامل منافع آمریکا را تامین کرده و در پساپرده به دولت کشورمان فشاری مضاعف با این مطلع وارد میکند که تحقق اهداف ایران مبنی بر رفع تحریمها و آزاد شدن اموال بلوکه ملت و حضور در بازار جهانی نیازمند «مذاکراتی جدید» و اقداماتی در حوزههای ممنوعه همچون توانمندیهای نظامی و برنامههای منطقهای ایران است. علت تاکید مکرر آمریکاییها بر نیاز به «برجامهای جدید» و دعوت از دولت حسن روحانی به تسریع در عمل به خواستههای جدید در قالب «اصلاحات پسابرجام آمریکایی» همین موضوعات است.
تحریمها هوشمند میشود
ب- شبکهای جدید از موانع حقوقی در دفاع از چارچوب تحریمها از سوی آمریکا در دوره پسابرجام شکل گرفته و دولت و کنگره این کشور به صورت مداوم با قانونگذاری و اعمال نفوذ در حوزه تجارت جهانی، به دفاع از آن مشغول هستند. پس آنچه مانع حضور ایران در بازار جهانی است همان «شبکه جدید حفاظتی» است که در قالب برپایی تحریمهای هوشمند، با سر و صدا به ایرباس هشدار میدهد به ایران هواپیما نفروشد، بوئینگ را با قانون کنگره تهدید به مجازات تخطی از تحریمها میکند و آشکارا از بانکهای اروپایی میخواهد تا پیش از پایان پروسه استقرار شبکه نظارت آنلاین وزارت خزانهداری در بانک مرکزی به ایران قدم نگذارند!
برجام در خدمت اسرائیل
پ- برخلاف آنچه در ایران نمایش داده شد، هدف آمریکا از آغاز مذاکرات هستهای با ایران، هرگز خود برنامه اتمی کشورمان نبود. آمریکاییها از ابتدا هدف از توافق و برجام را «تامین امنیت اسرائیل» و پیشران اجرای پروژه فتح منطقه با اسم رمز «ایران، کلید صلح خاورمیانه» اعلام کردند. پس نه خبری از جنگ بود و نه حمله اتمی به فردو و نطنز! که اگر اصولا طرف مقابل چنین توانی را در خود میدید، تا این اندازه نیازمند گسترش دامنه «جنگ نیابتی» با به آتش کشیدن نصف جهان توسط نواب داعشی صهیونیستها برای انتقامگیری از ایران نبود! تحقق پروژه «خاورمیانه جدید» نیازمند ملزوماتی از جمله باز شدن مسیر اثرگذاری آمریکا بر تحولات سیاسی- اقتصادی داخل ایران است. پروسه تغییر شامل مهندسی بازار، اصول سیاست خارجی و ارزشها و باورهای جامعه ایرانی است که میتواند صورت مساله «دشمنی با اهداف آمریکا و اسرائیل» را از داخل تا حدی کمرنگ کرده و سپس با باجدهی اقتصادی در مراحل پیشرفتهتر ماجرا، به سرانجام برساند. دقیقا به همین جهت است که ناگاه «ایران» از سرخط اعلام برنامه اندیشکدههای آمریکایی- اروپایی حذف شده و اصطلاحا پروژه تغییر به صورت «چراغ خاموش» در حال اجراست. چنین مسیری ارزش صبر استراتژیک و تماشای به خطر افتادن موقعیت سیاسی- اجتماعی غربگرایان داخلی را دارد. علاوه بر اینکه آمریکاییها به این نتیجه رسیدهاند جز ادامه مسیر مذکور، راهی برای «تغییر از درون» ایران و ایرانیان وجود ندارد.
ضمانت آمریکا ممنوع!
با احتساب همه این موارد بهترین توصیهای که میتوان به دولتمردان کشورمان کرد بازخوانی توصیههای مشفقانه رهبر انقلاب و پرهیز از بازی سیاسی با معیشت مردم است. رهبری با جدا کردن مکرر حساب تیم مذاکرهکننده کشورمان از آینده برجام، گرهزدن عاقبت دولت به وعدههای پوچ و توخالی آمریکا را ممنوع کردند. تاکید بر این موضوع که مسؤولان امر به مردم بگویند تحریمها برداشته نشده توأم با دعوت از دولتمردان و سیاسیون به احترام به «تجربه برجام» مبنی بر توخالی بودن وعده «قابل اعتماد بودن آمریکا» با هدف جلوگیری از پیوست پرونده دولت به بدعهدی بینالمللی آمریکاییها صورت گرفته است. خلاصه کلام اینکه منطقی نیست آمریکا با فریب و دروغ تحریمها را پابرجا حفظ کند و برخلاف متن توافق بر مفاد محدودیتهای ایران بیفزاید و عراقچی و ظریف و سایر دولتمردان ایرانی در دفاع از روند ضدایرانی مذکور، «راست» را پنهان کنند.
خراسان/
اتفاقی که فیش های نجومی رقم زد
نویسنده : محمد حقگو
قاچاق، فساد اداری، مناطق آزاد، مشکلات صنایع کوچک و … این ها کلید واژه هایی بودند که تا همین چندی پیش، جزو مسائل و مشکلات کلیشه ای قرار داشتند که معلوم نبود چه زمانی قرار است رفع شوند. یا این که مانند موضوع میوه های قاچاق، در برهه ای مطرح و تا موج خبری بعدی به حاشیه رانده می شدند.
اما چندی است حال و هوای این بحث ها فرق کرده و جرقه آن هم از فیش های حقوقی نجومی آغاز شده است. مانوری رسانه ای که از یک سو سبب شد عدالت درآمدی در مجموعه دولتی که قرار است اقتصاد مقاومتی را پیاده سازی کند در راس توجهات قرار گیرد و از سوی دیگر آن قدر موثر و گسترده بود که توانست دور از دسترس برخی بوروکراسی های محافظه کارانه اداری که گهگاه به محملی برای به محاق کشاندن اینگونه افشاگری های مفید تبدیل می شد، مطرح شود و قابلیت اثرگذاری بر تصمیم مسئولین را پیدا کند.
در سایه چنین تغییراتی، الان فضای افکار عمومی نسبت به موانع تولید از قبیل کالاهای قاچاق و ورود آن ها به کشور به خصوص از مناطق آزاد حساس شده است. البته طبیعی هم هست. مردم از یک طرف رکود صنعت و چتر بزرگ بیکاری و تعطیلی بنگاه های اقتصادی را می بینند و از سوی دیگر می بینند که چطور برخی گروه ها در جامعه به طور روزافزون و غیر طبیعی از رفاه شخصی بیشتری برخوردار می شوند. رواج خودروهای چند میلیاردی می تواند مثال خوبی در این زمینه باشد.
اما نکته قابل توجه این روزها را می توان تغییر ادبیات اقتصادی دولت دانست. آن هم در شرایطی که فشار قابل توجهی از سوی افکار عمومی به دستگاه اجرایی وارد آمده است؛ بدین ترتیب دولتی که تا همین چندی پیش عمده پاشنه سیاست های اقتصادی اش بر محور بسته های تحریک تقاضا و تحولات برجام و پسابرجام می چرخید، با واقعی شدن تصویرهای مثبت از برجام مانند کم اثر بودن ورود هیات های خارجی به کشور و معلق ماندن قرارداد ایرباس و بوئینگ، هم اینک تغییرات ساختاری هم چون مبارزه با فساد و قاچاق (به عبارت بهتر برخورد با زالوهای اقتصادی) و نیز تقویت صنایع کوچک در گفته های اعضای کابینه اش پررنگ شده که صدالبته مثبت است.به طوری که قائم مقام وزیر صنعت هم اینک از بازگشت طرح های مشابه ایران کد و شبنم سخن می گوید. وزیر صنعت بر لزوم توانمندسازی مدیریتی بنگاه های کوچک و ترویج کلینیک های صنعت تاکید می کند و از واردات قاچاق از مناطق آزاد علناً گلایه می کند. در قوه قضائیه هم ادبیات متفاوت تر شده است. به عنوان مثال، رییس سازمان بازرسی در رویه ای متفاوت از گذشته اخبار قابل تاملی از فساد را مطرح کرده است. نمونه آن را می توان در اخبار دیروز مشاهده کرد. وی گفت: در منطقه آزاد کیش، از مجموع حدود ده هزار شرکت ثبت شده، ۹۳۰۰ شرکت تنها با یک کد ملی به ثبت رسیده است و در این رابطه،۲۸۰۰ پرونده نیز تنها مربوط به یک آپارتمان بوده است!…
لذا این برهه زمانی را می توان سرآغاز یک نقطه تحولی در اقتصاد ایران دانست. نقطه ای که در هر کشوری به بهانهای به وجود آمده است. البته اگر چه جنس تمام وقایع این روزها از نوع اصلاح روندهای گذشته است، کاش درس عبرتی برای تمام دستگاه های نظارتی و تصمیم گیر و اجرایی شود تا این بار به طور پیشگیرانه با مسائل اقتصادی برخورد کنند. هنوز مسائل مهمی پیش روی نظام اجرایی کشور قرار دارد که لازمه آن تغییر نگرش ها از اقدامات پیشگیرانه به عنوان موضوعاتی لوکس، به «اقداماتی ضروری» است. پیاده سازی قاطع و هر چه سریعتر نظام جامع و عادلانه مالیاتی، توجه واقعی و نه صرفاً مالی به تقویت توان تولید داخلی و هم چنین تغییر در نگرش ها به صادرات به عنوان هدف تولید می تواند بخشی از این اقدامات به حساب آید.
ایران/
سؤال کلیدی در سالروز <برجام>
حمید بعیدی نژاد
رئیس تیم کارشناسی مذاکرات هسته ای
در سالروز پایان موفقیتآمیز مذاکرات هستهای و حصول برجام، یک بار دیگر با این سؤال کلیدی مواجه میشویم که «برجام چه دستاوردهایی برای کشور داشته است؟» در پاسخ به این سؤال باید گفت که در نگاه اول این دستاوردهای مهم قابل توجهند:
١- تثبیت حقوق مسلم هستهای ایران: امیدواریم یادمان نرفته باشد که چه سالهای طولانی ملت ایران به عنوان مهمترین خواسته ملی یکپارچه خواستار تثبیت حقوق هستهای کشورمان بود و برای تحقق آن تحریمها، فشارها، محدودیتها و محرومیتها را به جان خرید. امروز این حقوق هستهای از طرف همان کشورهایی که وجود ۱۰ عدد سانتریفیوژ را نمیتوانستند بپذیرند، با عالیترین درجه صراحت در برجام شناسایی و تثبیت شدهاند. آیا واقعاً این ملت حق ندارد برای این موفقیت شادمان باشد؟ پس به آرمان ملتمان وفادار باشیم و از تحریف یا بازتعریف آن بپرهیزیم.
٢- بالندگی صنعت هستهای: با آنکه ایران در دوره تحریم هیچ گاه از تداوم برنامه هستهای خود کوتاه نیامد، اما این برنامه در آن مقطع به دلیل تهدیدات فزاینده علیه صنعت هستهای، مرتب زیرزمینیتر، از نظر تجاری غیرقابل توجیهتر و به علت اهمیت سرعت، از نظر فنی آسیبپذیرتر شده بود. تأسیسات هستهای و دانشمندان هستهای روزانه در سایه تهدید نظامی و خطر ترورها زندگی و فعالیت میکردند، تصمیمات مدیریتی در تعیین فرآیندهای صنعت هستهای به علت ضرورت بیش از آنکه تابع دقت، توجه به ضرورتها و نیازها و محاسبات علمی و فنی باشد؛ به تابعی از اقتضائات سیاسی و فشار زمان تبدیل شده بود. انتقال تجهیزات و تجربیات علمی تقریباً به حد صفر رسیده و آژانس بینالمللی انرژی اتمی متخصصان ایران را از شرکت در هر دوره و همایشی ممنوع کرده بود. بر همین اساس اعتقاد داریم که برجام شرایط را برای بالندگی صنعت هستهای فراهم کرده و موجبات افزایش کارآیی و بهرهوری تأسیسات هستهای را بیش از پیش فراهم خواهد نمود. صنعت هستهای امروز با صدور مواد غنی شده هستهای و همچنین صدور آب سنگین به قویترین قدرتهای صنعت هستهای دنیا این بالندگی را آغاز کرده است.
٣- تثبیت شرایط اقتصادی کشور: تحریمهای اقتصادی و مالی بی شک تأثیراتی منفی بر اقتصاد ایران داشته است. امکان انتقال پول برای صادرات و واردات و حتی مصارف محدود شخصی از سیستم بانکی به صفر رسیده بود و خارج شدن نقل و انتقالات مالی و پولی از چرخش رسمی بانکی باعث فساد، اختلاس و ناامنی در بازار پول و سرمایه شده بود. همه اینها باعث بی ثباتی نرخ ارز شده بود. یادمان میآید که بالا رفتن روزانه نرخ ارز در برابر ریال، باعث شده بود که این تابلوهای صرافیها باشند که هر روز منحنی وضعیت بی ثبات اقتصادی کشور را به تماشای مردم بگذارند. امروز فضای امنیت و ثبات در بازار اقتصادی با کنترل نرخ تورم و نرخ ارز تثبیت شده و این امکان را برای مسئولان اقتصادی فراهم نموده است که جسورانه خود را آماده مواجهه با غول رکود و بیکاری نموده و برای تثبیت قطعی نرخ ارز برنامهریزی نمایند. فقط به تفاوت امروز نرخ تسهیلات ارز و نرخ بازار آزاد نگاه کنید تا تفاوت را ببینید.
در ادامه همین روند، ارتباطات بانکی بینالمللی که به صفر رسیده بود، جان تازهای گرفته است و با برقراری سوئیفت و شکلگیری کارگزاریهای مختلف بانکهای ایرانی با بانکهای اروپایی و آسیایی نقل و انتقال منابع مالی کشور برای صادرات و واردات آغاز و تثبیت شده است.
۴- بازگشت صنعت نفت به بازار: توان تولید و صادرات دو صنعت راهبردی و تعیین کننده روند توسعه کشور یعنی صنعت نفت و پتروشیمی با چندان محرومیتهای بینالمللی مواجه بودند که توان صادراتی آنها محدود و محدودتر شده بود. اگر برجام نبود، امروز صادرات نفت ایران به بازارهای جهانی به صفر میرسید. اما در یک روند معکوس امروز کشورمان توانسته است با قدرت، خود را به سطح صادرات قبل از تحریمها نزدیک کند.
صنعت پتروشیمی کشورمان نیز امروز برخلاف روند فرسایشی گذشته، به هدفهای جدید در فتح قلههایی که دیگر رؤیا شده بودند، میاندیشد. حمل و نقل نفت و ورود کشتیهای عظیم نفتکش «به» و «از» ایران با حذف انواع تحریمهای خدماتی و بیمهای به حالت طبیعی درآمده است.
۵- احیای صنعت هواپیمایی: در دوران تحریم صنعت هواپیمایی کشور به اوج رکود خود رسیده بود. تعداد کل هواپیماهای کشور که گواهینامه ایمنی پرواز به کشورهای اروپایی و آسیایی درجه اول داشتند به ۳ یا ۴ هواپیما رسیده بود. فرودگاههای بینالمللی به همین هواپیماها هم سوخت نمیدادند و لذا آنها ناچار میشدند برای سوختگیری ضمن پرداختن هزینههای اضافی مسیر خود را طولانی سازند. ناوگان هواپیمایی بسیار فرسوده شده و همین هواپیماهای محدود نیز همه در آستانه خروج از ناوگان فعال کشور بودند. در چنین شرایطی ایرلاینهای خارجی در مجاورت و همسایگی ما تمام مسیرهای پروازی ایران را به اشغال خود درآورده و سهم خرید چهار تا پنج میلیارد دلاری خرید بلیت توسط مسافرین ایرانی را به خود اختصاص داده بودند و این در حالی اتفاق میافتاد که خلبانان، مهندسین پرواز و خدمه پرواز هواپیمایی ایرانی یا با پدیده زشت بیکاری مواجه بودند یا آنکه به علت تخصص خود و با وجود بی میل به استخدام ایرلاینهای خارجی درمیآمدند. تفاهم موقت ژنو باعث حل برخی مشکلات فوری هواپیمایی گردید ولی امروز با امکان خرید هواپیماهای نو و جدید از شرکتهای اصلی که برای اولین بار پس از انقلاب انجام میگیرد، فرصت مهم نوسازی، بازسازی و ایمنسازی برای صنعت هواپیمایی در دسترس قرار گرفته است.
۶- تقویت روح امید و نشاط ملی: اعلام تهدیدات روزمره از سوی قدرتهای نظامی و وجود جو ناامنی در اطراف ایران از یکسو و وجود مشکلات و محدودیتهای بیشمار اقتصادی و مالی و بیش از همه بیکاری چشمانداز بهبود شرایط را برای طبقه جوان و تحصیلکرده که بیش از همه چیز نگران آینده خود و فرزندان خود هستند را تیره میکرد. افزایش مهاجرت به قیمت پذیرفتن مخاطرات و عوامل غیر پیشبینی شده آن و ظهور ناراحتیهای روحی و سرخوردگیهای اجتماعی نتیجه این شرایط برای جوانان و گروههای تحصیلکرده بود. اما امروز در فضای پسابرجام این روند جای خود را به روحیه امید و نشاط داده است که امیدواریم با بهبود شاخصهای اقتصادی و رونق اقتصادی، حس مثبت امید و اعتماد اجتماعی نیز تقویت گردد.
٧- بهبود شرایط بینالمللی برای تقویت توان دفاعی کشور: صنعت دفاعی کشور در دوره تحریم به افزایش توان خود ادامه داد و به دستاوردهای مهمی رسید. در عین حال در فضای ایران هراسی هر تلاشی برای افزایش توان دفاعی کشور، توسط دشمنان و قدرتهای خارجی به افزایش تهدید نظامی از سوی ایران بخصوص علیه همسایگان معرفی میشد. در دوره پیش از برجام دشمنان ما فضایی تهدیدآمیز علیه توان دفاعی کشورمان ایجاد نموده و با ساختن پرونده ساختگی به نام «پیامدی» توسط آژانس سعی میکردند که محور اصلی سازمان دفاعی نیروهای مسلح ما را تولید سلاحهای هستهای اعلام نمایند. همین تصویر مخدوش باعث شده بود که این قدرتها گسترش توان نظامی ایران را به عنوان محملی برای ترساندن و تحریک کشورهای منطقه قرار داده و آنها را به استقرار سیستمهای دفاع ضد موشکی با هزینههای میلیاردی ترغیب نمایند. آنها با سوءاستفاده از وجود برنامه دفاعی ایران مرتب تلاش میکردند منطقه را ناامن جلوه دهند. در همین حال در کنار سرازیر نمودن انواع تسلیحات پیشرفته به کشورهای منطقه و حتی گروههای تروریستی مانند داعش، این قدرتها تلاش زیادی کرده بودند که وزارت دفاع و نیروهای مسلح کشورمان را به طور کامل در تحریم و محدودیت قرار دهند. بر همین اساس بود که امکان خریدهای تسلیحاتی و تبادلات فنی نظامی در سطح رسمی نیز کاملاً متوقف شده بود. خوشبختانه در فضای پسابرجام و با ضربه بزرگی که به پروژه ایران هراسی وارد آمده است برخی از عرصههای امکان تقابل نظامی در سطح قدرتهای اصلی منطقه یا بین ایران و قدرتهای جهانی از میان رفته است و با حذف بخشی از محدودیتها علیه وزارت دفاع و تأسیسات صنعت دفاعی کشور، آن هاله تهدید رنگ باخته و در برخی عرصهها نشاط جدیدی را به سازمان نیروهای مسلح برگردانده است. انتقال سیستمهای دفاعی پیشرفته به ایران مانند اس۳۰۰ نقطه شروع خوبی برای افزایش مبادلات نظامی، نوسازی و مدرنسازی توان دفاعی کشور میباشد.
٨- بهبود روابط سیاسی و بینالمللی ایران: در فضای تحریم، محدودیتهای بسیاری نسبت به روابط سیاسی و بینالمللی ایران تحمیل شده بود. تماسها و رایزنیهای کشورمان با کشورهای مهم جهانی و منطقهای بسیار محدود شده بود. اتحادیه اروپا عملاً سطح مراودات سیاسی خود با ایران را حداکثر تا سطح مدیران کل وزارت خارجه تعیین کرده بودند و جز در موارد خاص فقط هیأتهایی به ایران اعزام میکردند که بیشتر به حل و فصل ضروریات روابط عادی اکتفا میشد. از آنجا که روابط سیاسی بر اساس روابط متقابل شکل میگیرد، سطح اعزامها و تبادلات سیاسی از ایران به دیگر کشورها هم محدود شده بود. فشار بر سیاستهای ایران در سازمانهای بینالمللی در شرایطی که ایران به علت وجود مشکلات بانکی حتی از پرداخت سهمیه خود محروم شده بود، تشدید شده بود و عربستان حتی میتوانست مجمع عمومی سازمان ملل متحد را با طرح ادعاهای واهی علیه ایران به صدور قطعنامه بکشاند. امروز این روند کاملاً معکوس شده است. تبادلات سیاسی و بینالمللی ایران با کشورهای مهم جهانی و منطقهای در یک دوره کوتاه چشمگیر بوده است و در همین دوره کوتاه حجم تبادل هیأتها در سطح عالی رؤسای کشورها و دولتها به نحو مقتدری نقش ایران را در تصمیمسازیهای بینالمللی افزایش داده است.
اینها عناوین برخی مهمترین دستاوردهای برجام میباشد. اما این بدین معنا نیست که در اجرای برجام با مشکلاتی مواجه نیستیم. این یک واقعیت است که انتظار ما از کشورهای ۱+۵ فراتر از وضع موجود است و ایران به چیزی کمتر از اجرای کامل برجام و رفع تمامی مشکلات و اجرای بدون نقص تمامی تعهدات آنها رضایت نخواهد داد.
اما در کنار این موضوع، یکی از چالشهایی که در مسیر اجرای برجام با آن مواجه هستیم، بالا بردن انتظار بیش از اندازه از برجام به عنوان چارچوبی برای حل همه مسائل و مشکلات جاری کشور است. برجام نه توافقی اقتصادی، نه توافقی مالی یا بانکی یا تجاری است، بلکه این تفاهم تحریمها و محدودیتهای تحمیلی علیه کشور را که سالها براساس قطعنامههای تحریمی شورای امنیت و تحریمهای یکجانبه وضع شده بودند را از میان برمیدارد. قطعاً باید هدف ما استفاده از تمامی ظرفیت برجام برای حذف موانع باشد ولی نباید وجود هر مشکلی در کشور را نیز به برجام و عدم اجرای مؤثر آن نسبت داد.
جوان/
تیر و رمز ماندگاری انقلاب
نویسنده : عباس حاجینجاری
در میان حوادث و تحولات پس از پیروزی انقلاب اسلامی که امنیت، ثبات و حتی تمامیت کشور را هدف گرفته بود، دو واقعه بزرگ که تعبیر فتنه برای آن به کار رفته، یعنی فتنه تیر ۷۸ و فتنه خرداد ۸۸، از دیگر وقایع و حوادث کشور متمایز است، چراکه بهرغم برنامهریزی و بازیگری عوامل بیگانه یا تروریستها در حوادثی نظیر غائله منافقین در ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ یا ترورهای گسترده و حتی کودتاها و تحمیل جنگ از سوی رژیم بعثی، نقش بعضی از مسئولان و مدیران کشور که همراستا با بیگانگان در این دو فتنه در مقابله با نظام عمل کردند، برجسته بود و به همین دلیل متناسب با سطح و نوع عمل آنها، ابعاد فتنه عمیقتر بود و نظام اسلامی را با چالشهایی ناخواسته درگیر کرد.
نقطه آغاز فتنه ۱۸ تیر ۱۳۷۸ کوی دانشگاه تهران، درج نامه طبقهبندی شده وزارت اطلاعات در روزنامه سلام در روز ۱۶ تیرماه بود که به توقیف این روزنامه توسط مرجع قضایی انجامید اما هماهنگی روزنامههای وابسته به جریان موسوم به اصلاحات در روز پنجشنبه ۱۷ تیر در اختصاص تیترها و سرمقالههای خود و تهدید به عواقب غیرقابل پیشبینی توقیف روزنامه سلام، نشان از آن داشت که یک تیم پشت پرده، هدایت این جریان را برعهده داشته و اتفاقاً منتظر این تعطیلی بود، چراکه روزنامه صبح امروز با مدیریت حجاریان روز پنجشنبه ۱۷ تیر، تیتر زد که آیا کسی میتواند هزینه این تعطیلی را بپردازد و دیگر روزنامه زنجیرهای با تیترهایی چون «محدودیت مطبوعات خشم مردم را شعلهور خواهد کرد»، «زمان حامل حوادث خشونتبار است»، درصدد القای فضای بحرانی و ناآرامی به جامعه برآمدند. پس از آن بود که در شب ۱۸ تیرماه فتنه از کوی دانشگاه و با سوءاستفاده از احساسات دانشجویان ساکن در کوی آغاز شد و در روز ۱۸ تیر و به دنبال هدایت برخی مسئولان وقت وزارت علوم و وزارت کشور، با القای کشته شدن بیش از ۲۶ دانشجو در کوی دانشگاه تهران و سیاهپوش کردن دانشگاهها، عملاً ایجاد فتنهای عظیم در کشور را دامن زدند که بهرغم عدم حساسیت اغلب مراکز دانشگاهی، فضای تهران تا پنج روز ملتهب بود و البته با قیام عمومی مردم در برابر این فتنه در روز ۲۳ تیرماه، فتنهگران ناکام ماندند.
مقام معظم رهبری در خطبههای نماز جمعه روز پنجم مرداد سال ۱۳۷۸ در بررسی و نقش بیگانگان در ایجاد این فتنه یادآور شدند : از مدتی پیش احساس میشد که مراکز عمده دشمنی با ملت ما، در انتظار حوادثی در ایران هستند؛ در حرفهایشان این معنا روشن بود. در سال گذشته، رئیس سازمان جاسوسی کشور امریکا در گزارشی که برای خودشان تهیه کرده بود، اینطور گفت: در سال ۱۹۹۹ – یعنی همین سال جاری مسیحی- در ایران انتظار حوادثی را داریم که در این ۲۰ سال گذشته- یعنی از اول انقلاب تاکنون – بیسابقه است! در واقع با این زبان، نشان میداد که از چیزهایی پشت پرده مطلع است. بعضی از این فراریهایی هم که با دشمن همکاری میکنند و به امریکا پناهنده هستند، شبیه این حرفها را زدند. یکی از همین وابستگان فراری – آنطور که در خبرها آمده بود – گفته بود که ما سال آینده به ایران خواهیم رفت!
این خوابهای خوش بیتعبیری که همیشه میبینند! پس معلوم بود که صهیونیستها، امریکاییها و مراکز اصلی قدرت، در فکر حوادثی در ایران هستند و قرار است حوادثی اتفاق بیفتد.
ایشان در همین خطبهها ضمن تبیین دلایل ناکامی دشمنان در پیشبرد این فتنه، مهمترین دلیل را محاسبه غلط در مورد ملت ایران دانسته و با اشاره به حضور مردم در عرصههای مختلف پس از انقلاب یادآور شدند: اولین محاسبه غلط آنها، محاسبه غلط درباره ملت ایران بود. خیال کردند ملت ایران از اسلام و از انقلاب و از امام بریده است. نفهمیدند که این ملت، همان ملتی است که با اقتدار عظیم خود توانست نظام فاسدی را که امریکاییها و دیگران، اطرافش هفت حصار درست کرده بودند، از داخل این کشور بردارد و آن را نابود کند… این ملت، همان ملتی است که در طول این ۲۰ سال، هر وقت که توطئه دشمن به هر شکلی از اشکال زیادهروی کرده است، با حضور سیلآسای خود در خیابانها و در تظاهرات و در اجتماعات، مثل رودخانهای که میآید و خس و خاشاکها را پاک میکند و از بین میبرد، وارد میدان و صحنه شده و دشمن را ناکام کرده است. این همان ملت است؛ این همان جوانانند؛ این همان نسل است. این نسل جدیدی که امروز رو آمده است، نسل اسلام است. خطای در محاسبهشان این بود که خیال کردند ملت ایران از اسلام برگشته است؛ نه. فهمیدند که ملت ایران پایبند به اسلام است؛ پایبند به انقلاب است؛ پیوسته به نظام است؛ قدر این نظام قدرتمند و صالح را میداند و درصدد است که با ایستادگی، خودش مشکلات را حل کند.
در ماجرای فتنه بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸نیز اگرچه بازیگران داخلی و بازیگردانان بیرونی تغییری نکرده بودند، اما گستردگی و عمق فتنه و طول دوران آشوبها فتنهگران و حامیان آنها را امیدوار کرده بود که با ادامه تحرکات خیابانی قادر خواهند بود که نظام را به تسلیم وادارند، اوج غائلهآفرینی آشوبگران در روز ششم دیماه (روز عاشورا) با وقوع حوادثی همراه شد که برای همیشه ماهیت فتنهگران را آشکار کرد و البته از دل آن حماسه ۹ دی خلق شد.
خانم کلینتون، وزیر خارجه وقت امریکا در آن دوران در مصاحبه با مجله آتلانتیک میگوید: «امریکا باید هر کاری میتواند در حمایت از کسانی که در ایران برای حقوق بشر و دموکراسی واقعی میکوشند، انجام دهد. سپاه پاسداران اساساً مسئول امور شده، بر ما واجبتر شده که هر کاری میتوانیم برای حمایت از کسانی که برای حقوق بشر و دموکراسی واقعی در ایران میکوشند، انجام دهیم.» لئون پانتا، وزیر دفاع وقت امریکا نیز گفته بود: حمایت از جنبش (فتنه) سبز راهبرد اصلی امریکا علیه ایران است. به نظر میرسد دیر یا زود انقلابی در ایران به وقوع بپیوندد، امریکا باید هر گام لازم را برای حمایت از جنبش سبز بردارد؛ جنبشی که خواهان تغییر و اصلاح است. این مواضع نشان میدهد که فتنه ۸۸ و بازیگران داخلی این فتنه، دستکم امید را به اردوگاه دشمن برگرداندند که چه برای راهبرد میانی (تغییر رفتار) و چه برای راهبرد اصلی(تغییر نظام)، باید بر پتانسیل ایجاد شده تمرکز نموده و آن را ارتقا بخشید.
حضور مردم در صحنه دفاع از انقلاب در ۲۳ تیر۷۸ و ۹ دی ۸۸ تنها عامل توقف روند آشوبافکنی و اخلال در روند عملکرد دولت جمهوری اسلامی نبود، بلکه عاشورایی بودن مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران را ثابت کرد و نشان داد که مردم ایران بهرغم تحمل دشواریها و سختیها که بخش لاینفک هر نظام سیاسی است، آنگاه که لازم باشد، فارغ از هر نوع گرایش سیاسی در پای نظام ایستاده و آماده جانفشانی هستند.
این حماسهها یکبار دیگر هویت و ماهیت اسلامی انقلاب را به جهانیان نشان داد و به حوادثی ماندنی در تاریخ انقلاب تبدیل شد. مقام معظم رهبری در تشریح حماسه ۹ دی میفرمایند: راز ماندگاری این انقلاب اتکا به ایمانهاست، اتکای به خداست… مردم وقتی احساس میکنند دشمن در مقابل نظام اسلامی ایستاده است، میآیند توی میدان، این حرکت ایمانی است، این حرکت قلبی است، این چیزی است که انگیزه خدایی در آن وجود دارد، دست قدرت خداست دست اراده الهی است این چیزها دست من و امثال من نیست، دلها دست خداست، ارادهها متعهد اراده پروردگار است، وقتی حرکت خدایی شد، برای خدا شد، اخلاص در کار بود خداوند متعال اینجور دفاع میکند.
رهبر معظم انقلاب هفته گذشته در دیدار مسئولان نظام در روز عید سعید فطر با تأکید بر حفظ این روحیه در مردم ایران یادآور شدند: پیشرفتهای ایران اسلامی نتیجه ایستادگی است و اگر ملت ایران در مقابل قدرتها تسلیم میشد، پیشرفتهای امروز نصیب او نمیشد. ایشان «ایستادگی و مقاومت، تقویت ساخت داخلی و عزم و اراده ملی و ارتباط با خدا» را عوامل اصلی پیشرفت برشمردند و خاطرنشان کردند: اگر ملتی بهواسطه ایمان، مستحکم شد و فقط به خدا توکل کرد و از غیر خدا نهراسید، به سمت اهداف عالی خود حرکت خواهد کرد.
فریاد بیاعتنایی وزارت به فساد فوتبال!
نویسنده : فریدون حسن
«نمیدانم پرونده فساد در فوتبال قطور است یا غیرقطور، ما که نباید پیگیر این مسئله باشیم، بروید از آنهایی بپرسید که این مسئله را مطرح کردهاند، آنها باید دنبال نتیجهاش باشند.» اینها بخشهای کوتاه از صحبتهای دیروز نصرالله سجادی، معاون توسعه حرفهای و قهرمانی وزارت ورزش بود. حرفها و اظهارنظرهای تلخی که میان انبوه نظرهای جناب معاون در خصوص المپیک و شرایط کاروان ورزشی ایران در ریو زیاد دیده نشد و شاید هم بنا بر همین شرایط خیلی زود فراموش شود، اما این بیخیالی، این کنار کشیدن و این بیاطلاعی درست همان چیزی است که از مدتها قبل نگران آن بودیم. امروز که نگاه همه متوجه فیشهای نجومی و دریافتهای میلیاردی است، بهترین فرصت برای رسیدگی به این پرونده قطور و پیگیری امور آن است و سؤال اینجاست که پرونده فساد در فوتبال را چه کسی جز مسئولان وزارت ورزش باید پیگیر باشند؟
جای تأسف است که شخصی چون سجادی به این وضوح به بیاهمیت بودن این مسئله مهم برای وزارت ورزش اشاره میکند؛ وزارتخانهای که فراموش نکردهایم چه چالشهای اساسی و زیربنایی با فدراسیون فوتبال داشت و امروز اینگونه نسبت به آینده و شرایط حاکم بر آن و آنچه در گذشته در این فدراسیون اتفاق افتاده، بیخیال است. نصرالله سجادی میگوید ما نباید پیگیر این مسئله باشیم و این در شرایطی است که فدراسیون فوتبال به عنوان یکی از زیرمجموعههای وزارت ورزش (هرچند که خودمختار عمل میکند) به هر حال مورد اتهام قرار گرفته است.
پروندهای تشکیل شده و وزارت ورزش حداقل برای اثبات نبود فساد در فوتبال هم که شده باید به این مسئله ورود کند، چه رسد به اینکه آقایان وزارتنشین خود خوب میدانند که بخشی از این پرونده قطور و دور مانده از چشم جناب سجادی حقیقت دارد و باید با آن مبارزه کرد.
حرفهای دیروز معاون وزیر ورزش آب سردی است بر آتش مبارزه با فساد در فوتبال چنانکه پیش از این گفتیم برای این مبارزه از داخل فدراسیون هیچ پیامی ارسال نمیشود، هیچ عزمی برای جلوگیری دیده نمیشود و حالا با این بیخیالی و این بیتفاوتی واضح وزارت ورزش به طور حتم باید منتظر مختومه شدن پروندهای باشیم که مدتهاست در راهروهای مجلس شورای اسلامی و بین کمیسیونهای مختلف آن دست به دست میشود. حرفهای دیروز سجادی، البته به مذاق خیلیها هم خوش آمد؛ همانهایی که مدعی بودند اصل پرونده زیر سؤال است و عدهای برای رأی جمع کردن آن را بزرگنمایی کردند و البته ما که خوب میدانیم اینها همانهایی هستند که یا از آن طرف پشتبام سیاستزدگی افتادهاند یا اینقدر به دلالها، باجگیرها، لابیها و لیدرها نزدیک هستند که به صورت خودکار متهم شدن این عده به فساد و اثبات آن به صورت خودکار اینها را هم زیر سؤال میبرد.
سجادی دیروز از المپیک گفت، از آیندهای روشن که اگر قصوری در خصوص آن صورت گیرد و کسی در ریو کمکاری کند با او برخورد خواهد شد، اما به روی بدیهیترین مشکل و بزرگترین پرونده فساد حال حاضر ورزش کشور چشم بست و خیلی راحت نشان داد وزارت ورزش هیچ اعتنایی به فساد در فوتبال ندارد.
فیشهای هجومی و ناتور دشت!
نویسنده : غلامرضا صادقیان
فیشهای هجومی و ناتور دشت!فیشهای هجومی – هجوم به ارزشها به تعبیر رهبر انقلاب– خوب زمانی افشا شد. اگر زمان دیگری بود برای دولت صرف نمیکرد که با افشاگران همراه شود و روی این موج بنشیند. اما یک سال مانده به انتخابات صرف میکند و چارهای هم باقی نمیگذارد، پس دولت هم که در چند روز اول سردرگم بود، به خیل مردم معترض پیوست و بیانیه داد. اما گویا این ظاهر قضیه است و به رغم بیانیه محکم رئیسجمهوری، کسانی در دولت «فشار» میآورند. شاید «فشارفریدون» میخواهد روشی ماندگار در فرهنگ دولتها شود اما آیا میتوان مملکتی را و مردم بیدارشدهاش را به درهم و دینار برادر فروخت؟!
امروز روزنامهها حتما از قول رئیس سازمان بازرسی کل کشور خواهند نوشت که «وزیر اقتصاد پس از عزل ۹ مدیر متخلف زیر فشار است.» او تصریح نکرد که فشار از کجا، زیرا نیازی به تصریح نیست، چون برای این اقدام انقلابی، نمیتوان دشمنی جز از منبع اصلی فشار که ردههای بالای دولت هستند، متصور شد. رسانهها همچنین در حیرت سخنان وزیر صنعت ماندهاند که دیروز گفت: «وجود برخی فیشها با حقوقهای بالا در دنیا طبیعی است، به نظر ما نیازی به این همه سر و صدا نبود و وجود چنین فیشهایی هم مرسوم است.» ! شاید برخی بگویند پیرمرد مرفه دولت حواسش جمع و جور نیست و همینطوری یک چیزکی گفته است اما به نظر میرسد باید حرف وزیر صنعت را نشانهای دیگر از مغایر بودن مضمون بیانیه رئیسجمهور با حرف برخی وزرا و ردههای بالای دولتی دانست، مثل حرفهای وزیر بهداشت که از ابتدای افشای فیشها، چند روز در میان نسخهای در حمایت از حقوقهایی که گرفته شده است مینویسد.
بسیار بعید است که در دولت تقسیم وظیفهای صورت گرفته باشد تا رئیسجمهور برای همراهی و همدلی مردم، بیانیه تند و تیز علیه فیشها صادر کند و برخی دیگر از اعضای کابینه برای آنکه کامل و اساسی زیر بار نروند، آن را موضوعی کم اهمیت معرفی کنند و البته برخی هم با «فشار» کارها را آن طور که میخواهند پیش ببرند. پس اگر چنین تقسیم کاری نیست، مقداری از فشار را هم باید به مدیران نجومی و حامیان آنها در دولت وارد کرد تا با جریان ضد نجومیها همراه شوند.
رئیسجمهور و دولت باید بپذیرند که اگر برخی توفیقات خود را از شبکههای اجتماعی دارند، نباید در جایی که همین شبکهها به سراغ فیشها میروند، نا امید شوند و افشای فیشها را برای خود یک شکست تلقی کنند، بلکه باید زرنگی به خرج دهند و آن را تبدیل به یک فرصت کنند، بدون چنددستگی در دولت و بدون فشار!
دولت یقین کند که کار از کار گذشته است و نمیتوان دیگر مثل برخی وعدهها فیشها را فوت کرد و رفت و شخص اهرم فشار در دولت بداند که این تهدید را نباید به فرصتی برای جایگزینی مدیران معزول با مدیران جدیدی که با او همراهترند تبدیل کرد! و شخص رئیسجمهور بداند بهترین زمان برای جراحی فساد با تیغی که همین فیشها تیز کردهاند، همین حالاست و اگر این فرصت بگذرد، فساد سیستماتیک همه را میبلعد و چیزی باقی نمیگذارد. برای این جراحی چه پشتیبانی بهتر از این همه مطالبه مردمی؟! حیف از این فرصت و دریغ از این موقعیت که هدر رود. مردم حالا انتظارات خود را در شبکههای اجتماعی طبقهبندی کردهاند: ا- عزل مدیران متخلف ۲- بازگرداندن حقوق از دست رفته بیت المال ۳- محاکمه مدیران برکنار شده ۴- تنبیه و محاکمه ناظران خواب آلود یا خود را به خوابزده ۵- جایگزینی مدیران متخلف با مدیران پاکدست و ۶- تصویب قوانین محکمی در این باره که مو لای درز آن نرود.
اگر چنین نشود، کمترین پیامد آن تسری فساد به آن بخش از جامعه است که در زندگی خود، بیشتر اهل معامله و مقایسه با مدیران و رؤسا هستند تا یک زندگی دینی و معامله با خدا. هشدار در این باره را سعدی به زبان گویاتری داده است. «چون نکند رخنه به دیوار باغ/ دزد که ناتور همان میکند» وقتی ناتور (نگهبان باغ) دزد شد، برخی افراد هم این را مجوزی برای دزدی خود میدانند.
مسئولان و مدیران دولتی و نخبگان انقلاب، ناتور دشت انقلاب هستند و باید پاک باشند. همین اواخر که رهبر انقلاب در دیدار دانشگاهیان توصیه کردند که دانشگاهها مجاهد فیسبیلالله تربیت کنند، آب پاکی روی دست ما ریخته شد که برای حفظ سرنوشت خود در برابر فساد، همه توقعات را از قانون و سیستم و دولت نداشته باشیم. باید تیغ برداریم و ابتدا به رگ نفس زیادهخواه خود بکشیم، آنگاه با همان تیغ، به اتاق عمل جراحی فساد سیستماتیک در دولت وارد شویم.
دریای جنوبی چین در مسیر رویارویی
نویسنده : دکتر سیدرضا میرطاهر
دیوان داوری بینالمللی لاهه حکم خود را درباره اختلاف سرزمینی فیلیپین با چین صادر کرد. این دادگاه اعلام کرد چین از لحاظ تاریخی حقی برای ادعای مالکیت آبهای دریای چین جنوبی ندارد. این دادگاه داوری با دادن رأی به نفع فیلیپین با استناد به خط فاصل ترسیم شده در نقشه ۱۹۴۷ دریای چین جنوبی گفت: هیچ دلیل قانونی برای چین وجود ندارد که در مورد منابع موجود در مناطق آبی داخل این خط فاصل ادعای حق و حقوقی تاریخی کند. در واکنش به این مسئله، دولت چین حکم دادگاه بینالمللی لاهه را رد و تأکید کرد آن را نمیپذیرد و به رسمیت نمیشناسد. چین اعلام کرد که هیچ حکمی نمیتواند این کشور، فعالیتها و حقوقش را محدود کند. هر چند رأی دیوان داوری ضمانت اجرایی ندارد، اما قطعاً برای طرف برنده، امتیازی اخلاقی و سیاسی محسوب میشود. به نظر میرسد حکم دیوان داوری بینالمللی ضربه مهمی به ادعاها و اقدامات دولت چین درباره ادعای مالکیت بر بخشهای قابل توجهی از دریای چین جنوبی و نیز برخی جزایر آن مانند جزایر اسپراتلی و جزایر پارسل وارد کرده است. دریای چین جنوبی غنی از منابع انرژی، معدنی و ماهیگیری است. منطقه دریایی مورد اختلاف در دریای چین جنوبی حدود ۵/۳ میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد و نیروی دریایی چین با افزایش حضور خود در آن، مانع از فعالیت کشتیهای ماهیگیری فیلیپینی شده است. شکایت فیلیپین در این زمینه در سال ۲۰۱۳ تسلیم دیوان لاهه شد و محتوای اصلی آن تعیین وضعیت حقوقی یک رشته جزایر پراکنده صخرهای و مرجانی و تعدادی جزیره مصنوعی بود که چین در این منطقه احداث کرده است.
با توجه به اینکه افزایش حضور نظامی چین بر نگرانی دیگر کشورهای مدعی مالکیت این منطقه افزوده، انتظار میرود رأی دیوان داوری بینالمللی به افزایش تنش منجر شود. چین در چند سال اخیر به اجرای رزمایشها در دریای جنوبی چین مبادرت کرده است. در عین حال امریکا نیز به دلیل اهمیت این دریا به عنوان یکی از آبراههای مهم بینالمللی، به افزایش حضور نیروی دریایی خود پرداخته و همین مسئله باعث افزایش هراس کشورهای منطقه از خطر برخورد نظامی این دو قدرت نظامی شده است. واکنش چین نسبت به این رأی، واکنش آینده فیلیپین، ویتنام و سایر کشورهای منطقه جنوب شرق آسیا و همچنین امریکا را مشخص خواهد کرد. اگر چین درصدد افزایش حضور نظامی خود در دریای چین جنوبی برآید، باید انتظار داشت که سایر کشورها نیز آمادگی نظامی خود افزایش دهند و این احتمال میرود که امریکا نیز خواهان تشکیل یک ائتلاف بینالمللی به منظور مراقبت و حفاظت از امنیت کشتیرانی در این منطقه شود. در واقع اکنون شاهد مداخله روزافزون امریکا در مسائل این منطقه، بهویژه در زمینه اختلافات دریایی چین با همسایگانش در دریای چین جنوبی و دریای شرقی چین هستیم. واشنگتن در این چارچوب به هواداری از همسایگان چین برخاسته و در عین حال به افزایش قابل توجه روابط تسلیحاتی و نظامی خود با این کشورها پرداخته است. با این حال این اقدامات و کنشهای امریکا از دید چین پنهان نمانده است.
به همین دلیل چین به همراه روسیه در چارچوب همکاریهای دوجانبه و سازمان همکاری شانگهای، سعی در اتخاذ مواضع مشترک برای مقابله با تهدیدات نظامی و امنیتی امریکا دارند. رویکرد مداخلهجویانه امریکا در منطقه آسیا – اقیانوس آرام و اعلام استراتژی نظامی جدید این کشور که به صراحت از چین به عنوان یک تهدید نام برده، باعث شده چینیها به فکر توسعه هر چه بیشتر توان نظامی خود بهویژه توسعه توانمندی موشکی بیفتند. چین در این مسیر از همکاریهای گسترده روسیه برخوردار است. در عین حال اقدامات نظامی اخیر امریکا از جمله تمرکز ۶۰ درصد از ناوگان نیروی دریایی این کشور در منطقه گسترده آسیا- اقیانوس آرام، در کنار دیگر اقدامات امریکا مانند استقرار سامانههای ضدموشکی جدید در برخی از کشورهای این منطقه مانند ژاپن، باعث شده روسیه و چین بیش از پیش از اهداف امریکا بیمناک شده و درصدد تقویت نظامی و افزایش همکاریهای نظامی مانند برگزاری رزمایشهای مشترک برآیند. چین در حال حاضر پس از امریکا در رتبه دوم از نظر هزینههای دفاعی قرار دارد. این در حالی است که مقامات امریکایی مدام درباره افزایش بیسابقه هزینههای نظامی چین هشدار داده و درباره اهداف این کشور از چنین اقدامی ابراز بدگمانی میکنند. چین در سالهای اخیر همگام با افزایش قابل توجه توانمندی اقتصادی خود، گامهای بلندی نیز برای مدرنیزه کردن نیروهای نظامیاش برداشته است. این اقدام چینیها هم برای مقابله با برتریجویی منطقهای امریکا، مقابله با تهدیدات احتمالی از جانب همسایگان و از همه مهمتر کسب پرستیژ بینالمللی برای چین صورت گرفته است. چینیها تمرکز زیادی بر گسترش توانمندیهای استراتژیک خود در ابعاد موشکی، دریایی و هوایی دارند. اکنون با شکست چین در دیوان بینالمللی داوری که به منزله عقبگردی برای این کشور در مسیر پیگیری ادعاهای خود بر گستره وسیعی از دریای چین جنوبی محسوب میشود، میتوان انتظار داشت پکن با بی اعتنایی به این حکم داوری، کماکان سیاستهای فعلی خود در زمینه تثبیت حاکمیت خود بر پهنه وسیعی از دریای چین جنوبی را دنبال کند. مسلماً این مسئله واکنش جدی امریکا به عنوان قدرت فرامنطقهای که در نقش حامی کشورهای حاشیه این دریا را ایفا میکند به همراه خواهد داشت. بهویژه اینکه برخی از این کشورها مانند فیلیپین از دیرباز روابط گسترده دفاعی و نظامی با واشنگتن دارند، بنابراین بر این گمان هستند که امریکا در رویارویی با چین آنها را تنها نخواهد گذاشت.
جام جم/
یادداشت ۱
فاصله معنادار انتظارات با دستاوردهای واقعی برجام
مذاکرات برجام در شرایطی شکل گرفت که انواع و اقسام فشارهای بینالمللی و تحریمها، موجب مشکلات اقتصادی در کشور ما شده بود و در آن شرایط، تصمیم اجماعی تمام مسئولان کشور بر این قرار گرفت که فضای جدیدی را رقمبزنند تا این فشارها کاسته شود.
به همین جهت، موضوع مذاکراتی که بتواند منجر به رفع مشکلات اقتصادی ایران و همزمان حفظ و به رسمیت شناخته شدن حقوق قانونی ما و اطمینانبخشی به محیط بینالملل درباره صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای بشود مطرح شد و در آن شرایط میتوان گفت که این تنها راه چاره بود.
اما مذاکرات، بسیار پیچیده بود و اگرچه مذاکرهکنندگان ایرانی، توانمندیهای خوبی داشتند اما آنقدر تحریم و مسائل داخل برجام، متنوع و دارای ریشههای گوناگون بود که در بسیاری موارد، مذاکرات گره میخورد و از بعضی مواردی که میتوانست بخصوص در زمینههای اقتصادی در میان مدت و بلند مدت برای کشورمان مشکلساز شود غفلت شد و ما در فصلهای مربوط به تحریم از کنار برخی مسائل گذشتیم و عباراتی در برجام قید شد که قابلیت تفسیر به رای داشت و ما خیلی در آن موارد وسواس به خرج ندادیم.
برجام در آن فضا امضا شد و آثار خوبی در روحیات مردم داشت و مردم احساس کردند فضای جدیدی برای تنفس ایجاد شده است اما اشتباه دیگر مقامات ایرانی، تلاش برای بهرهبرداری سیاسی از برجام بود و امیدهایی بیش از ظرفیت برجام به مردم شد. اما با گذشت زمان معلوم شد هدف طرف مقابل از مذاکرات القای این مطلب به دنیا بوده که تحریم و فشار، ایران را پای مذاکره آورده و در سایر مسائل نیز اهرم تحریم هنوز قابل استفاده است. اینجا بود که برجام به بنبست عدمتفاهم نزدیک شد و هرچه گذشت مردم ما متوجه شدند تصوراتی که به آنها القا شده بود به این زودی محقق نخواهد شد. امروز نیز با گذشت یکسال از برجام افکار عمومی به شدت نسبت به غرب و بویژه آمریکا گلهمند، بدبین و ناامید است زیرا بر این باور است که ما حرفهای مذاکره کردیم و حرفه ای قول دادیم و توقع بود که طرف مقابل نیز چنین کند. البته نباید منکر برخی شرایط تسهیل کننده پس از برجام در برخی از زمینهها از جمله فروش نفت یا برخی خریدهای خارجی شد و اینطور نیست که بگوییم برجام هیچ دستاوردی نداشت ولی دستاوردهای واقعی برجام با آنچه وعده داده شده و انتظاری که در مردم ایجاد شده بود فاصله زیادی دارد و به همین دلیل اگر شرایط به همین نحو جلو برود و عکسالعملهای آمریکا به همین نحو باشد مردم ما به این نتیجه خواهند رسید که باید به شیوه دیگری عمل کرد. در چنین شرایطی امیدواریم سیاستمداران جهان غرب و بویژه آمریکا شناخت و درک درستی از رفتارشناسی مردم ایران داشته باشند و بدانند ایرانیها هیچگاه در مقابل فشار، تسلیم نشدهاند و رفتارهای گوناگون و پیشبینی نشده ای نشان میدهند. همچنین مسئولان کشور ما و خصوصا ناظران و مسئولان در مورد اجرای برجام باید به طرفهای مذاکرهکننده رسمی و افکار عمومی دنیا بفهمانند که این نوع عهدشکنیها میتواند چه عواقبی برای صلح جهانی داشته باشد.
دکتر علیرضا شیخعطار
سفیر پیشین ایران در آلمان
یادداشت۲
قاچاق سازمان یافته خیانت به کشور است
یکی از معضلات بزرگی که گریبان کشور را گرفته قاچاق محصولاتی است که ظرفیت داخلی توان تولید آن را دارد، اما با وجود این در حجم گسترده وارد میشود. متاسفانه رقمی هم که درباره قاچاق کالا اعلام میشود حدود ۲۵ میلیارد دلار است. مقام معظم رهبری هم اخیرا روی این موضوع تاکید داشتند و فرمودند که جلوی قاچاق سازمان یافته باید گرفته شود.
قاچاق از چند جهت به کشور ضربه میزند که یکی از مهمترین آنها بیکاری جوانان است. زمانی که کالای قاچاق وارد کشور میشود قطعا کارخانجات تولیدی توان رقابت با این محصولات را به دلیل نپرداختن عوارض دولتی و ارزانتر بودن ندارند. البته کالاهایی را که اکنون به کشور وارد میشود نمیتوانیم قاچاق بنامیم. قاچاق و کولهبری در مناطق مرزی ابعاد گستردهای پیدا کرده و زمانی که صحبت از این پدیده میشود همه تصور میکنند که هر نفر یک یا دو قطعه را به صورت پنهانی وارد کشور میکنند در حالی که کانتینرهای بزرگ در حجمهای عظیم از مبادی رسمی وارد میشوند.
برای مبارزه با قاچاق ابتدا باید همه محصولات کشف شده را معدوم کنیم و نگذاریم که وارد سرزمین اصلی شود. به این دلیل که مقصد این کالا ایران بوده و به هر صورتی که هست باید از ورود آن جلوگیری شود تا اشتغال کشور به خطر نیفتد.
برای مبارزه واقعی با قاچاق مسئولان نباید جشمان خود را ببندند و اگر نیاز به تجهیزات دارند باید آن را هر چه سریعتر تامین کنند. جالب است برخی اظهار میکنند که تجهیز گمرکات کشور نیازمند منابع است و از سوی دیگر کارخانهای را تاسیس میکنند که یک سال نشده به دلیل رکود ورشکسته میشود که دلیل اصلی آن همین کالاهای قاچاق است. در نتیجه اگر یکبار هزینه را متحمل شویم قطعا دهها برابر سود خواهیم برد. با افرادی که در بحث کالای قاچاق دخیل هستند و سفارشاتی در این زمینه دارند باید مانند فیشهای نجومی برخورد جدی شود تا دیگر شاهد چنین مشکلاتی در سطح جامعه نباشیم. افرادی که در این زمینه دست دارند قطعا به کشور خود خیانت میکنند و جوانان کشور را به بیکاری و نابودی میکشانند.
سیدناصر موسوی لارگانی
نایب رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس
سیاست روز/
دستگاههای نظارتی دنبالهرو حوادث
۱- افشای دریافتی چند صد میلیونی مدیران تنها گوشهای از یک کوه یخ میباشد که بیش از ۹۵ درصد آن پنهان است و هر از چندگاهی در اثر حادثهای، گوشهای از فساد اقتصادی و اداری دستگاههای دولتی، بانکهای دولتی و شرکتهای دولتی افشا میشود. دستگاههای نظارتی اعم از؛ سازمان بازرسی کل کشور و دیوان محاسبات نشان دادند که در برخورد با دانه درشتهای فساد اقتصادی کارنامه درخشان که هیچ، کارنامه معمولی هم برای ارائه ندارند در سی سال گذشته یک مورد وجود ندارد که دستگاههای نظارتی ما موفق به کشف آن شده باشند. پروندههای فسادهای کلان – مانند شهرداری تهران در زمان دولت سازندگی، پرونده شهرام جزایری، پرونده سه هزار میلیاردی و اخیرا پرونده فیشهای حقوقی نجومی، کدامیک را دستگاههای نظارتی ما افشا و پیگیری کردند؟ موارد افشا شده یا توسط رسانهها بوده یا توسط برخی از نمایندگان مجلس اتفاق افتاده است.
براستی جایگاه دستگاههای نظارتی ما در مبارزه با فساد اقتصادی که بیش از یک دهه توسط مقام معظم رهبری مطرح شده است کجاست؟
۲- در روزهای گذشته وزیر محترم دادگستری اعلام کرده است که در ۵ سال پیش هشدارهای لازم را در مورد دریافت حقوقهای نجومی به مجلس ارائه کرده است اما سیاسی با آن برخورد شده است. سوال اینجاست مگر وظیفه سازمان بازرسی کل کشور، بعد از تهیه گزارش از تخلفات و فسادهای اقتصادی و اداری، نبایست آن را به محاکم قضایی ارسال کند و پیگیری نمایند تا حکم قضایی صادر شود؟ آیا کسانی مانع بودند یا شدهاند که رئیس وقت بازرسی کل کشور پروندههای دانه درشتها را به محاکم صالحه ارسال نمایند؟ و این در حالی است که پروندههای متعددی از موارد کوچک و جزیی بطور مرتب از سازمان بازرسی یا دیوان محاسبات به دادگاهها ارسال میشود.
۳- برای نمونه عملکرد دستگاههای نظارتی در دو پرونده که اینجانب در جریان ریز آن بودم برای خوانندگان گزارش میشود.
الف) از سال ۱۳۸۷ الی ۱۳۹۰ پالایشگاه اصفهان به مدت سه سال بدون قرارداد خوراک مورد نیاز پتروشیمی را که مربوطه به بخش خصوصی بود تامین میکرد. بدون اینکه دستگاههای نظارتی کوچکترین گزارشی از این تخلف بزرگ تهیه نمایند و به محاکم دادگستری ارجاع دهند یا حداقل به سهامداران پالایشگاه یادآوری نمایند که حقوق خویش را پیگیری نمایند. زمانی که مسئولین حسابرسی شرکت شستا مربوط به تامین اجتماعی از روی صورتهای مالی شرکت پتروشیمی که در سایت این شرکت انتشار یافته بود به اسناد و مدارکی دست یافتند که شرکت پتروشیمی اصفهان معادل بدهی خویش به پالایشگاه اصفهان را که قریب به سیصد میلیارد تومان میشود و در آن زمان دلار به قیمت یک هزار تومان بود به خارج از کشور منتقل کرده است، مدیرعامل وقت شستا طی نامهای محرمانه به وزیر وقت کار و رفاه اجتماعی متقاضی پیگیری حقوق تامین اجتماعی شد چون حدود ۲۰ درصد پالایشگاه اصفهان متعلق به این سازمان میباشد. جالب اینجاست که با وجود محرمانه بودن نامه، مالک اصلی پتروشیمی اصفهان زمانی که محتوای آن مطرح میشود طی شکایتی از مدیرعامل شستا به عنوان نشر اکاذیب حکم بازداشت وی را میگیرند زمانی که پیگیری انجام گرفت و توسط حاج آقای اژهای دادستان کل وقت، این حکم لغو میگردد دوباره مالک از شعبه دیگری مجددا حکم بازداشت مدیرعامل شستا را میگیرد که در این مرحله در پیگیریهای زیاد جناب اژهای وارد صحنه میشوند و دستور احقاق حق سهامداران پالایشگاه را میدهند. خوانندگان عزیز قضاوت کنند، در این پرونده نقش دستگاههای نظارتی چه بوده است و آنان چه اقداماتی انجام دادهاند؟
ب) در سال ۱۳۸۵ که سهامداران شرکت سابیر وزارت نیرو و سازمان تامین اجتماعی بودند با کمال تاسف اختلاس و سوءاستفاده چند ده میلیارد تومانی در این شرکت اتفاق افتاد که سهامداران طی نامهای از سازمان بازرسی تقاضا کردند که گزارشی از این فساد اقتصادی تهیه نمایند، سازمان بازرسی بعد از اینکه وارد شد بعد از مدتی این پرونده را مختومه اعلام کرد، علت پیگیری سهامداران این بود که اگر گزارش سازمان بازرسی به محاکم میرفت هزینههای دادرسی پرداخت نمیشد. بعد از مختومه کردن پرونده توسط سازمان بازرسی سهامداران از طریق محاکم قضایی وارد شدند و حکم محکومیت خلافکاران را گرفتند. اینجانب به عنوان معاون حقوقی وقت وزارت نیرو به همراه مدیرکل وقت حقوقی وزارت خانه از معاونت مربوطه سازمان جویا شدیم جوابی نداشتند بجز اینکه صورتهایشان مثل گچ سفید شده بود. در مقابل پرونده مدیرکل حقوقی وزارت نیرو بود که سازمان بازرسی نسبت به اینکه ایشان پروانه وکالت دارد ایراد گرفت و پرونده را به دادگاه فرستاد در دادگاه سازمان بازرسی توانست مدیرکل حقوقی را محکوم نماید، منتها گفتند اگر ایشان پروانه وکالت را تودیع نماید سیر جریان پرونده متوقف میشود و مدیرکل حقوقی وزارت نیرو پروانه خویش را تودیع کرد اما سازمان بازرسی با پیگیری پرونده حکم قطعی را گرفت که میبایستی کل مبالغ دریافتی از وزارت نیرو که حدود ۳۵ میلیون تومان در عرض حدود چهار سال میشود باید به بیتالمال برگرداند این در صورتی بود که این مدیرکل در زمان تصدی اداره حقوقی حتی یک پرونده در بیرون وکالت نکرد.
اینجانب طی ملاقاتی که با آقای حججاسلام نیازی و پورمحمدی روسای دو دوره سازمان بازرسی داشتم هر دو پرونده را به آنان نشان دادم و عملکرد همکارانشان را در مختومه کردن پرونده شرکت سابیر و پیگیری آنان درگرفتن حکم مدیرکل حقوقی که یک فرد جانباز هم میباشد، به آقایان توضیح دادم. انتظار از آقایان این بود حداقل پرونده شرکت سابیر را در دستور رسیدگی مجدد قرار میدادند اما این کار انجام نشد و متخلف اصلی پرونده شرکت سابیر به گفته یکی از مسئولین مطلع هم اکنون بیش از شش هزار میلیارد تومان ثروت بادآورده دارد.
جناب آقای پورمحمدی امثال پروندههای فوقالذکر در کشور زیاد است چرا مسئولین دستگاههای نظارتی دانه درشتها را به محکمه نمیفرستد و تنها پروندههای خرد و ریز به محاکم میروند حالا در محاکم چه پیش میآید خدا میداند مهم این است که دستگاههای نظارتی چرا به وظایف خویش عمل نمیکنند؟
۴- ریشههای اصلی فساد اقتصادی در ایران، دولتی بودن اقتصاد و مدیران دنیاطلبی است که منافع کشور و مردم را قربانی منافع شخصی خود میکنند در کنار این اقتصاد دولتی، یک طبقه ویژهخوار حرام خوار به وجود آمده است که با نفوذ در دستگاههای نظارتی، مجلس شورای اسلامی، قوه مجریه و قوه مقننه مانع از اجرای قوانین ضد فساد میگردند.
جمع آوری ثروتهای بادآورده باعث فقیر شدن و به خاک مسکنت نشاندن عده زیادی از طبقات محروم میگردد که اگر مسئولین محاکم رسیدگی عاجل ننمایند دست انتقام خداوند و مردم گریبان حرام خواران را خواهد گرفت.
پیشنهاد میشود:
۱- دستگاههای نظارتی با مطالعه عملکرد چند ساله خویش رویکردها و راهبردهای خویش را عوض نمایند وزارتخانههایی مثل نفت، نیرو، کار و رفاه اجتماعی و نهادهای عمومی اقتصادی، مانند بانکها، شرکتهای بیمهای را در اولویت اول خویش قرار دهند و روسای محترم این دستگاهها تنها رئیس اتاق خویش نباشند نه اینکه زیر مجموعه به آنان خط بدهد و اولویتهای مهم را از نظر دور بدارند و اولویتهای کوچک را برجسته نمایند.
۲- دستگاههای نظارتی نیاز به تغییر و تحول ساختاری دارند و خود نیاز به نظارت بالادستی دارند که به بیراهه نروند و جلوی نفوذ رانتخواران حرام خوار در این دستگاههای نظارتی گرفته شود مدیران این دستگاهها باید دارای ویژگی شجاعت، علم و تجربه و دوری از دنیاطلبی باشند.
در ضمن مدارک و اسناد گزارش فوق در دستگاههای حقوقی ذیربط موجود است و مدیرانی که پیگیری مجازات تخلفی بودند حی و حاضر هستند.
مولف : علی یوسفپور
اعتماد/
واقعیت جهان عرب
روزنامه اعتماد شورای نویسندگان
حضور برخی سیاستمداران عرب در جلسه سازمان مجاهدین خلق(منافقین) موضوعی است که میتوان جداگانه به آن پرداخت ولی این یادداشت درصدد بیان تصویری از وضع اعراب است تا معلوم شود که این نوع همپیمانی آنان با مجاهدین (منافقین) نیز روی دیگر این سکه انحطاط در جامعه عرب است.
***
شاید به جرات بتوان گفت که جهان عرب در یک قرن گذشته تا این حد متشتت و بدون امید نبوده و آنچه بدتر از این وضع است، فقدان چشمانداز روشن نسبت به آینده است. فریب وضعیت امارات و قطر و تا حدی عربستان را نباید خورد. شهرهای سر به فلک کشیده و درآمدهای کلان و حتی برگزاری جام جهانی، به تصرف درآوردن دریا و ساختن هتلهای زیر آب، هیچکدام قادر به حل بحران جهان عرب نیست. اشتباه نشود، اگر میگوییم که جهان عرب با بدترین بحران خود از زمان سقوط عثمانی دست و پنجه نرم میکند، به این معنا نیست که وضع ما خوب است یا اوضاع بد خود را میخواهیم در پرتو اوضاع بحرانی جهان عرب پنهان کنیم. اتفاقا آنچه مهم است ریشههای بحران جهان عرب است که شاید نوعی بحران تمدنی برای کل منطقه است و از این نظر باید حواس خودمان را نیز جمع کنیم.
روزنامه الاهرام مصری اخیرا گفتوگویی را با احمد ابوالغیظ انجام داده است. او که سالها و در زمان مبارک، وزیر خارجه مصر و آخرین نخستوزیر وی نیز بود، مدتی است که به عنوان رییس جدید اتحادیه عرب انتخاب شده است. نگاهی به بخشهایی از گفتوگوی وی با روزنامه مشهور مصری یعنی الاهرام، نشانگر این بحران عمیق در جهان عرب است. وی در این گفتوگو و در پاسخ به این سوال که اوضاع جهان عرب را ترسیم کن و سایر پرسشها اظهار داشته است که:
«بهسختی میشود این اوضاع را توصیف کرد؛ چراکه کشورهای عرب سالهاست از مشکلات متعددی رنج میبرند. برخی واحدهای سیاسی بزرگ مثل عراق، سوریه و لیبی ویران شدهاند. در شمال آفریقا، جهان عرب با دو خطر بزرگ تجزیه لیبی و تبدیل آن به دولتهای کوچک مواجه است. از سوی دیگر، خطر سازمانهای تروریستی مثل «بوکوحرام»، «داعش» و «القاعده» وجود دارد. این گروهها با هم بیعت کرده و قصد دارند بر دولتهای شمال آفریقا مسلط شوند. وی سپس ادعا می کند در خلیج فارس ما با ثقل وزن ایران مواجه هستیم. از طرف دیگر، در یمن با یک جنگ داخلی روبهرو هستیم. در کنار همه اینها باید به دخالتهای ترکیه در شمال عراق و شمال سوریه نیز اشاره کرد… .
به باور من، نخستین ماموریت ما در جهان عرب باید تمرکز بر لزوم شکست داعش در سوریه، عراق و لیبی باشد. باید همه تلاشها در راه این هدف متمرکز شود؛ چراکه تا این گروه ریشهکن نشود، اعراب نمیتوانند به هیچکدام از اهداف خود ازجمله همبستگی عربی دست یابند. به گمان من، دومین ماموریت باید متوقفکردن دخالتهای خارجی در امور کشورهای عرب باشد. مساله سوم تلاش برای ایجاد یک توافق روسی-عربی- امریکایی بهخصوص درباره سه کشور سوریه، عراق و لیبی است. در چارچوب توافق امریکایی-روسی جنگ داخلی سوریه به پایان خود نزدیک میشود… میتوان طرحی مشترک برای بازگرداندن آوارگان تنظیم کرد. به گمان من، اروپاییها و غربیها در کل بیشتر خواهان چنین طرحهایی هستند؛ چراکه میخواهند مساله مهاجرتها را حل کنند… تمایل دارم در نخستین فرصت از نزدیک وضعیت این آوارهها، بهویژه آوارههای سوری را مشاهده کنم. نمیشود که برای مثال «بان کیمون» دبیرکل سازمان ملل، با آنها دیدار کند؛ اما دبیرکل اتحادیه عرب به سراغشان نرود… اما من تکرار میکنم نخستین گام در این راه، شکستدادن تروریسم و افراطگرایی و ریشهکنی داعش و القاعده است… کسی که به شهرهای عراق یا لیبی یا سوریه بعد از حوادث موسوم به بهار عربی نگاه کند، احساس میکند توفانی اتمی این شهرها را ویران کرده است.»
وقتی که این مطالب را به عنوان نظرات فردی با تجربه و نیز دبیرکل اتحادیه عرب میخوانیم، عمق فاجعه در جامعه عرب را به راحتی میتوان متوجه شد. جامعهای که برای خروج از بحران، تکرار سیاستهای شکست خورده گذشته را در جلب توافق روسی – امریکایی میبیند و هیچ نگاه سازنده و موثری نسبت به مردم و جوانان عرب ندارد. مردمی که عنصر اصلی در شکلگیری قوام یا بیثباتی جامعه عرب هستند. همین نگاه خودباخته در برابر قدرتهای جهانی و ضدیت با کشورهای منطقهای، ریشه فکری بحران در نظامهای سیاسی جهان عرب است.
روشن است که منظورمان این نیست که برای حل مشکلات جهان عرب نباید به مسائل خارجی و قدرتهای جهانی توجه کنند، اتفاقا برعکس باید به آنها توجه داشت، ولی خطر این است که موضوع تحولات داخلی و ضرورت اصلاحات بنیادی درون این جوامع، فرعی و حاشیهای و در بهترین حالت مکمل محسوب میشوند.
ابوالغیظ چنان از دریچه غرب و نظام بینالملل به جهان عرب نگاه میکند که حتی ضرورت دیدارش از آوارگان سوریه را از این حیث اعلام میکند که دبیرکل سازمان ملل از آنان دیدار کرده و بد است که دبیرکل اتحادیه عرب از آنان دیدار نکرده باشد! آنان بجای آنکه مشکل جوامع عربی را در درون جامعه و در نحوه تعامل میان مردم و حکومتهایشان و نیز در تعامل با همسایگان خود ببینند، همچنان در پی باز کردن پای قدرتهای بزرگ در منطقه هستند. قدرتهایی که با آمدن به منطقه و حذف صدام حسین، نه تنها نتوانستند آرامش و صلح را به مردم عرب منطقه هدیه کنند، بلکه پس از شخم زدن منطقه با تانکها و بمبهای خود بذر بدترین نوع تروریسم را در این منطقه پاشیدند و آن را با خون مردم آبیاری کردند و اکنون محصول آن که داعش است در حال ثمر دادن است، ولی باز هم ابوالغیظ دنبال یک توافق روسی ـ عربی- امریکایی است. حتی اگر توافق روسی- امریکایی محقق شود، ضلع عربی این توافق کجاست؟ در یمن، در بحرین، در سوریه، در لیبی، در عراق، در سودان یا در مصر و تونس؟!!
ابوالغیظ نخستین دستور کار اعراب را شکست دادن داعش و ریشهکنی آن میداند، ولی توجه ندارد که این پدیده تا حدی هم محصول شکست ایدههای رایج در جهان عرب بود، ایدههایی که بر کاکل سوسیالیسم عرب و رژیمهای پادشاهی جمهوری! قرار داشت. شکست داعش حتی اگر رخ دهد به معنای پیروزی هیچ گروهی در جهان عرب نیست. جهان عرب و به طور کلی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نیازمند یک بازنگری تاریخی و تحول درونی و نگاه به داخل است. با ایدههای مرسوم و تجربه پسداده نمیتوان از این پیچ تاریخی عبور کرد.
رستاخیز منطقهای نیازمند برقراری توازن منطقی میان ضروریات امروز جهان با فرهنگ و سنت تاریخی و اعتماد داشتن به مردم است. ولی در این میان یک واقعیت را نیز نباید فراموش کرد، وحدت عربی میان جوامعی که ثروتمندترین دولتهای آرمیده بر درآمدهای نفت و گاز را دارد مثل قطر، امارات، کویت و عربستان با فقیرترین جوامع مثل یمن، سودان و سومالی و… غیرممکن است. ابوالغیظ نمیتواند همزمان سخنگوی عربستان، قطر، یمن، سوریه، لیبی و مصر و تونس باشد. تعارضات این جوامع اگر منجر به جنگ نشود، قطعا منجر به وحدت نخواهد شد.
به نکات زیر توجه کنید