حسین قدیانی: متولد «آذر» هستم که باشم! خیلی حال نمیکنم با پاییز! غمش را جلوتر از خودش میآورد! تولد من مصادف شده با مرگ برگها! و عجله آفتاب برای غروب! و کوتاهی نور! و بلندی تاریکی! و خوب میدانم دارم با این دلنوشت، عشاق فصل برگریزان را از خود میرنجانم، لیکن اگر جماعت حق دارند که یک هفته مانده به سومین فصل سال، فرش قرمز برایش پهن کنند، بگذار من هم آسوده حرفم را بزنم که فقط از نگاه شاعر «پاییز، پادشاه فصلهاست»! کلا ۴ تا فصل داریم، پادشاه هم برایش تراشیدهاند! لیکن کاش معلوم میکردند اگر «پاییز، پادشاه فصلهاست» پس سمت «بهار» چیست؟! و اصلا چه کسی میگوید سیستم حکومتی این ۴ فصل سال «پادشاهی» است؟! گفت: «ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی/ دل بیتو به جان آمد، وقت است که بازآیی»! آری! به آن وقت میگویند «پادشاه فصلها»! به وقت آمدن یار! به وقت بهار! تا پاییز چند روز مانده؟! اجازه دارم پشت سرش «غیبت» کنم؟! غیبت آفتاب! غیبت نور! و هر چه میکشیم، از همین «غیبت» است! و مگر نه آن است که پاییز، ساعات شب را بر ساعات روز، برتری میدهد! مصداقی از غلبه تاریکی بر نور! حالا مگر بوی ۴ صفحه از اوراق «حسنک کجایی» و «تصمیم کبری» اینقدر ارزش دارد که کوتاه شدن زمان حضور خورشید در فصل پاییز را فراموش کنیم؟! چه طرفه حکایتی! «پادشاه آسمان» فیالواقع «خورشید» است لیکن عنوان «پادشاه فصلها» عدل باید تعلق بگیرد به آن فصل که از زمان حضور خورشید، میکاهد! مثلا چه لذتی دارد این ریختن برگ درختان؟! اول مهر یعنی دقیقا اول بیمهری! رفتن بچههای آدم به مدرسه، لیکن مدرسه بیآموزگار! و بیآدم! و بینوح! و بیروح! برای من پاییز، استعاره از غیبت خلاصه همه اولیا و عصاره همه انبیا و مظهر همه خوبیهاست! پاییز برایم تجلی غیبت است! و اینگونه است که از غیبت کردن پشت سر این فصل سرد، واهمهای ندارم!
آهای سینهسپرکردههای سومین فصل سال، شلاقم بزنید! اگر قرار است شلاق پاییز، برگ سبز زیبا را زرد کند، خشک کند، از شاخه بریزاند و بمیراند، چرا من تنزهطلبی پیشه کنم؟! اگر بهار روحافزا، انقطاع سرما و سردی است، امان از این پاییز دلگیر که بین آدمی و گرما و حرارت و نور فاصله میاندازد! «فاصله» از «فصل» میآید؛ از «فصل پاییز»! این کلمه لعنتی «فصل»، نمیدانم چرا اینقدر به «پاییز» میآید! شاید چون خود پاییز مظهر فصل و جدایی است! جدایی برگ از شاخه! جدایی شاخه از درخت! جدایی درخت از لباس سبز! و جدایی ما از نور! یعنی ۴۰ طیف مختلف از ۴ رنگ زرد و نارنجی و قهوهای و کبود، اینقدر زیباست که به کوتاه شدن سایه خورشید از سر بنیآدم بیارزد؟! این تصاویر خوشگل پاییزی را نخواستیم! زیباست اما نخواستیم! هفتهای بیش به پاییز نمانده! به من تسلیت عرض کنید! و به «کوکبخانم»! و به «حسنک»! و به «کبری»! و به همه آن طفل معصومهایی که میروند «الفبا» بیاموزند! الفبای بیآموزگاری! الفبای فراق! الفبای فاصله! اجازه خانم معلم! ما بابای خودمان را گم کردهایم! و نمیدانیم صاحبمان کجاست! ۱۱۷۷ سال و ۲۷۰ روز است! یعنی آقای ما کجا رفته؟! و در کدامین وادی خیمه زده؟! وقتی گمش کردهایم، چه فایده از نوشتن «بابا»؟! و نوشتن «آب»؟! و نوشتن «نان»؟! اول مهر، فقط قصه برگ درختان نیست؛ بنیآدم هم دارد میریزد! پاییز، پادشاه هیچ چیز نیست الا غم دوری! فصلها هنوز پادشاه خود را پیدا نکردهاند! و زمین و زمان هنوز صاحب خود را! و ابنای آدم هنوز امام خود را! غریبانه است چقدر این آخرالزمان! هم محرومیم از خانه خدا! و هم محرومیم از خلیفهاش! هست و نیست! کاش به جای نوشتن «بابا»، میشد پدر را ببینیم! و کاش میفهمیدیم «پادشاه فصلها» آن روز است که او بیاید! روز وصل! یعقوب دوباره باید یوسف را ببیند! و آتش دوباره باید بر ابراهیم گلستان شود! باید برگردیم به اول ابتدایی! به نقطه بای بسمالله! ما هنوز معلم خود را ندیدهایم! و هنوز درسی فرانگرفتهایم! «اولین روز مهر» اولین روزی است که او بیاید! و من این همه را نوشتم تا بگویم عاشق پاییزم!
آنجا که تلاقی میکند با عاشورا! آنجا که رنگ «آدم» به خود میگیرد! پاییز در راه است اما عاشورا نیز! و سرخی هنوز هم بالاترین رنگ است! خدایا! عرفه گذشت و ما اما هنوز «آدم» را پیدا نکردهایم! دلبستهایم به عاشورای پیش رو! و به ناحیه مقدسه ظهور! و به کعبه و کربلا! و قدس! کدخداباوران بر این پندارند که زمان همه چیز را حل میکند لیکن اعتقاد ما این است که صاحبالزمان همه چیز را حل میکند! همان امام غایب از نظر! سالیانی فراتر از عمر نوح است که او را ندیدهایم، در حالی که تمام تاریخ، قدومش را به انتظار نشسته! تا او نیاید، نام هر فصلی «پاییز» است! از این خزان آخرالزمانی، جز تو شکایت به که بریم؟! «یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم/ رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جایی»!
تعهد دولت بر اجرای معاهده مبارزه با پولشویی، حرف و حدیث فراوانی را به همراه داشته است. موافقان و مخالفان دلایل متعددی در نفی و اثبات این توافق برشماری نمودهاند. از بیان این جمله که این توافق تمام مشکلات پولی و بانکی کشور را رفع خواهد کرد تا اینکه اجرای این توافق بدتر از کاپیتولاسیون است. نگارنده فارغ از این ماجرا تلاش دارد از منظری دیگر به این موضوع توجه داشته باشد.
یکی از مسائلی که به خصوص در دو سه سال اخیر به انحای مختلف توسط برخی اطرافیان دولت محترم تبلیغ و ترویج میگردد، نفی استقلال کشور است. برخی مشاوران ریاست محترم جمهور بهصراحت اعلام داشتهاند که در عصر کنونی، چیزی بهعنوان استقلال، محلی از اعراب ندارد و چنین مفاهیم و واژگانی در عصر کنونی تنها در لغتنامهها یافت میشود و آنچه در مرحله وجود، ظهور و بروز دارد تعاملات کشورها با یکدیگر است و در این تعاملات، یک قدرت برتر و هژمون غالب نقش تدبیر و سیاست امور را بر عهده دارد و دیگر کشورها در این چرخه و نظام، به ایفای نقش خواهند پرداخت؛ بنابراین از این منظر، هر امری که موضوع استقلال یک کشور را پررنگ نماید، مخل ایفای نقش آن کشور در نظام بینالملل است. بر همین اساس راهبرد تضعیف حاکمیت ملی و همزمان، بازی مطابق دستورالعمل نظام سلطه، تجویز میگردد. این سیاست هرچند توسط برخی افراد و مشاوران دولت تبلیغ میشود لیکن متأسفانه نهتنها از سوی دولت محترم نفی و نهی نمیشود بلکه موردحمایت نیز قرار میگیرد و ارائهدهندگان چنین راهبردهایی، الگو و شاخص معرفی میشوند و حتی تلویحاً، جامعه و دیگر افراد به تبعیت از چنین افرادی، فراخوانده میشوند. عبارت رئیس محترم جمهور مبنی بر اینکه این دولت آمده که افراد ممنوعالقلم را سریعالقلم نماید، شاهدی بر این مدعا است چراکه در چنین سطحی، هر سیاستمداری، واژگان را دقیق و با نظر خاص انتخاب مینماید؛ بنابراین تحریک نویسندگان داخلی به تبعیت از فردی که از مدافعان سیاست نفی استقلال است، محل ابهام جدی است.
اجازه دهید بار دیگر موضوع را مرور نماییم. یکی از مسائلی که توسط برخی افراد در بحبوحه انتخابات جلوهگر شده و همواره این افراد، با بیان اهمیت و ارزش مجلس بهعنوان نماد و جلوه دخالت مردم در اداره کشور از نقش مجلس سخن گفته و موضوع را در بحثهای خود بهصورت بسیار پررنگ مطرح مینمایند این است که «مجلس در رأس امور است»؛ اما در این قضیه یکی از عناصر قوه مجریه این اجازه را به خود میدهد که به نمایندگی از مجلس، بهطرف مقابل که قطعاً بخشی از نظام سلطه است، تضمین و تعهد دهد که جمهوری اسلامی ایران این تعهد را تصویب خواهد کرد؛ یعنی دولت از حدود خود فراتر رفته و در نقش قوه مقننه نیز ایفای نقش نموده است. موضوعی که در بحث برجام نیز پیش آمد و دولت محترم بههیچ عنوان رضایت نداشت که برجام در مجلس مطرح شود و تنها با فشار افکار عمومی به اصل بررسی طرح برجام در مجلس تمکین کرد. علت این است که وقتی مجلس وارد موضوعاتی از این قبیل شود در واقع اراده ملی وارد شده است و از آنجا که تحمیل اراده ملی یعنی توجه به استقلال ملی، مخالف قاعده بازی در نظام بینالملل برخی از این آقایان است، باید به هر نحو ممکن از آن جلوگیری نمود. این حکایت را تعمیم دهید به ماجرای قراردادهای نفتی، پیوستن به کنوانسیون حقوق کودکان و…
این تهدید و این تئوری، آنقدر خطرناک بوده که مقام معظم رهبری در چند سال اخیر بهصراحت وارد شده و از اینکه برخی افراد در سخنان، رفتار و عمل خود، استقلال کشور را نفی میکنند، شکوه و گلایه نموده و خبرگان و نخبگان کشور را به ورود به این عرصه و دفاع از استقلال کشور فراخوانند.
بار دیگر این قانون که دولت محترم تأکید دارد عنوان قانون مبارزه با پولشویی را برای آن انتخاب نماید، مرور نمایید. دولتی که مخالف شفافیت حسابهای مالی افراد در موضوع یارانهها بود و آن را نقض حقوق افراد و باعث فرار سرمایه و از بین رفتن اعتماد مردم به حکومت برمیشمرد، اکنون حاضر است نهتنها به حسابهای افراد سرک بکشد بلکه به این پولها و حسابها، بهاصطلاح یک ردیاب و ذرهبین نیز الصاق کند تا نهتنها این حسابها را مشاهده کند، بلکه ورود و خروج هر نوع سرمایه و پولی به این حسابها را از سرمنشأ تا محل هزینه دنبال نموده و این اطلاعات را در اختیار طرف خارجی قرار دهد؛ یعنی قوانین داخلی و الزامات داخلی مخل پیشرفت اقتصادی است و الزامات خارجی و بیگانه، راهکاری که برای پیشرفت باید از آن تمکین نمود.
موضوع مهم و اساسی این تعهد دولت، جلوگیری از انجام تراکنشهای مالی برای سپاه یا وزارت دفاع و… نیست که البته آن نیز مهم است بلکه موضوع مهمتر، گام برداشتن در مسیری است که نتیجهای جز از دست دادن استقلال کشور نخواهد داشت. در این مسیر دشمن حدیقفی نخواهد داشت. آقایانی که اعتقاد دارند پیوستن به این معاهده باعث برطرف شدن بهانه غرب خواهد شد و مشکلی برای کشورمان ایجاد نمیکند، خوب است پاسخ دهند مگر همین سخن را در موضوع تصویب برجام بر زبان نمیراندند. مگر بهصراحت و بهطور زنده با مردم سخن نگفتند که همه تحریمها به یکباره لغو خواهد شد؟ مگر از بازگشایی تعاملات بانکی و… سخن نمیگفتند؟ پس چه شد؟ چرا مردم نتایج برجام را مشاهده نمیکنند؟ چرا اوضاع باید بهگونهای باشد که رهبر معظم انقلاب نیز اعلام نماید که با گذشت شش ماه از برجام، اتفاقی در زندگی مردم نیفتاده است؟ پاسخ کاملاً روشن است. دولت محترم تلاش دارد پیشرفت داخلی را با کسب رضایت طرف غربی، حاصل نماید. امری که به مثابه اجتماع نقیضین، محال است و تا زمانی که جمهوری اسلامی ایران بر راهبردها و اصول خویش پافشاری میورزد، نظام سلطه از اقدامات شیطانگونه خویش، عقب نخواهد نشست. دیروز برجام، امروز مبارزه با پولشویی، فردا یک موضوع دیگر و فرداهای دیگر، موضوعات دیگر و دور باطلی که هیچگاه متوقف نخواهد شد مگر اینکه یکی از طرفین، دچار استحاله و تغییر هویت شود. اکنون طرف غربی به این امیدواری و دلخوشی است که آنطرفی که در حال استحاله است، ایران است. امری که بسیار خطرناک است و باید با اقدام و عمل، این توهم را باطل ساخت چراکه در صورت تثبیت این باور، نهتنها فشار بر کشور از ناحیه غرب کاهش نخواهد یافت، بلکه افزایش نیز مییابد چراکه هیچ دشمنی، نقطه آسیب حریف را رها نخواهد کرد. تنها زمانی میتوان از عقبنشینی دشمن سخن گفت که او را از توانایی نفوذ و رخنه، ناامید سازیم. امری که تنها با اتکا و باور به توانایی داخلی و توکل به خداوند متعال میسر است و در غیر این صورت، توقع اینکه دشمن ما برای ما نسخه پیروزی و ظفر نوشته باشد، تنها از سفیهان و نادانان برمیآید.
بیبیسی فارسی به دنبال احادیث امام صادق در اصول کافی و بحارالانوار میگشت تا ثابت کند در مکتب تشیع ثواب زیارت کربلا هزاران برابر بالاتر از حج است. با زائران پاک و عوام ایرانی در کربلا مصاحبه گرفتند که ثواب زیارت حسین (ع) بالاتر از حج تمتع و عمره است و اینها را در رسانههای خود برای جهان اهل سنت بازتاب دادند. بیبیسی فارسی نماز عید قربان را از حرم امام حسین و امام رضا پخش کرد که بگوید مراسم حج و برائت در حال انجام است و …. تشبه ثواب را با تشبه عمل یکی کردند تا بگویند حج برای ایرانیها مسئله مهمی نیست و برای آن جایگزین دارند. دروغهای مشابهی در سال ۱۳۶۶ نیز نثار جمهوری اسلامی ایرانی کردند که حضرت امام در پاسخ فرمودند: «اگر ملتهای اسلامی باور میکنند که رهبران آنان دشمن صهیونیستها هستند، سخن آنان درباره ما را نیز باور کنند.» حج جزو اعمال واجب الهی است و در هیچ یک از مذاهب پنجگانه اسلام جایگزین ندارد و در طول عمر ۱۴۰۰ ساله روحانیت تشیع هیچکس جایگزینی برای آن توصیه نکرده است. آنچه احتیاط است خودداری از سفر در هنگامه ناامنی است و بس. اولین باری که صدعنسبیلالله شد (۱۳۶۶) حضرت امام نفرمودند که ما جای دیگری را برای حج و یا برائت از مشرکین در نظر میگیریم، بلکه فرمودند: «ما در مکه باشیم یا نباشیم دل و روحمان با ابراهیم و در مکه است. دروازههای مدینهالرسول را به روی ما ببندند یا بگشایند رشته محبتمان با پیامبر هرگز پاره و سست نمیشود.
به سوی کعبه نماز میگزاریم و به سوی کعبه میمیریم و خدا را سپاس میگزاریم که در میثاقمان با خدای کعبه پایدار ماندهایم و پایههای برائت از مشرکین را با خون هزاران هزار شهید از عزیزانمان بنیان نهادهایم…» رسانهها و شبکههای اجتماعی سعودی خباثت را بدانجا رساندند که تصویر یک فرد سادهلوح و عوام را که در بینالحرمین زنجیری به گردن انداخته و با چهار دست و پا راه میرود، با حاجیان پیری که بر پشت جوانان در طواف کعبهاند مقایسه کردند که آن حج ایرانیان آن است و حج مسلمانان این!
اندوه دلی که امام از آن یاد میکرد همچنان پابرجاست. اگر دولت جمهوری اسلامی همه سیاست خارجی خود را تعطیل و برای بینالمللی کردن اداره حج در جهان اسلام اردو بزند میارزند. باید دستهای نجس بچهپولدارهای سعودی را از حرم امن الهی دور کرد اما تحقق آن مسئلهای آنی نیست. بلکه باید بینالمللی کردن اداره حج را با استدلالهای روشن برای مسلمانان ترسیم نمود. علاوه بر آن باید کتب دبستانهای آلسعود را که در آن رسماً شیعه و یهود و مسیحی را در کنار هم مشرک و کافر معرفی میکنند و به فرزندان معصوم آن سرزمین آموزش میدهند تا در فردای جوانی به امثال طالبان و داعش بپیوندند، در سازمان ملل به صورت نمادین سوزاند. پولی که برای تربیت تکفیریها به مدارس علمیهشان در سراسر جهان ارسال میشود باید در قالب پولشویی و کمک به تروریسم به حساب آورد. گوشزد کردن این خطر نه برای اهل سنت و مسلمانان که برای غرب نیز لازم و ضروری است. باید به فرانسه فهماند که نفت سعودیها با بمب آنان با هم به فرانسه روانه میشود. دیگر این شما نیستید که دست به گزینش بزنید. باید به کشورهای غرب فهماند که پولی که شما در قبال نفت به سعودیها میدهید صرف تربیت تروریستهایی میشود که بسیاری از آنان ساکن غربند. همانگونه که ظریف در مقاله خود در نیویورکتایمز آورد، مواجهه با آلسعود نیازمند یک همت و نهضت جهانی است تا جهانیان و نهادهای بینالمللی بفهمند اعضای جبهه النصرهای که کودک ۱۲ ساله را در مقابل دوربین سر میبرند، در کتابهای دبستان سعودی خواندهاند که بریدن این سر ورود قاتل به بهشت را تسریع میکند.
روزبه کردونی
پژوهشگر و تحلیلگر
مسائل اجتماعی
اعتیاد زنان، اعتیاد کودکان، خشونت خانگی، خودکشی، طلاق، کودک آزاری، کار کودک، حاشیهنشینی، آسیبهای اجتماعی فضای مجازی، همسر آزاری، نزاع و… در زمره مسائل و آسیبهای اجتماعی هستند که این روزها در رسانهها و فضای عمومی مورد بحث و بررسی قرار گرفتهاند. گفتوگوی اجتماعی شکل گرفته در خصوص این مسائل و توجه حوزه عمومی و رسانهای و همچنین گفتمان اجتماعی دولتمردان باعث افزایش آگاهی عمومی و ایجاد حساسیت و توجه به موضوع آسیبهای اجتماعی هم در سطح سیاستگذاران و هم در سطح جامعه شده است. در این میان، اما، توجه به چند نکته ضروری است:
نخستین مسأله، ارائه یک تصویر واقعی از مسائل اجتماعی با اجتناب از سیاه نمایی و انکار است. واقعیت این است که در اکثر شاخصهای اجتماعی وضعیت کشور نسبت به سایر کشورهای منطقه و جهان وضع مطلوبی است اما برخی روندها نگرانکننده است و البته در برخی مسائل و در بعضی مناطق دچار بحران هستیم. برای نمونه نسبت طلاق به ازدواج در ایران از بسیاری از کشورهای منطقه نظیر قطر، عربستان، ترکیه، مصر، کویت، قزاقستان و اردن بهتر است اما در عین حال روند افزایشی آن در ۱۰ سال گذشته نگرانکننده است. نکته قابل تأمل دیگر در خصوص طلاق این است که بیش از ۴۰ درصد طلاقها در سالیان اول زندگی رخ میدهد که این امر بیانگر نوعی ناپایداری در خانوادهها است که باید در خصوص آن تدبیر شود. نمونه دیگر موضوع خودکشی است. نرخ متوفیات ناشی از خودکشی در ایران تقریباً نصف نرخ جهانی است اما در برخی مناطق کشور این نرخ بشدت بالاست.
دومین مسأله توجه به لزوم دارا بودن گفتمان و رویکرد واحد و هماهنگ در مواجهه با آسیبهای اجتماعی است. برای مثال در مواجهه با موضوع کودکان کار و خیابان نباید یک دستگاه و نهاد این کودکان آسیب پذیر را به عنوان یک تهدید برای جامعه تلقی و در این چارچوب با برنامههای قهری و سلبی با این کودکان برخورد کند و دستگاه دیگر با رویکردی حمایتی آنها را تحت پوشش سیاستهای حمایتی خود قرار دهد.
سومین مسأله لزوم شکلگیری یک ائتلاف فراگیر در این حوزه است. شانس موفقیت در کنترل و کاهش آسیبهای اجتماعی فقط با رویکرد «همه با هم» امکانپذیر است. قوای سه گانه و سایر نهادهای حکومتی، رسانهها، دانشگاه، فعالان مدنی و کنشگران سیاسی باید بدون امنیتی و سیاسی کردن موضوع آسیبهای اجتماعی همدل و همراه و البته با تدبیر و رویکرد سیاستی، یک جنبش فراگیر در این حوزه ایجاد کنند.
نکته بعدی این است که باید با رویکرد سیاستی در حوزه کنترل و کاهش آسیبها ورود پیدا کرد و یک سری اقدامات هدفمند، زمان دار و پایدار انجام داد. رویکرد سیاستی بدین معناست که ابتدا مسأله یا معضل اجتماعی به دستور کار سیاستی تبدیل و برای آن راهکاری تدوین و به اجرا گذاشته شود و ارزیابی دقیق از اثرات اجرای آن سیاست نیز رصد شود. وجود هماهنگی بین بخشی در سطوح افقی و عمودی و گسترش نقش فعالین مدنی در عرصه سیاستگذاری الزام مهم دیگری است که باید محل توجه قرارگیرد.
همین جا باید متذکر شد خوشبختانه طی سه سال گذشته مسائل اجتماعی به یک اولویت سیاستی تبدیل شده است و میتوان مصادیق متعددی را ذکر کرد که اولویتها و الزامات فوق الذکر مورد توجه سیاستگذاران و مجریان سیاستهای اجتماعی قرار گرفته است.
اما نکته آخر اینکه در مسیر کنترل و کاهش آسیبهای اجتماعی باید مردم و فعالینی با امید و با نشاط را همراه خود داشت. باید محلات پرشور را زنده کرد و همانقدر که به سیاست و برنامهها اهمیت میدهیم به گسترش روح خیر جمعی و افزایش حس مسئولیت عالی شهروندان نیز توجه داشته باشیم.
جامعه روحانیت مبارز تهران، بدون حضور شخصیتهایی نظیر آیتا… هاشمی رفسنجانی و حجت الاسلام و المسلمین ناطق نوری، اعتبار گذشته را نخواهد داشت. اعتبار جامعه روحانیت مبارز تهران، به حضور شخصیت برجستهای چون آیتا… هاشمی است اما از آنجایی که برخی از جریانات تندرو و بعضا مخالف آیتا… هاشمی رفسنجانی در جامعه روحانیت مبارز، شان و شئونات رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را رعایت نمیکنند، روشن است که آیتا… هاشمی نیز میل چندانی به حضور در جلسات جامعه روحانیت مبارز تهران، از خود نشان ندهد. این جامعه روحانیت مبارز تهران است که باید وقت خود را با آیتا… هاشمی رفسنجانی تنظیم کند. اگر چه در تشکیلات این چنینی، فرد محوری وجود ندارد اما اگر وزن و سابقه و توان مدیریتی افراد در هر تشکیلاتی محاسبه نشود، میتواند موجب رویگردانی از حضور در جلسات جامعه روحانیت مبارز تهران شود. به هر حال طبیعی است که اعضای هر تشکل سیاسی، دیدگاههای متفاوتی داشته باشند. با این وجود و با توجه به تخریبی که نسبت به شخص آیتا… هاشمی رفسنجانی به صورت سیستماتیک و با غمض عین کردن برخی از بزرگان صورت میگیرد، زمینه حمله به آیتا… هاشمی فراهم میشود. به اعتقاد نگارنده، بزرگان کشور باید نسبت به شخصیتهای بزرگ و استوانههای انقلاب و شخصیتهایی که در شکلگیری، حفظ و تداوم نظام جمهوری اسلامی نقش داشتهاند، حساس باشند. سکوت رضایتمندانه نسبت به تخریب شخصیتهایی نظیر آیتا… هاشمی، زمینه را برای تخریب برخی از افراد و جریانات سیاسی مهیا میسازد. هنگامی که در نمازهای جمعه، به جای تاکید بر اصلیترین فلسفه شکلگیری نماز جمعه که رعایت تقوا و حفظ آبروی مسلمانان و سخن گفتن به عدالت و انصاف است، شاهد توهین و تخریب هستیم، نمیتوان نیم از افرادی در ردههای پایینتر، انتظاری غیر از آن را داشته باشیم. اختلاف دیدگاه و سلیقه، همواره بوده و خواهد بود و رقابت و انتقاد نیز، نه تنها مذموم نیست بلکه بسیار ضروری و لازم است. اما به باور نگارنده، برخی از انتقادات از موضع کنار زدن چهرههای اصلی انقلاب اسلامی صورت میگیرد که باید با برخورد قاطع بزرگان نظام، به این دست از تخریبها خاتمه داد. از سوی دیگر، مشکل اساسی برخی از تشکلها همچون جامعه روحانیت مبارز تهران آن است که کارکردی دوگانه از خود نشان دادهاند. جامعه روحانیت مبارز تهران باید روشن سازد که حزبی سیاسی است یا نهادی روحانی. اگر اساسنامه، مرام نامه و اهداف مشخص سیاسی دارد، در آن صورت، باید به روشنی آن را یک حزب سیاسی تلقی کنیم. قاعدتا افرادی که در حزبی فعالیت میکنند که آرمانها و اهداف شان با آن حزب همراه نیست، حضورشان نیز بی معنا و بدون کارکرد ارزیابی خواهد شد. از سوی دیگر، ممکن است جامعه روحانیت مبارز تهران، بخواهد همچون دورههای اولیه شکلگیری خود عمل کرده و به ایفای نقش بپردازد و نقش هدایتگری و روشنگری کلی جامعه ایران را بر عهده بگیرد. تا زمانی که این موضوع برای اکثریت اعضای فعلی جامعه روحانیت مبارز تهران، مشخص نشود، این جامعه همچنان دچار بلاتکلیفی خواهد بود. این در حالی است که جامعه روحانیت مبارز تهران، نشان داده که در هیبت یک حزب سیاسی عمل کرده تا پای بندی به وظیفه اصلی روحانیت که به صورت عام در جامعه ایران باید به بیان اهداف کلی انقلاب اسلامی که مبتنی بر استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی، با قرائتی که توسط امام خمینی مطرح شد، بپردازد. اگر چنین امری در جامعه روحانیت مبارز مشخص شود، هم تکلیف اعضای فعلی جامعه روحانیت، اعم از کسانی که در جلسات شرکت میکنند یا حضور نمییابند، تعیین خواهد شد و هم مردم متوجه خواهند شد که در مواجهه با جامعه روحانیت مبارز چه نوع واکنشی را از خود نشان دهند. این اصلیترین مسالهای است که جامعه روحانیت مبارز تهران باید برای خود تبیین و آن را اعلام کند.
به نکات زیر توجه کنید