روزنامه کیهان ** بحرین و فرمان آماده‌باش سردار سلیمانی/ سعدالله زارعی پیام «سردار سلیمانی» به رژیم بحرین و جبهه‌ای که این رژیم کوچک‌ترین ضلع آن است آنچنان صراحت داشت که بلافاصله در کانون توجه جهانی قرار گرفت. بعضی از رسانه‌های خارجی از آن به خروج ایران از لاک دفاعی در مواجهه با فتنه‌ای منطقه‌ای یاد ...

روزنامه کیهان **

بحرین و فرمان آماده‌باش سردار سلیمانی/ سعدالله زارعی

پیام «سردار سلیمانی» به رژیم بحرین و جبهه‌ای که این رژیم کوچک‌ترین ضلع آن است آنچنان صراحت داشت که بلافاصله در کانون توجه جهانی قرار گرفت. بعضی از رسانه‌های خارجی از آن به خروج ایران از لاک دفاعی در مواجهه با فتنه‌ای منطقه‌ای یاد کردند فتنه‌ای که از زمان روی کارآمدن حکام جدید عربستان تشدید شده است.

سردار سلیمانی چه گفت؟ سردار سلیمانی در بیانیه خود که به طور رمزگونه‌ای چندان طولانی هم نبود از آغاز تغییر احتمالی روند مبارزاتی مردم در بحرین سخن گفت و این در حالی بود که رژیم‌آل خلیفه به گمان اینکه مردم بحرین به دلیل عدم اتصال زمینی به ایران و بطور کلی به جهان چاره‌ای جز تن دادن به هر شرایطی که رژیم تعیین کند، ندارند، مرتب بر دامنه فشار خود علیه مردم بحرین می‌افزود و به دلیل آنکه از حمایت همه جانبه آمریکا و رژیم سعودی برخوردار بود، برای اقدامات خویش هیچ مانع و محدودیتی قایل نبود. پیام سردار سلیمانی این دو انگاره را بهم زد یعنی نشان داد که اولاً مردم بحرین می‌توانند روش مسالمت‌آمیز را به روش انقلابی تبدیل کنند و به جای مشت‌های اعتراض، دست به ماشه ببرند و ثانیاً اینطور نیست که مردم بحرین هیچ کمک مؤثری از خارج دریافت نخواهند کرد و بی‌پناه باقی خواهند ماند.

آنچه در بیانیه سردار سلیمانی آمد و سپس در بیانیه وزارت خارجه ایران نیز به نوعی و با واژگانی دیگر تکرار گردید، به درستی نشان داد که جمعبندی جمهوری اسلامی ایران درباره سطح دفاع از مردم مظلوم بحرین که آنان را هنوز هم پاره تن خویش می‌داند تغییر کرده است و وضع جدیدی پدید آمده است. در وضع جدید ملاحظات سیاسی مردم بحرین و جمهوری اسلامی کنار می‌روند و روش انقلابی که سرنگونی رژیم جنایتکار بحرین است را در دستور کار قرار می‌دهد مگر اینکه این رژیم روش جنگی علیه مردم خود را کنار بگذارد و به جای استفاده از سرنیزه‌های سعودی، به حقوق مردم تمکین کرده و حق حاکمیتی آنان و آزادی‌هایشان را در عمل در نظر بگیرد که البته بسیار بعید است که چنین اتفاقی بیفتد. با این تحلیل چشم‌انداز آنچه اتفاق خواهد افتاد، تغییر فضای مبارزه در بحرین خواهد بود و البته نتیجه مواجهه یک دولت وابسته با ملتی که پاره کردن زنجیرهای اسارت آمریکا و آل‌سعود را با جدیت دنبال می‌نمایند معلوم است. اگر فقط ده درصد از کسانی که نزدیک به شش سال است مشت‌ها و انگشت‌های خود را به سمت کاخ‌ها و تانک‌ها در بحرین نشانه رفته‌اند دست به ماشه شوند، رژیم آل خلیفه را به سرعت متلاشی می‌کند. ۱۰ درصد معترضین یعنی ۶۰ هزار رزمنده‌ای که از سوی حدود ۶۰۰ هزار نفر پشتیبانی می‌شوند. این در حالی است که عدد همه نیروهای نظامی و اداری و… رژیم به ده هزار نفر هم نمی‌رسد.

کاش آل‌خلیفه به این نکته توجه کرده بود که در فاصله سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۸۹ که انتفاضه عربی شکل گرفت، مردم بحرین آماده قیام بودند و تجمع‌های بزرگ عاشورا و اربعین بحرینی‌ها که با شعار مرگ بر آمریکا و… همراه بود و این اواخر با مرگ بر آل‌خلیفه هم توأم گردید… برای سرنگونی رژیم کفایت می‌کرد. بعد از انقلاب فوریه ۲۰۱۱ هم اگر توصیه اکید ایران به پرهیز از روش‌های انقلابی نبود، مردم بحرین کار را تمام کرده بودند. این ایران بود که با هدف حفظ دماء مسلمانان، مردم بحرین را از درگیرشدن با رژیم آل‌خلیفه پرهیز می‌داد و مردم هم با تلخی تمکین می‌کردند. کار این مبارزه مسالمت‌آمیز به آنجا رسید که رژیم آل‌خلیفه گمان کرد شیعیان راه‌حلی جز مبارزه مسالمت‌آمیز ندارند و عدم پذیرش خواسته‌های آنان مشکلی برای حکام منامه در پی نمی‌آورد! این گمان کار را به جایی رسانید که در اقدامی جسورانه، رهبر مردم بحرین- آیت‌الله شیخ عیسی قاسم- را از ساده‌ترین حقوق شهروندی که داشتن «تابعیت» در زادگاه خویش است، محروم کرد و بیم آن می‌رفت که سناریوی به شهادت رساندن آیت‌الله باقرالنمر در اینجا هم پیاده گردد و خود این منشأ مشکلات بزرگی گردد.

در واقع بیانیه سردار سلیمانی نشان داد، ایران ضمن آنکه دخالتی در انتفاضه مردم بحرین ندارد در عین حال نمی‌تواند چشم خود را بر روی آنچه در بحرین مشاهده می‌کند ببندد برخلاف آنکه بعضی از «استادنماها» وانمود کرده‌اند، بیانیه سردار سلیمانی سنگ بنای یک جنگ و جدال عربی ایرانی نیست بلکه سنگ بنای کنش انقلابی ایران در منطقه است بیانیه سردار سلیمانی در واقع بیانیه ملت ایران بود که قبلاً در راهپیمایی‌ها بر سر دست گرفته بودند؛ «ما انقلابی هستیم». انقلابی‌گری البته با دیپلماسی تفاوت جدی دارد ولی به معنای اقدام نسنجیده هم نیست کما اینکه بیانیه وزارت خارجه که در واقع یک بیانیه حمایتی به حساب می‌آید بر سنجیده بودن موضع فرماندهی قدس تأکید داشت. روز گذشته بعد از صدور بیانیه سردار سلیمانی، عده‌ای در داخل ابتدا اصالت این نامه را مورد تردید قرار دادند و سپس وانمود کردند که این بیانیه نوعی جدال بین سپاه و وزارت خارجه و توپی است که سلیمانی در میدان ظریف زده است!

این در حالی است که بیانیه یک جدال جدی بین ایران و آمریکا و عناصر وابسته به آن به حساب می‌آید کما اینکه در متن بیانیه نیز به آن اشاره شده بود.

بیانیه سردار سلیمانی یک مقاله سیاسی نیست که یک روزنامه‌نگار آن را نوشته باشد و در آن نوعی نظریه‌پردازی را مطرح کرده باشد. بیانیه سردار سلیمانی نقطه آغاز یک تحرک جدی به قصد «دفاع موثر» از حقوق مردم بحرین است و از این رو آل‌خلیفه طبعا می‌داند که از این پس با شرایط جدیدی مواجه خواهد شد. این شرایط برخلاف شرایط دوره مبارزه مسالمت‌آمیز هیچ نفعی برای رژیم ندارد و کفه ترازو را به نفع ملت بحرین سنگینی خواهد کرد.

مردم بحرین که تا پیش از این به دلیل ممانعتی که از سوی ایران وجود داشت، از جمهوری اسلامی دلخور بودند، هم اینک در تشکل‌های جدید و به صورتی «عملیاتی» سازمان پیدا می‌کنند و موازنه امنیتی را به نفع خویش تغییر می‌دهند.

با اقداماتی که رژیم آل‌خلیفه علیه شهروندان و به خصوص علیه رهبران روحانی انجام داد و به خصوص با اقدام ابلهانه «سلب تابعیت بحرینی» از آیت‌الله شیخ‌قاسم، افکارعمومی حتی در سطح عربی کنار مردم و علیه رژیم قرار دارد. مردم بحرین در واقع در انتقال از دست یازیدن به روش‌های آشتی‌جویانه به توسل به سلاح، پیشقدم نبوده و تاکنون در همین مبارزه مسالمت‌آمیز، ده‌ها شهید داده است. پس مردم بحرین را نمی‌توان به تندروی متهم کرد.

از دریچه دیگر، اقدام بحرین در سلب تابعیت بحرینی یک عمل نمادین به حساب می‌آید وقتی از روحانی عالیقدری که صاحب نفوذ وسیعی است، سلب تابعیت می‌شود حاوی دو پیام مهم داخلی و خارجی است. پیام داخلی آن این است که مردم به این باور برسند که اگر تسلیم نشوند باید کشورشان را ترک کنند. پیام خارجی آن این است که ملت‌های ناهمخوان با سیاست‌های آمریکا دریابند که جبهه غربی-عربی آنقدر قدرت دارد که می‌تواند در روز روشن یک رهبر عظیم‌الشأن را از کشورش اخراج کند. پس چنین جبهه‌ای می‌توانند یک ملت و دولت را هم از طبیعی‌ترین حقوق خود محروم نمایند. پس در نقطه مقابل آن، حتما باید اتفاقی می‌افتاد وگرنه چند روز بعد آیت‌الله شیخ قاسم را اعدام می‌کردند. در واقع کاری که بیانیه سردار سلیمانی کرد این بود که به رژیم جنایتکار بحرین بگوید آنچه تو نقطه پایان فرض کرده‌ای، نقطه آغاز است و انتهای آن اضمحلال حتمی رژیم بحرین خواهد بود.

دولت و ملت ایران جنگی را آغاز نکرده‌اند و آغاز کننده جنگی هم نخواهند بود ولی به تجربه دریافته‌اند که یک جنگ تحمیلی را چگونه مدیریت کنند تا متجاوز را نابود نمایند. دولت و مردم ایران به آمریکا اعلام جنگ نکرده‌اند ولی راه غلبه با جنگ‌ها و حملاتی که این رژیم علیه جمهوری اسلامی پدید آورده است را می‌دانند. غلبه جمهوری اسلامی در عراق، سوریه و یمن بر تروریسم و افراطی‌گری و به فنا دادن چند صد میلیارد دلار از پول‌های سعودی و کویت و قطر و امارات نشان از سطح آمادگی ایران دارد.

ایران و به خصوص سردار سلیمانی به خوبی ثابت کرده‌اند که وقتی وارد پرونده‌ای می‌شوند، آن را در میانه راه‌ رها نمی‌کنند و کاری را تا به انتها نرسانند رها نمی‌کنند مردم بحرین و نه هیچ مردم مظلوم دیگری از ایران جدا نیستند و ایران و اسلام پاره‌های تن خود را فراموش نخواهند کرد.

***************************************

روزنامه قدس **

انتقال داعش از موصل به سوریه رؤیای خطرناک واشنگتن/محمدحسین جعفریان

پیش از فتح فلوجه سخن از شش‌هزار جنگجوی داعش بود که با تجهیزات کامل در این شهر به کمین رزمندگان عراقی نشسته‌اند، بعد این‌رقم به سه‌هزارنفر کاهش یافت. حالا ارتش عراق فلوجه را فتح کرده و جز تعداد اندکی تلفات داعش، از مابقی آن نیروها خبری نیست. مشابه این اتفاق در بازپس‌گیری تکریت رخ داد. گویی در آخرین لحظات داعشی‌ها دود می‌شوند و به آسمان می‌روند و البته شایعاتی هست مبنی بر اینکه همیشه در آخرین ساعات، دالان امنی برای کمک به آن‏ها از سوی آمریکایی‌ها فراهم می‌شود تا محاصره‌شده‌ها بتوانند با تجهیزاتشان، خود را به دیگر مناطق تحت‌کنترل داعش و به یگان‌های دیگرشان برسانند؛ شایعاتی‌که اگر با دیگر اجزای این جورچین پیچیده مقایسه شود، به‌روشنی می‌توان دریافت که رنگی از واقعیت دارند. پس از فلوجه ارتش عراق به‌سوی «موصل» و شمال «صلاح‌الدین» خیز برداشته است؛ اتفاقی‌که در خفا کاخ‌سفید و بیشتر از آن «تل‌آویو» به‌دنبال آن است. رئیس سازمان اطلاعات رژیم صهیونیستی آشکارا اعلام کرده که «ما نمی‌خواهیم داعش در سوریه شکست بخورد!». آن‌ها خیلی خوب از این حقیقت آگاهند که درصورت حذف داعش، در مقابل نیروهای باتجربه حزب‌الله که حالا تجربه ارزشمند جنگی سخت را نیز با خود دارند، تنها خواهند ماند. لذا صهیونیست‌ها به لطایف‌الحیل در تلاشند تا به هر قیمت ممکن، انرژی حزب‌الله و متحدانش همچنان صرف مبارزه با داعش شود تا متوجه آن‌ها. در سمت دیگر این جورچین، آمریکا و متحدان غربی‌اش برآنند تا به هر روش ممکن، بشار اسد را از میدان بیرون کنند. آن‌ها برای نیل به این هدف مدتهاست سرگرم مذاکرات نفسگیر و البته پنهانی با متحدان اسد هستند. در میدان نبرد هم قصد آن‌ها رساندن دمشق به این باور است که اسد چاره‌ای جز قبول رهاکردن قدرت ندارد. «رابرت فورد» سفیر سابق آمریکا در سوریه به نیویورک‌تایمز گفته است: «تشکیل یک کشور مستقل کرد می‌تواند نقطه آغاز تغییرچهره خاورمیانه باشد». او تأکید کرده، اسد تا از قدرت نظامی خود مطمئن باشد، ما قادر به اعمال سیاست‌های خود نیستیم و لذا پیشنهاد داده که باید بشار اسد را به ذهنیتی که در اوایل سال ۲۰۱۵ داشت، یعنی نزدیک‌بودن شکست و فروپاشی دولتش، برگردانیم. بی‌تردید این ذهنیت با اعمال یک هجوم نظامی وسیع به مناطق تحت‌سیطره دولت سوریه محقق خواهد شد. این توانایی فعلاً در طرف مقابل وجود ندارد، مگر با جمع‌کردن سفره داعش از عراق و افزودن ده‌ها هزار نیروی داعش مستقر در موصل به میادین نبرد در سوریه. اجرای این نقشه شیطانی از یکسو کاخ‌سفید را در شکست داعش در عراق فاتح نشان خواهد داد و از سوی دیگر اسد و متحدانش را وادار می‌کند تا از مواضع فعلی خود عقب‌نشینی کنند.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

موفقیت کم نظیر

بسم‌الله الرحمن الرحیم

بنابر اعلام مرکز آمار و سخنان مسئولان دولتی، نرخ تورم نقطه به نقطه در خرداد ماه سال جاری پس از سال‌ها به کمتر از ده درصد رسیده و به این ترتیب یکی از وعده‌های اصلی دولت یازدهم که تک نرخی کردن تورم بود، محقق شده است.

این اتفاق اگرچه در تاریخ دو دهه اخیر ایران قطعاً موفقیتی بی‌نظیر و در مجموع موفقیتی کم نظیر و قابل تقدیر است اما چندان تمجید و تحسینی برای دولت تدبیر و امید به ارمغان نیاورد و عکس‌العمل خاصی را به دنبال نداشت درحالی که تجربه نشان می‌دهد اگر موفقیتی به مراتب کوچکتر و کم‌اهمیت‌تر از این در دولت‌های نهم و دهم حاصل می‌شد البته اگر حاصل می‌شد! غریو هلهله و شادی و تشویق همسویان با دولت وقت به هوا بر می‌خاست و آن موفقیت در ردیف بزرگترین دستاوردهای بشری قلمداد می‌شد!

اما چرا دولت روحانی نه تنها در این موفقیت بلکه در بسیاری از دستاوردهای بزرگش مانند برجام اینچنین از تشویق و همراهی بی‌نصیب است؟ در مورد کاهش نرخ تورم و تک رقمی شدن آن می‌توان به چند نکته اشاره کرد:

الف – درک ناصحیح عمومی از مفهوم تورم و اشتباه گرفتن آن با گرانی باعث شده عموم جامعه انتظار داشته باشند، کاهش نرخ تورم به معنای ارزان شدن کالاها و خدمات باشد، درحالی که این کاهش به معنای کند شدن شیب افزایش قیمت‌ها است. این معنا اگرچه طی سال‌های اخیر به دفعات توسط مسئولان، کارشناسان و رسانه‌ها تبیین شده است اما همچنان مورد غفلت مردم واقع می‌شود.

ب – فارغ از اینکه کاهش تورم معلول و محصول رکود است یا خیر نفس همزمانی این دو یعنی کاهش تورم و ادامه رکود در فضای اقتصادی کشور، شیرینی و شادی دستیابی به نرخ تورم تک رقمی را کاسته است. در این میان البته تبلیغات پردامنه منتقدان دولت در کم فروغ شدن این دستاورد بزرگ بی‌تاثیر نیست.

ج – کاهش نرخ تورم به محدوده زیر ده درصد بدون شک محصول اجرای سیاست‌های سختگیرانه و انضباط شدید مالی و پولی توسط دولت و بانک مرکزی طی سه سال اخیر است، بنابر این طبیعی است که اقتصاد و جامعه خو گرفته با بی‌انضباطی مالی، دشواری‌های زیادی را برای هضم و درک انضباط متحمل شده باشد غافل از اینکه حلاوت فعالیت اقتصادی و زندگی در شرایطی که تورم در آن از ثبات و نرخی منطقی برخوردار است، در ابتدا کمی سخت می‌نماید.

د – اینکه مجموعه تصمیم گیران در دولت، در انتخاب میان پافشاری بر کاهش تورم یا انضباط مالی، به درستی ادامه رویکرد کاهش تورم را برگزیده‌اند،‌ موضوعی قابل بحث است که کارشناسان باید به آن بپردازند اما فارغ از مباحث کارشناسی، واقعیتی که نمی‌توان و نباید از آن غافل شد این است که ایران پس از سال‌ها توانسته است خود را در ورطه هولناک تورم دو رقمی نجات دهد و به مجموعه کشورهایی بپیوندد که از ثبات در حوزه قیمتی کالاها و خدمات بهره‌مند هستند. نباید فراموش کنیم که تا سال گذشته ایران چهارمین کشور دارای تورم بالا در جهان بود.

ر – این روزها به دفعات گفته می‌شود «آثار موفقیت‌های اقتصادی و خصوصاً کاهش تورم در زندگی مردم قابل مشاهده نیست» این جمله آنقدر گفته و شنیده و تبلیغ شده که انگار «قابل مشاهده بودن» به اصلی‌ترین حجت و برهان برای درستی و راستی سیاست‌های دولت تبدیل شده است درحالی که همواره و در تمامی حوزه‌ها و موارد این‌‌گونه نیست و نباید باشد. خیلی دور نیست زمانی که در دولت نهم رئیس جمهوری وقت با دستوری نرخ سود سپرده‌ها و تسهیلات بانکی را کاهش داد و تقریباً همه این «مشاهده‌طلبان» امروز به احترام این تصمیم کاملاً اشتباه سوت و کف زدند. آن روز عده‌ای بارها و بارها گفتند این دستور به ظاهر شیرین اندکی بعد کام همه ما را تلخ و اقتصاد کشور را دچار مشکلات فراوان می‌کند و همان هم شد. منتقدان امروز دولت یازدهم که اغلبشان همان کسانی هستند که مشوقان دیروز دولت نهم بودند، آن زمان هم تنها خام‌اندیشانه به رویاپردازی درباره نتایج تدبیر رئیس‌جمهور مشغول شدند، ولی انذاردهندگان دیروز که اغلبشان امروز از مدافعان دولت یازدهم هستند، کمی دورتر را مشاهده می‌کردند همان‌گونه که اکنون هم جامعه را به کمی صبر برای مشاهده آثار تورم تک رقمی در آینده‌ای نه چندان دور فرا می‌خوانند.

و نکته بسیار مهم اینکه رسانه ملی باید با توجه به منافع ملی عمل کند و موفقیت دولت‌ها را در هر زمینه که باشد آنگونه که هست بازتاب دهد. انتظار اینست که دست‌اندرکاران رسانه ملی از خسرانی که عملکرد آنها در زمینه برجام متوجه این رسانه کرد پند بگیرند و با موفقیت دولت در تک رقمی کردن تورّم به درستی برخورد کنند.

***************************************

روزنامه خراسان**

خبط خطرناک آل خلیفه در بحرین/دکترعلیرضا رضاخواه

دادگاه اداری بحرین ۲۵ خرداد در رسیدگی به درخواست وزارت دادگستری این کشور، حکم تعلیق فعالیت‌های جمعیت «الوفاق» (بزرگترین جمعیت معارضان این کشور) را صادر و اموال آن را مصادره کرد. دادستان عمومی بحرین در ادامه سرکوب معارضان، همچنین سه‌شنبه هفته گذشته دو حزب سیاسی«الرساله» و «التوعیه الاسلامیه» (آگاهی‌بخشی اسلامی) را نیز منحل کرد. همزمان فشارها بر فعالین حقوق بشری و مخالفان آل خلیفه افزایش یافت، نبیل رجب رئیس مرکز حقوق بشر بحرین بار دیگر بازداشت شد و زینب الخواجه فعال مدنی بحرینی نیز به همراه کودک یک ساله اش از بحرین تبعید گردید.افزایش فشارها و موج سرکوب و دستگیری علیه شیعیان بحرین که از چند هفته گذشته آغاز شده، با اقدام عجیب و تامل برانگیز آل خلیفه وارد مرحله جدیدی شده است. رسانه‌های بحرینی اعلام کردند که رژیم این کشور اقدام به سلب تابعیت از آیت‌ا… شیخ عیسی قاسم، روحانی بلند پایه شیعیان بحرین کرده است. این اقدام با واکنش گسترده داخلی و خارجی رو به رو شده است. نه تنها علما و گروه های شیعی از هند و پاکستان گرفته تا ایران، عراق و لبنان این اقدام موهن آل خلیفه را محکوم کرده اند بلکه هم پیمانان این کشور هم ابراز تعجب کرده اند. سازمان ملل اعلام کرده که اقدام بحرین در سلب تابعیت از شیخ عیسی قاسم هیچ توجیهی ندارد. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز ابراز نگرانی کرده است. اماآل خلیفه به دنبال چیست؟ دیکتاتوری بحرین با موج جدید سرکوب های داخلی چه چیز را دنبال می کند؟ درباره چرایی اقدامات اخیر آل خلیفه و سرکوب معترضان سه گمانه را می توان مطرح کرد. گمانه اول تلاش برای ‏امنیتی سازی فضای اعتراضات در بحرین است.‏

امنیتی سازی فضای سیاسی

امنیتی ساختن به معنای خارج کردن یک پدیده از حوزه عمومی و وارد کردن آن به حوزه‌ای ویژه است. حوزه عمومی جایی است که قواعد و رویه های عادی بر پدیده حاکم بوده؛ اما در حوزه ویژه قواعد و رویه های عادی کنار گذاشته شده و قواعد و رویه های ویژه ای برای مواجهه با پدیده، مورد استفاده قرار می گیرد. در حالی که در همه کشورها تلاش می شود مسائل امنیتی را به مسائل سیاسی تبدیل کرده و از امنیتی کردن پرهیز شود. اما حکومت بحرین در جهت عکس عمل می‌کند و محیط سیاسی را خودش امنیتی کرده و دائماً این فضا را تشدید می‌کند. از نظر آل خلیفه امنیتی کردن مترادف با فرسایشی کردن است، یعنی با امنیتی کردن، زمینه برای فرسایشی کردن درگیری و به زانو درآوردن مخالفان فراهم می شود. ضمن اینکه امنیتی کردن فضا، باعث ایجاد نگرانی در میان آمریکایی‌ها و سایر شرکای خارجی می شود. در نتیجه نگرانی از سطح ملی بحرین ابتدا به سطح منطقه‌ای و سپس به سطح بین‌المللی انتقال یافته و در نتیجه محیط منطقه‌ای و بین‌المللی با اقدامات آل خلیفه همگراتر می‌شود. در این فضا به منتقدین القا می‌شود که پدیده معارضه بحرین یک جریان برانداز و نه یک پدیده فرهنگی، اجتماعی و محدود و دارای رویکردهای قابل تحمل است که این جریان برانداز در تلاش است بحرین را از یک اردوگاه به اردوگاه دیگر ببرد. نکته دیگر آن است که با امنیتی کردن محیط و فضا، شیعیان دچار مشکل و بحران می‌شوند. وقتی پدیده‌ای امنیتی می‌شود دست حکومت در مواجهه با مخالفان بازتر و قانونی‌تر می‌شود. به همین دلیل است که برخی حکومت‌ها سال‌ها حالت فوق‌العاده را حفظ می‌کنند تا بتوانند اقدامات خود را در سایه محیط امنیتی توجیه کنند. آل‌خلیفه نیز می‌تواند در همین فضا مخالفان را در دادگاه امنیتی و نظامی محاکمه کرده و پرونده‌ها با نگاه امنیتی بررسی شوند. بنابراین آل خلیفه به عنوان بازیگرامنیتی ساز با اقدامات مختلف سعی کرده تا فضای بحرین را امنیتی جلوه دهد و بدین ترتیب برای اقدامات مختلف خود در قبال مخالفین مشروعیت کسب کند. چراکه شرایط امنیتی، اقدامات امنیتی را جهت مقابله و بقای حکومت می طلبد.

رویه سازی برای سرکوب

گمانه دوم که در ادامه گمانه اول یعنی امنیتی سازی محیط سیاسی در بحرین قابل طرح است رویه سازی است. بحرین در حال ایجاد یک بدعت و رویه جدید در برخورد با مخالفان سیاسی خود است. بدعتی که می تواند برای ‏سایر جوامع منطقه خاورمیانه نیز یک تهدید و خطر واقعی باشد.‏ بحرین رهبران و فعالان مخالف این حکومت را ‏‏”سلب تابعیت” می کند. یعنی بدون هیچ هزینه ای و خیلی آسان خود را از منتقدین و معترضینش خلاص می ‏کند.‏ روند هم به این گونه است که یک دادگاه نمادین تشکیل می دهند و رای صادر می کنند که این افراد از ‏امروزدیگر بحرینی نیستند! بدعتی که در صورت تبدیل شدن به یک رویه می تواند به جوامع دیگر خاورمیانه که ‏زیر یوغ دیکتاتوری های قبیله ای قرار گرفته اند نیز سرایت کند.‏

هزینه برای برادر بزرگتر

گمانه سوم بیش از آل خلیفه به دست های آلوده آل سعود در سرکوب های اخیر اشاره دارد. موج جدید سرکوب ها که به دنبال سفر محمد بن سلمان جانشین ولیعهد سعودی به آمریکا ‏آغاز شده نشان می دهد، دربار سعودی به دنبال شکست هایش در سوریه و عراق به دنبال بحران آفرینی جدیدی در منطقه است. بی جهت نیست که شورای وزیران پادشاهی سعودی روز دوشنبه، تنها یک روز بعد از جنجال آفرینی آل خلیفه به ریاست ملک سلمان بن ‏عبدالعزیز، پادشاه عربستان برگزار شده و پیش و بیش از هر کسی از خبط خطرناک دیکتاتوری بحرین حمایت می کند. نظام سعودی که از زمان اشغال خاک بحرین از سوی نیروهای نظامی در سال ۲۰۱۱ به حاکم عملی این کشور تبدیل شده است در نظر دارد با این اقدام که پس از دستگیری شیخ علی سلمان و منحل کردن جمعیت الوفاق صورت گرفته است، به‌زعم خود ضربه‌ای کاری به انتفاضه مسالمت آمیز وارد کند. نکته قابل توجه اینکه این اقدام بر به حاشیه راندن حامیان فعالیت سیاسی و کسانی متمرکز است که ضامن جلوگیری از سوق یافتن انتفاضه به‌سمت گزینه خشونت آمیز هستند. سعودی ها که چشم به نتایج انتخابات آمریکا دوخته اند تلاش دارند تا با به آشوب کشیدن کل منطقه خاورمیانه و ایجاد یک بحران تمام عیار باردیگر حمایت غرب به ویژه آمریکا را در منطقه جلب کنند. روزنامه الاخبار در این رابطه می نویسد:” با توجه به شکست‌هایی که گروه‌های تروریستی و تکفیری ‏تحت حمایت عربستان سعودی در فلوجه عراق از ارتش این کشور و نیروهای داوطلب مردمی متحمل ‏شدند، دولت عربستان به حکومت بحرین دستور داد تا از آیت ا… شیخ عیسی قاسم سلب تابعیت و جمعیت ‏الوفاق را ( که متعلق به شیعیان بحرین بود) متلاشی کند. همچنین با این اقدام خواسته اند این پیام را به ‏جمهوری اسلامی ایران و عراق بفرستند که شما علیه عربستان در فلوجه و حلب اقدام کردید ما علیه شما ‏در بحرین اقدام می کنیم.”‏از همین رو است که برخی تحلیل گران معتقدند:” تحولات بحرین فریبی است برای رهایی برادر بزرگترعرب از باتلاق کشتار و خونریزی در منطقه و محکومیت بینالمللی و حاکمان بحرین دوباره فریب خورده‌اند.”

***************************************

روزنامه ایران**

در ستایش تورم تک‌رقمی/سعید لیلاز

بعد از انقلاب اسلامی تنها دو سال شاهد تورم تک رقمی بودیم؛ سال‌های ۶۱ و ۶۴. اهمیت و ویژگی بارز تک رقمی شدن نرخ تورم در سال ۹۵ این است که برخلاف دفعات پیش، این بار در یک روند باثبات و ادامه‌دار این مسأله اتفاق افتاده است. در حالی که بعد از نیمه‌های دهه ۸۰ همواره شاهد رشد انفجاری یک تورم لجام گسیخته در کشور بودیم و در برخی سال‌ها حتی این نرخ به ۵۰ درصد رسیده بود، روند تک رقمی شدن نرخ تورم در سه سال اخیر در یک فرآیند تثبیت شده و تداومی به ۵/۹ درصد رسید که دستاورد بسیار مهمی محسوب می‌شود.

مخالفان دولت در انتقاد از سیاست‌های اقتصادی دو دسته‌اند؛ یکی افرادی که دید کاملاً سیاسی دارند و دولت هر فعالیتی انجام می‌دهد، با اعتراض آنها مواجه می‌شود که چرا این کار را انجام دادید و فلان کار را انجام ندادید. دسته دوم افرادی هستند که نقد اقتصادی دارند و به دولت پیشنهاد می‌دهند که به جای سیاست مهار تورم، با اتخاذ سیاست‌های پول‌گرایانه و انبساطی در جهت مبارزه با رکود حرکت کند. با این حال کسانی که درک واقعی از اقتصاد ایران دارند، می‌توانند بفهمند که تک رقمی شدن تورم دستاورد بسیار بزرگی محسوب می‌شود زیرا جامعه ایران در سال‌های اخیر به لحاظ توان و قدرت خرید وضعیت اسفناکی را تجربه کرده بود و جالب است بدانید در ۵ سال آخر دولت احمدی‌نژاد نرخ تورم مواد غذایی از میانگین نرخ تورم همواره بالاتر بوده است! این یعنی اینکه اقشار مختلف جامعه و بویژه طبقات پایین، وضعیت بسیار تلخی را در سبد روزانه مصرفی خود تجربه کرده‌اند. این وضعیت کاملاً برخلاف شعارهای رئیس دولت قبل است که همواره هدف اصلی خود را تقویت طبقات پایین جامعه ذکر می‌کرد.

با این حال در دولت روحانی که هرگز هم داعیه‌های دولت قبلی را نداشت، قدرت خرید مردم نسبت به دوره قبل بیشتر تقویت شده است و حداقل دستمزد کارگران رشد چشمگیری یافته است. بنابراین برخلاف اینکه می‌گویند سیاست‌های اقتصادی دولت یازدهم چندان محسوس نبوده است، باید گفت که این ادعا دروغ بزرگی محسوب می‌شود. کاهش شدید تورم مواد غذایی مانند غلات و نان، اجرای طرح تحول سلامت و افزایش حداقل دستمزد به رقمی بیش از نرخ تورم نشانگر تأثیرگذار بودن و محسوس بودن دستاوردهای اقتصادی دولت است.

استدلال کسانی که می‌گویند دولت می‌بایست با رها کردن نرخ تورم به سمت سیاست‌های انبساطی و پول‌گرایانه حرکت کند نادرست است و کاربست این سیاست‌ها مربوط به گذشته و سال‌های بسیار دور است. سیاست‌های «کینزی» سال‌هاست که دیگر جواب نمی دهد وگرنه کشورهای اروپایی و امریکا اکنون به اتخاذ این سیاست‌ها مبادرت می‌کردند. این سیاست‌ها رشد اقتصادی را از طریق تزریق پول به جامعه توجیه می‌کند و این در شرایط اقتصاد ایران ضمن اینکه چاره‌ساز کار نیست مشکلاتی افزون‌تر را نیز پدید خواهد آورد. در شرایطی که عنوان می‌شود نقدینگی منجمد شده به هزار هزار میلیارد می‌رسد، اتخاذ سیاست انبساطی و تزریق پول در جامعه بسیار خطرناک است. ثبات حاکم شده بر اقتصاد کشور در پرتو اتخاذ سیاست‌های پدیدآورنده انضباط مالی، رضایت نسبی فعالان اقتصادی را هم موجب شده است. این سیاست‌ها اقتصاد را پیش‌بینی‌پذیرتر کرده است و البته محدود به کنترل نرخ تورم هم نمی‌شود بلکه مجموعه این سیاست‌ها که به بهبود شاخص‌های کلان اقتصادی، تعدیل نرخ سود بانکی، شتاب به روند کلی تک نرخی شدن ارز و… منجر شده است، حرکت کلی اقتصاد را در مسیر بهبود و پیشرفت قرار داده است؛ موضوعی که مخالفان به عمد هیچ توجهی به آن ندارند و قصد دارند با هیاهوی تبلیغاتی و تخریب‌گرایانه، اذهان عمومی را از این دستاوردهای اقتصادی دولت منحرف کنند.

به صورت کلی سیاست‌های اقتصادی دولت یازدهم را بسیار مثبت ارزیابی می‌کنم. باید توجه داشته باشیم که آنچه بر سر اقتصاد کشور طی سالیان دولت قبل گذشت، به این راحتی و یک شبه حل نخواهد شد.

***************************************

روزنامه جام جم**

بحرین اسیر نظام ارباب رعیتی / حسین شیخ‌الاسلام

مجموعه اقداماتی از جمله افزایش طول حبس شیخ علی سلمان، بستن دفاتر جمعیت‌های الوفاق،‌ الرسانه و در آخرین مورد لغو تابعیت شیخ علی سلمان که توسط رژیم آل خلیفه انجام گرفته در چارچوب موجودیت نظام شاهنشاهی عربستان سعودی قابل ارزیابی است.

کشور بحرین در شرایط کنونی از هویت مستقلی برخوردار نیست و وابسته به عربستان است. شاهنشاهی بحرین هم مانند عربستان سعودی اعتقادی به حق شهروندی ندارد بلکه معتقد است شاه نماینده خداست و این سمت از پدر یا برادر به او ارث رسیده و ثروتی هم که در اختیار شاه است، موروثی است و آن را بین رعایای خود تقسیم می‌کند. رعیت هم وظیفه انجام کار کارگری و مزدوری دارند و باید تابع محض باشند. این طرز تفکر با شعار مردم بحرین که هر فرد بحرینی صاحب یک حق رای است و همچنین با مفهوم «ملیت»، تناقض آشکار دارد. باید توجه داشت این شعار زمانی مطرح شد که رفتار تبعیض‌آمیز این رژیم در رابطه با احتساب وزن آرای بحرینی‌ها آشکارا بروز پیدا کرد. اگر تفکر برخوردار شدن از حق شهروندی، حق انتخاب و آزادی بیان از کشور کوچک بحرین به عربستان ورود پیدا کند،‌ اساس نظام شاهنشاهی این کشور متلاشی می‌شود به همین دلیل اشغال بحرین توسط عربستان رقم خورده است، البته تحت عنوان به ظاهر موجهی، مانند پیمان منعقد شده توسط مقامات دو کشور. در واقعیت ماجرا، بحرین تحت اشغال عربستان است و اعتراضاتی که توسط مردم طی این مدت بروز پیدا کرده در سرزمینی تحت اشغال یک کشور خارجی انجام شده و این مساله‌ای خطرناک است، چراکه احتمال متشنج شدن اوضاع بسیار زیاد است به این دلیل که عربستان و بحرین باید در این ارتباط یک تجدید نظر اساسی انجام دهند. نکته مهم این است که حاکمیت بحرین با حمایت عربستان، این اعتراضات مردمی را به این صورت تبلیغ می‌کنند که اکثریت مردم شیعه هستند و حاکمیت نزد سنی‌هاست و این باعث بروز اعتراضات شده و این نکته‌ای کاملا دروغ است. اصل ماجرا رعایت حقوق شهروندی است که باید شامل شهروندان بحرینی فارع از گرایش‌های مذهبی شود. اگر این حقوق به رسمیت شناخته شود، آن تفکر شاهنشاهی مجبور است رخت بربندد.

از سوی دیگر این‌گونه اقدامات حکومت بحرین از جمله سلب تابعیت اشخاص، مخالفت آشکار با حقوق بین‌الملل و تمام موازین بین‌المللی دارد. درحقیقت به فردی که در کشوری متولد شده است و به آن تعلق خاطر دارد با ابزار قدرت بگویند که این شخص متعلق به این سرزمین نیست و باید کشور را ترک کند. ذکر این نکته خالی از فایده نیست که تاکنون تمامی اعتراضات در چارچوب روش‌های مسالمت آمیز و آرام صورت گرفته است، اما اگر همچنان با بی‌توجهی رژیم آل خلیفه و حتی با واکنش شدید حاکمیت همراه شود، امکان تغییر به روش‌های خشونت‌آمیز و مسلحانه وجود دارد که در این‌صورت باعث بروز تشنجاتی در سطح منطقه خواهد شد.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

تصحیح پالس غلط/دکتر زهرا طباخی

دولت یازدهم و تئوریسین‌های امنیتی آن از ابتدای به قدرت رسیدن کوشیدند با تصویرسازی از کشورمان زیر سایه «حمله نظامی آمریکا»، مانند دوره اصلاحات، فضا را به سمت انعقاد «معامله بزرگ» با ایالات متحده مهندسی کنند. البته از حق نباید گذشت که «دغدغه معیشت» بر حوزه امنیت در تئوری‌سازی‌های دولتی‌ها مقدم بود و فضای پس از معامله با آمریکا مشابه رویاهای سیندرلایی و بعضا پینوکیویی پس از کاشت سکه در سرزمین آرزوها به امید رویش «درخت سکه طلا» ترسیم می‌شد! برنامه‌ای یک‌مرحله‌ای که در ۱۰۰ روز به بار می‌نشست و همه خسارات سال‌های دور از آمریکا را به یکباره با تبدیل ایران به «عربستان» منطقه، جبران می‌کرد!

تلاش مذبوحانه!

به نظر نویسنده، عزل و نصب‌های جدید در وزارت خارجه را نیز از منظر داخلی و نه منطقه‌ای، باید در همین پازل تحلیل کرد. بعد از شکست پروژه «برجام موشکی»، با بسته شدن فضا از داخل کشور و در نهایت موضع‌گیری صحیح ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان، فشارها بر دولت حسن روحانی از سوی آمریکا افزایش یافت، چرا که در پازل تغییرات پسابرجامی مدنظر آمریکا، برای تقابل جریان غربگرا و حامی مقاومت در داخل ایران برنامه‌ریزی جدی شده بود تا اسرائیل از محاصره مقاومت با عقب‌نشینی سردار سلیمانی نجات یابد.

فراموش نکنیم هدف اصلی که باعث شد رژیم غاصب صهیونیستی از برجام استقبال کند و کلان سرمایه‌داران نئولیبرال صهیونیست همچون برادران راکفلر و جورج سوروس سال‌ها مخارج لابی‌گری برای «توافق میان ایران و آمریکا» را بپردازند، زمینه‌سازی برای واسطه‌گری ایران در پیشبرد طرح «خاورمیانه جدید» بود. خاورزمینی که امنیت اسرائیل را از درون کشورهای اسلامی تامین می‌کند و برای ریل‌گذاری آن آمریکا به چیزی فراتر از رضایت و همراهی حکام آمریکایی دست‌نشانده در مصر و سعودی و بحرین و امارات و اردن نیاز دارد.

یک علامت‌دهی غلط

با این احتساب به نظر می‌رسد تودیع امیرعبداللهیان با شهرت «حامی جریان مقاومت» بیش از آنکه ناشی از تغییر سیاست‌های ژئوپلیتیک نظام در حوزه منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا باشد نشانگر تلاش دولت یازدهم برای تعدیل فضای پسابرجام در چشم آمریکا و متحدانش است. فضایی که ظریف و همکارانش در کابینه – احتمالا – گمان می‌کنند با امتیازدهی هر چند غیرواقعی و نمایشی به آمریکا می‌توانند به سوی تحقق اهداف وعده داده شده در حوزه «اقتصاد» و «تجارت جهانی» تغییر دهند، چرا که نه معاون عربی- آفریقای جدید وزارت امور خارجه شهرتی منفی در بحث مقاومت دارد و نه پرونده سیاست‌های منطقه‌ای ایران صرفا در ید اختیار وی است که فرضا با تغییر در پستی همچون «معاون وزیر امور خارجه» سیاست‌های نظام بناگاه به نفع آمریکا و متحدانش تغییر کرده و مثلا «امنیت اسرائیل» تامین شود! پس برخلاف مانور تبلیغاتی جریان رسانه‌ای راکفلرها اعم از الجزیره و هافینگتون پست و المانیتور و سی‌ان‌ان هیچ نشانه‌ای مبنی بر تغییر موضع نظام مستند بر جمله مشهور رهبر انقلاب که «امنیت اسرائیل تامین نخواهد شد، چه توافق هسته‌ای بشود و چه نشود» وجود ندارد.

خنثی‌سازی معبر

موضع‌گیری شدیداللحن حاج قاسم سلیمانی، فرمانده مقتدر جریان مقاومت در تهدید رژیم آل‌خلیفه در بحرین به عنوان متحد منطقه‌ای رژیم غاصب صهیونیستی و آمریکا بلافاصله پس از جریان‌سازی کذب رسانه‌های راکفلرها و پس از آن پیشروی رژیم آل‌خلیفه در سلب تابعیت شیخ عیسی قاسم رهبر شیعیان بحرین را نیز می‌توان با همین مستندات هماهنگ توصیف کرد، چرا که مهم‌ترین پیام این بیانیه هشدارآمیز چنین بود که برخلاف خبرپراکنی‌های صورت گرفته نه تنها ایران تصمیم ندارد بخشی از اختیارات منطقه‌ای متحدان انقلابی خود در یمن و عراق و سوریه و لبنان و نیجریه را «معامله» – به معنای مورد علاقه دولت اوباما – کند، بلکه از گسترش تحرکات مستشاری برای سرنگونی سایر اهداف آمریکا در منطقه نیز استقبال می‌کند.

برخی تحلیلگران معتقدند که سلب تابعیت از شیخ عیسی قاسم پس از این صورت گرفت که برکناری امیرعبداللهیان در محافل عربی به پالس عقب‌نشینی ایران تعبیر شد لذا آل‌خلیفه به توهم عقب‌نشینی ایران یک مرحله پیشروی کرد! حتی در تحلیلی پرمخاطره‌تر برای آمریکا و متحدانش می‌توان از سخنان سردار سلیمانی چنین برداشت کرد که فاز تجهیز و پشتیبانی عملیاتی آینده‌نگرانه از ملت بحرین و احیانا مردم غزه و کرانه باختری و شاید چند منطقه بسیار مهم دیگر به پایان رسیده و این صبر استراتژیک ایران است که از تغییر مرزهای ژئوپلیتیک غرب آسیا و شمال آفریقا به نفع امت اسلام، تاکنون جلوگیری کرده است. صبری که ذاتا متکی به تمرکز دقیق بر حرکات فعلی و آینده حریف در شطرنج آخرالزمانی با صهیونیست‌ها و نواب‌شان است.

تجربه مجدد شکست؟!

به نظر می‌رسد در بحث تغییرات صورت گرفته در حوزه اختیارات وزیر خارجه، به‌رغم حفظ هوشیاری ملی، بهتر است به جای احساس خطر برای پرونده جریان مقاومت منطقه، روی این موضوع مهم تمرکز کنیم که چرا دولت هنوز به «تجربه تلخ اعتماد به آمریکا» متکی است و می‌کوشد با پیشکش امتیازات محدود با برد رسانه‌ای قابل توجه هم که شده، در جهت جلب رضایت آمریکا از «تغییر» پسابرجامی ایران، قدم بردارد. پروژه خطرناکی که با توجه به قدم‌های بسیار بزرگ برداشته شده توسط دولت در حوزه هسته‌ای، دستاوردی فراتر از «هیچ» در پی نداشته و اکنون متاسفانه شاهد پیشقدم شدن مجدد کابینه برای تامین هدف‌گذاری‌های جدید اوبامای باهوش در روزهای آخر ریاست جمهوری هستیم. اوباما مذبوحانه بر در تغییر «ایران» می‌کوبد و چشم امید حامیان پشت‌پرده‌اش به ثمردهی پروژه‌های نفوذی پسابرجامی برای ایجاد شکاف میان مردم و حاکمیت به منظور هموار شدن مسیر ایجاد تغییر در «مولفه‌های مهم سیاست خارجی ایران» است که ذاتا در تقابل با اهداف منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ایالات متحده و متحدانش دست‌کم در غرب آسیاست. با احتساب عملکرد دولت اوباما و نوع رفتار دولت کشورمان تنها گزینه معتبر باقیمانده روی میز در تحلیل علت بی‌اعتنایی به تثبیت تجربه «بی‌اعتمادی» آمریکا و «بی‌اعتباری» قول‌ها و توافقات با پشتوانه بین‌المللی، دل بستن به حمایت غرب با انگیزه‌های «انتخاباتی» است. این «پیچش برای هیچ»، تلاش برای راضی کردن آمریکا در حوزه خصوصی‌ای همچون عزل و نصب در وزارت امور خارجه یا ایجاد تغییرات در ساختار وزارت راه برای هموار شدن مسیر جایگزینی «بوئینگ آمریکایی» به جای «ایرباس فرانسوی» با آن سابقه طولانی در خرج‌دهی برای لابی نایاک و شورای روابط خارجی آمریکا و حمایت از کمپین تبلیغاتی هیلاری کلینتون، زنگ تهدید «استقلال ملی ایران» را به صورت جدی به صدا درمی‌آورد.

پایان قاجاریه!

این حق محمدجواد ظریف، عباس آخوندی یا ولی‌الله سیف است که انتصابات منطقی که گمان می‌برند در مسیر تحقق اهداف نظام جمهوری اسلامی کارگشاست به مرحله اجرا برسانند اما خطر زمانی بروز می‌کند که مستنداتی مبنی بر احتمال صحت تحلیل ارائه شده در حرکت برای جلب رضایت دشمن با نقض استقلال ملی دست‌کم از رسانه‌های آمریکایی- اروپایی سر برمی‌آورد. البته ملت گمانه‌سازی رسانه‌های خارجی را ان‌شاءالله باور نمی‌کنند اما حتی اگر خط‌مشی مدیران دولت به گونه‌ای بوده که شرایط را برای برچسب‌زنی به نظام پساانقلابی ملت ایران، مبتنی بر «وابستگی» و «عدم استقلال» فراهم آورده، آن جهت‌گیری شایعه‌پرور و گمانه‌ساز باید اصلاح شود. دوره عزل و نصب با مشورت خارجی و حاکمیت مورگان شوستر و آرتور میلسپو براساس اصول دیپلماسی قجری ده‌ها سال است که در ایران به پایان رسیده و به نظر می‌رسد دولت یازدهم برای مقابله با چنین جنگ رسانه‌ای اولا نیازمند «تدبیر» و «تدبر» در تحرکات اداری و ثانیا شفاف‌سازی در حوزه بین‌الملل است.

دوست آل‌ صهیون؟

نکته پایانی اینکه سیاست تشویق ایران برای تبدیل شدن به متحد متحد شماره یک اسرائیل در منطقه، «عربستان سعودی»، به بازی با کارت سوخته شبیه است. برای نزدیکی ایران به عنوان رهبر ائتلاف ضدداعش به آل‌سعود با رتبه سازمانی مدیر جنگ‌های نیابتی داعشی- صهیونیستی در منطقه، آمریکا به چیزی بیشتر از تغییر معاون عربی- آفریقای وزارت امور خارجه ظریف نیاز دارد. کما اینکه «برجام موشکی» با اضافه کردن یک تبصره به توافق هسته‌ای و با تغافل دولت در امضای قطعنامه، به ثمر ننشست!

آل سعود در ۲ صورت می‌تواند به «دوست» ایران تبدیل شود: اول دست شستن از ماهیت آمریکایی- صهیونیستی، دوم به شرط نابودی! غیر از این، دشمن ملت بحرین، ناامن‌کننده کشور دوست و برادر عراق، قاتل کودکان یمنی و سوری و فتنه‌گر در لبنان ضد برادران حزب‌الله مطابق حدیث امیرالمومنین هیچ جایگاهی در دایره امنیت سیاست خارجی ایران ندارد و کماکان «دشمن» خطاب خواهد شد. این کلام مولاست که می‌فرماید: دوستان تو ۳ گروهند و دشمنانت نیز ۳ گروه؛ دوستانت عبارتند از: دوست تو و دوست دوست تو و دشمن دشمن تو. دشمنانت عبارتند از: دشمن تو و دشمن دوست تو و دوست دشمن تو.

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

لینک کوتاه :http://www.piyarom.ir/?p=55274

به نکات زیر توجه کنید

  • نظرات شما پس از بررسی و تایید نمایش داده می شود.
  • لطفا نظرات خود را فقط در مورد مطلب بالا ارسال کنید.