اخوانالمسلمین که افزون بر ۸۰ سال برای اجرای احکام اسلام و برقراری حکومت اسلامی تلاش کرده است، اکنون با سران آمریکا و رژیم صهیونیستی بر سر میز مذاکره نشستهاند و خون مسلمانان و عرض و ناموس و سرنوشت آنها را با رؤیای امپراتوری عثمانی«ردای خلافت» مسلمین که اختیارات آن از سوی آمریکا تفویض میشود، معامله ...
اخوانالمسلمین که افزون بر ۸۰ سال برای اجرای احکام اسلام و برقراری حکومت اسلامی تلاش کرده است، اکنون با سران آمریکا و رژیم صهیونیستی بر سر میز مذاکره نشستهاند و خون مسلمانان و عرض و ناموس و سرنوشت آنها را با رؤیای امپراتوری عثمانی«ردای خلافت» مسلمین که اختیارات آن از سوی آمریکا تفویض میشود، معامله میکنند. البته .
اختصاصی بصیرت: «پیچ تاریخ» اصطلاحی است که امام خامنهای در بیاناتشان در جمع مردم کرمانشاه در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۹۰ برای توصیف چرخش تحولات سیاسی اجتماعی معاصر در جهان بهنفع اسلام و توجه جهانیان به ارزشهای الهی و رویگردانی از مکاتب و ایدئولوژیهای مادی و بشری، مطرح کردند. بنا به فرمایش ایشان، مسلمانان و امت اسلامی در تحولات این دوره نقش تعیینکنندهای خواهند داشت. بیداری اسلامی که در حدود دو سال اخیر نمود عینی و ملموستری یافته، محور اصلی این چرخش تاریخی است. بهنظر میرسد بازخوانی و بررسی نقش اشخاص و جریانهای مؤثر در این بیداری و
نقش و کارکرد هر کدام از آنها به پیشبرد اهداف آن کمک شایانی کرده و میتواند با ارائه درسها و عبرتهای گذشته، از تکرار اشتباهات تاریخی جلوگیری کند.
بیداری اسلامی به شکل عام، حرکتی است که نزدیک به ۱۵۰ سال پیش بهمنظور بازگشت به اصول و ارزشهای اسلام و بنیانگذاری تمدن جدید اسلامی در آشفتهبازار استعمار غرب وحشی و استبداد داخلی کشورهای اسلامی شروع شد. نقش مصلحان بیدار تشیع بهویژه امواج روحبخش انقلاب اسلامی ایران و حضرت امام خمینی (ره) در روند بیداری اسلامی نقشی بیبدیل و انکارناپذیر است. میتوان ادعا کرد مصلحان ایران و مصر تنها کسانی هستند که بیشترین تأثیر را در سیر بیداری اسلامی در این برهه از زمان(۱۵۰سال) داشتهاند و «سلسله جنبان» این حرکت را قریب به اتفاق محققان و مورخان جنبشهای اسلامی، سیدجمالالدین اسدآبادی میدانند. از جمله افرادی که از او تأثیر پذیرفتند؛ شیخ محمد عبده و رشیدرضا در مصر بودند. حسن البنا، مؤسس اخوان المسلمین، نیز از شاگردان رشیدرضا و پدرش شاگرد عبده بود.
«جمعیت اخوانالمسلمین»، تشکلی است که در سال ۱۳۰۷ در شهر اسماعیلیه مصر توسط «حسن البنا» در پوشش یک جمعیت خیریه و با عضویت ۶ نفر کار خود را شروع کرد اما از همان اول، اولویت مهم آنها مسائل سیاسی و اجتماعی مسلمانان بود. اخوانالمسلمین زمانی پا به عرصه وجود گذاشت که مصر و دیگر کشورهای اسلامی در میان انبوهی از مشکلات مانند استعمار و استبداد داخلی حکومت گرفتار بودند و بدتر از اینها اینکه به دستورات اسلام عمل نمیشد و یکی از مهمترین خواستههای اخوان این بود که باید قوانین اسلامی اجرا شود و حکومت اسلامی در کشور حکمفرما باشد. جمعیت اخوان در طول حیات سیاسی و اجتماعی خود، فرازونشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته و از فعالیت سیاسی آزاد تا حبس و زندان و اعدام را تجربه کرده است و در دورههای مختلف سیاسی، رویکردهای متفاوتی را به مقتضای زمان اتخاذ کرده است. میتوان گفت جمعیت اخوانالمسلمین، بزرگترین جمعیت و تشکلی است که در جهان اسلام به وجود آمده و از نظر وسعت و پراکندگی جغرافیایی، بیشترین اعضا را به خود اختصاص داده است.
وقتی حسن البنا اخوان را با شش نفر پایهگذاری میکرد، شاید تصور نمیکرد که به این حد گسترش یابد و در تحولات شمال آفریقا و غرب آسیا نقش ایفا کند. پس از فراگیر شدن اخوان در مصر و ایجاد پایگاه اجتماعی، شعبههایی از اخوان در بیشتر کشورهای اسلامی تأسیس شد. اردن، سوریه، فلسطین، لبنان، ترکیه، عراق، تونس، عربستان، کویت و امارات، کشورهای شمال آفریقا و جنوب غرب آسیا از جمله کشورهایی بودند که اخوان فعالیت و عضوگیری در آنها را آغاز کرد. حتی برخی، تشکیل و فعالیت «فدائیان اسلام» در ایران را از تأثیرات اخوان میدانند. ولی با همه این تفاسیر، اخوان در طول فعالیت حدود ۷۰ساله خود تا اوایل سده۲۱ میلادی باوجود داشتن پایگاه اجتماعی، نتوانست در هیچ کدام از کشورهای مذکور انقلاب بهوجود آورد و حکومت اسلامی برقرار و قوانین اسلامی را اجرا کند در حالی که یکی از اصول اساسی و مهم این حرکت اجرای قوانین اسلام بود. اما در طول ۱۰ سال اخیر به برکت ایستادگیهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و تبدیل شدن آرمانها و اصول آن به یک مطالبه جهانی و حمایت از محور مقاومت علیه صهیونیسم جهانی و بیداری گسترده ملتهای ستمدیده مسلمان و غیر مسلمان، افرادی از اخوان المسلمین توانستند در رقابتهای انتخاباتی به قدرت دست یابند؛ موضوعی که در ابتدا موجب خوشحالی و شادی مسلمانان و محور مقاومت گردید.
در فاصله بین سالهای ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۱ سه دولت یا به عبارت بهتر، سه حزب در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا و در کشورهای اسلامی بر سر کار آمدند که عنوان «اخوانی» بودن را با خود همراه داشتند. عدالت و توسعه در ترکیه(اردوغان)، حماس در فلسطین(مشعل)، و اخوان مصر(مرسی). اردوغان و تیم همراهش تا دو سال پیش و قبل از شروع حرکتهای مردمی در کشورهای اسلامی شمال آفریقا و غرب آسیا، توانستند با جلب نظر کشورهای اسلامی به یک جایگاه نسبی در منطقه برسند ولی مشکل از آنجایی شروع شد که آنها در جریان بیداری اسلامی به جای همراهی با جریان اسلامی و استکبارستیز، با دشمن مقاومت همراه شدند و ضمن حمایت همهجانبه از براندازی نظام سوریه(حلقه واسط محور مقاومت) تا جایی پیش رفتند که اسلام سکولار ترکیه را به انقلابیهای تونس و لیبی و مصر پیشنهاد کردند؛ اسلامی که طبق آن، آمریکا و رژیم صهیونیستی دشمن شناخته نمیشوند، بلکه کشورهایی هستند که میتوان در کنار سردادن شعار آزادی فلسطین با آنها روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی داشت. محمد مرسی نیز که از اعضای اخوان مصر محسوب میشود، پس از انقلاب مردمی جوانان مصر در تابستان امسال در یک رقابت انتخاباتی در این کشور به قدرت رسید. با تمامی شعارها و ژستهای انتخاباتی، او نیز کسی نبود که مردم انقلابی انتظار داشتند؛ چرا که مصر هنوز به تعهدات خود به رژیم صهیونیستی و آمریکا و شیوخ مرتجع عرب وفادار است و بهجای لغو پیمان کمپ دیوید و تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی، در آنجا سفیر معرفی میکند و نامهای را به همراه او ارسال میکند که خاطرات اعمال مبارک را در اذهان انقلابیون تجدید میکند. عجیب اینکه او نیز شعار حمایت از مقاومت را میدهد ولی به همراه سران حماس در مجلسی شرکت میکند که در آن برای شکستن مقاومت تصمیم گرفته میشود.
مسئله فلسطین از جمله اولویتهای مهم اخوان در سالهای قبل از ۱۳۲۷ (۱۹۴۸) و تشکیل رژیم صهیونیستی بود. اخوان اگر به حافظه تاریخی خود رجوع کند، درخواهد یافت که بزرگترین مخالف سازش انور سادات با صهیونیستهای غاصب و قرارداد کمپ دیوید، جمعیت اخوان المسلمین بودند که بهای زیادی نیز به خاطر این مخالفت پرداختند. رؤیای بازگشت به شکوه و عظمت امپراتوری عثمانی شاید آن چیزی بود که موجب غره شدن برادران«اخوانالمسلمین» شد، خیال خامی که تقویتکننده آن، آمریکاست و برای جلوگیری از پویا شدن انقلابهای منطقه و مهار و انحراف آنها، هر آن بر این آتش میدمد.
اخوانالمسلمین که افزون بر ۸۰ سال برای اجرای احکام اسلام و برقراری حکومت اسلامی تلاش کرده است، اکنون با سران آمریکا و رژیم صهیونیستی بر سر میز مذاکره نشستهاند و خون مسلمانان و عرض و ناموس و سرنوشت آنها را با رؤیای امپراتوری عثمانی و «ردای خلافت» مسلمین که اختیارات آن از سوی آمریکا تفویض میشود، معامله میکنند. البته شاید گفته شود که این مواضع و حرکات، مورد تأیید بدنه اخوانالمسلمین نیست و صرفاً تمایلات چند نفر تازه به قدرت رسیده باشد؛ در این صورت، باید پرسید اگر چنین چیزی نیست، چرا مخالفت جدی آنها را بهدنبال نداشته است. با این حال، با یک دید مثبتنگر و واقعگرا میتوان گفت درست است که پس از انقلاب، احزاب دولت را تشکیل میدهند ولی در واقع امر، پیروز اصلی انقلاب، مردم و جوانانی بودند که فارغ از وابستگیهای حزبی و گروهی و با اهداف و نیتهای الهی و اسلامی و استکبارستیزی پا به میدان گذاشتند و نتیجه ایستادگی خود را به چشم خویش دیدند و انقلاب را به ثمر رساندند و ولینعمت انقلاب، آنها هستند و تشکلهایی مانند اخوان از این فرصت تاریخی باید بهره کافی ببرند.
مرور تاریخ تحولات معاصر ایران و مصر نشان میدهد حیات سیاسی گروهها و اشخاص مبارز و اسلامخواه در دو کشور بهنوعی مکمل هم بوده است. البته جریان نسیم بیداری، غالباً از سمت ایران به طرف مصر بوده است و نقش مصلحان ایران مانند سید جمالالدین اسدآبادی، امام خمینی(ره) و جانشین خلف و صالح ایشان، حضرت امام خامنه ای(مدظلهالعالی)، همیشه برجسته بوده است. همانطور که اشاره شد، به فرموده رهبر معظم انقلاب، اکنون جهان بر سر یک «پیچ تاریخی» قرار گرفته است و به خاطر سرآمدن و سقوط تمدن انسانمحور غربی و مکاتب اومانیستی، طی یک تحول بزرگ(شیفت پارادایمی)، تمدن اسلامی در مرکز توجهات جهانی قرار گرفته است. دقیقاً به همین خاطر است که رسالت مسلمانان اعم از دولتها، احزاب، تشکلها و بدنه اجتماعی اسلام سنگین شده و میطلبد فارغ از اختلافات مذهبی و فرقهای زیر چتر کلمه توحید و توحید کلمه، وظیفه تاریخی خود را ایفا کنیم. در این میان، تشکلی با قابلیت «جمعیت اخوانالمسلمین» که در بیشتر کشورهای اسلامی دارای شعبه است و حتی کنگره بینالمللی نیز دارد، دارای بیشترین قدرت بسیجگری تودههاست و از طرفی سابقه هشت دهه مبارزه میتواند بیش از پیش آنها را به اهداف جامعه آرمانی اسلام نزدیک سازد. افسوس که فعلاً تنها واژهای که میتواند رفتار و منش این برادران را توصیف کند، «فرصتسوزی» است و ساختار اخوانالمسلمین بنایی است سست شده که بهشدت نیازمند یک «بنایی» دیگر است.
به نکات زیر توجه کنید