اینکه گفته شود موسوی فریب اطرافیان را خورده و او فتنه زده است، از جرم موسوی در فتنه ۸۸ نمی کاهد، اگر اینگونه بخواهیم آدم های جنایتکار و خیانتکار را تبرئه کنیم، می توانیم به راحتی در هر دادگاهی بگوییم، این شیطان بوده که این متهم را فریب داده و اگر متهم از شیطان اعلان ...

اینکه گفته شود موسوی فریب اطرافیان را خورده و او فتنه زده است، از جرم موسوی در فتنه ۸۸ نمی کاهد، اگر اینگونه بخواهیم آدم های جنایتکار و خیانتکار را تبرئه کنیم، می توانیم به راحتی در هر دادگاهی بگوییم، این شیطان بوده که این متهم را فریب داده و اگر متهم از شیطان اعلان برائت کند، می توان او را بخشید؟

اختصاصی بصیرت:اظهارات آقای عسگراولادی درخصوص نقش آقایان موسوی و کروبی در حوادث سال ۸۸ و تأکید ایشان بر اینکه نامزدها در آن رخداد فتنه گر نبوده و اطرافیان شان فتنه به پا کرده و اینها فتنه زده هستند، واکنش های متفاوت و متضادی را در پی داشت. برخی از این اظهارات گله کرده و بیان این نوع مواضع از سوی آقای عسگراولادی را غیر منتظره و عجیب دانسته و حتی افرادی از چهره های برجسته موتلفه تصریح کردند که مواضع ایشان شخصی بوده و نظر حزب نیست و برخی نیز از آن استقبال کرده و حتی کسانی از اصلاح طلبان بر اساس آنچه در رسانه ها آمده، از آقای عسگراولادی به دلیل بیان این مواضع تقدیر و تشکر کردند.

آقای عسگراولادی که از شخصیت های با سابقه و پیشکسوت در انقلاب اسلامی به شمار می آیند، برای نیروهای انقلابی مورد احترام بوده و حرمت این قبیل افراد باید در جامعه اسلامی حفظ شود. به هر حال ایشان موضعی را بیان کرده و با توجه به دلایلی که دارند، تصور می کنند این موضع صحیح باشد. بدیهی است که اگر مخالفان دیدگاه ایشان، با استدلال منطقی در دلیل و مبنای این اظهارنظر خدشه وارد سازند، چه بسا وی متقاعد شده و نظرش را اصلاح کند.بر اساس اخبار رسانه ها، دلیل و مبنای اظهارات آقای عسگراولادی، شناخت ایشان از موسوی و کروبی و همکاری نزدیک با آنان به ویژه با آقای موسوی در دوره نخست وزیری وی می باشد. ایشان با این توضیح که از نزدیک با موسوی کار کرده و زمانی در کابینه وی بوده و کاملاً او را می شناسد، اعلام می دارد، که وی نمی تواند فتنه گر باشد و این اطرافیان او بودند که فتنه کردند و او فتنه زده شده است و باید از فتنه برائت جوید. ایشان آمریکا، انگلیس و صهیونیسم را فتنه گران اصلی دانسته و بر این اساس نقش داخلی ها را، به ویژه آقایان موسوی و کروبی را کم رنگ ارزیابی می کند.برای قضاوت در درستی یا نادرستی دلایل ایشان، نکات فراوانی را می توان مورد توجه قرار داد تا معلوم شود موسوی و کروبی، فتنه گرند یا فتنه زده. نکاتی از قبیل:

۱- انسان موجودی با اختیار و اراده و تأثیرپذیر از محیط و شرایط مکانی، زمانی است. بر همین اساس افراد در مقاطع مختلف زمانی، ممکن است دارای جهان بینی، اعتقادات، باورها، مواضع و رفتارهای کاملاً متفاوت و متضاد باشند. انسان خوب در یک دوره زمانی، هیچ تضمینی وجود ندارد که تا آخر عمر خوب بماند و با عاقبت به خیری از این دنیا برود. بر عکس، انسان بد در یک دوره زمانی، ممکن است به بهترین بندگان خدا تبدیل شده و با عاقبت به خیری دارفانی را وداع گوید. تاریخ بشر گواه این نگاه است. آیات فراوانی از قرآن و احادیث زیادی از معصومین(علیهم السلام)، تأییدکننده این نوع نگاه به آدمیان است. از همین رو گفته شده، بهترین دعا آن است که بگوییم: «خدایا عاقبت ما را ختم به خیر بگردان.» وقتی افرادی همانند طلحه و زبیر با آن سوابق درخشان در صدر اسلام و در کنار پیامبر(ص)، با گذر زمان تغییر یافته و فتنه جمل را به راه می اندازند، آیا ممکن نیست که موسوی و کروبی هم با آن سوابق انقلابی، چنین تغییری کرده و فتنه گر شوند؟ رهبر فرزانه انقلاب اسلامی جمله ای دارند که در این موضوع به عنوان یک عبرت تاریخی، آموزنده و کارساز است. معظم له می فرمایند: «بصیرت آن است که بدانیم شمری که در روز عاشورا سر از تن حضرت اباعبدالله(ع) جدا کرد، همان رزمنده جانباز در جنگ صفین است که تا مرز شهادت هم جلو رفت!» آری، روزی شمر از یاران و رزمندگان در سپاه حضرت علی(ع) بوده و با معاویه می جنگد ولکن با گذر زمان، چنان تغییر می کند که برای دنیای خودش، حاضر می شود سر از تن حجت خدا جدا کند.

۲- حوادث سال ۸۸، یک توطئه بزرگ و یک فتنه عمیق علیه نظام اسلامی با محوریت ولایت فقیه بود. در این توطئه بزرگ و فتنه عمیق، جبهه ای که در برابر انقلاب اسلامی و نظام دینی قرار گرفت، در بردارنده سه جریان به ائتلاف رسیده بود؛ دشمنان خارجی با محوریت آمریکا، تمامی جریان های ضدانقلابی و ریزش های انقلاب هر چند با سوابق درخشان و جبهه معارض. البته در این جبهه، مدیریت اصلی و کلان در دست استکبار جهانی بود ولکن، فتنه را کسانی کلید زدند که قدرت فتنه انگیزی داشتند. در یک جامعه اسلامی، دشمن شناخته شده برای مسلمانان و مومنان، نمی تواند فتنه به پا کند. در فضای فتنه، حق و باطل ممزوج می شود و خطوط به هم می ریزد و تشخیص ها برای شناخت حق از باطل مشکل می شود. کسانی می توانند یک جامعه آرام و سالم را وارد فتنه سازند که برای بخشی از مردم دارای اعتبار بوده ولکن دچار نفاق شده و در حالی که مردم تصور می کنند آنان همچنان از سلامت نفس برخوردارند و قابل اعتماد، اینان از اعتماد مردم سوء استفاده کرده و با دروغ های بزرگ، مردم را در بیراهه ها به حرکت در می آورند. طلحه و زبیر را مردم به دلیل سوابقی که در زمان پیامبر(ص) داشتند، افراد درستی می دیدند. بر همین اساس وقتی آنان ادعا کردند که حضرت علی(ع) در قتل عثمان نقش داشته، عده ای باور کردند و به فراخوان آنان برای خونخواهی خلیفه مقتول پاسخ مثبت دادند و با تشکیل سپاهی بزرگ از این افراد فریب خورده، جنگ جمل به راه افتاد.

در حوادث سال ۸۸ داستان اینگونه بود. همین موسوی که از نظر آقای عسگراولادی دارای سابقه روشن و انقلابی است، آن دروغ بزرگ را گفت و نظام اسلامی را متهم به تقلب در انتخابات کرد و با بیانیه های پی درپی، هوادارانش را برای احقاق حق[!] به اردوکشی خیابانی فراخواند. همین فراخوانی ها بود که آن غائله ها و اغتشاشات را به دنبال داشت. همین ادعا و فراخوانی ها بود که باعث مخدودش شدن اعتماد بخشی از جامعه نسبت به نظام شد و به اعتبار نظام در عرصه بین الملل آسیب زد. همین ادعای تقلب و کشاندن هواداران به خیابان ها بود که زمینه آمدن تمامی مخالفان به صحنه برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی را فراهم ساخت. بنابراین، موسوی، اول فتنه گر روی صحنه است، هر چند آن توطئه بزرگ را دشمنان خارجی طراحی و مدیریت کرده باشند.

۳- اینکه گفته شود موسوی فریب اطرافیان را خورده و او فتنه زده است، از جرم موسوی در فتنه ۸۸ نمی کاهد، اگر اینگونه بخواهیم آدم های جنایتکار و خیانتکار را تبرئه کنیم، می توانیم به راحتی در هر دادگاهی بگوییم، این شیطان بوده که این متهم را فریب داده و اگر متهم از شیطان اعلان برائت کند، می توان او را بخشید آیا می توان با این استدلال گفت: «اگر موسوی و کروبی از فتنه گران اعلان برائت کنند، بخشیده خواهند شد؟»

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

لینک کوتاه :http://www.piyarom.ir/?p=2855

به نکات زیر توجه کنید

  • نظرات شما پس از بررسی و تایید نمایش داده می شود.
  • لطفا نظرات خود را فقط در مورد مطلب بالا ارسال کنید.