۹۷ درصد جمعیت پاکستان را مسلمانان تشکیل می‌دهند که چهار گروه یا فرقه را در دل خود جای داده و در مواردی اختلافات عمیقی میان این گروه‌ها سبب درگیری‌ها و تضارب آرا می‌شود. پیارم خبر: فارس  نوشت: با اینکه ۹۷ درصد جمعیت پاکستان مسلمان است، تنوع چشمگیری در آنها دیده می‌شود. این ۹۷ درصد بر ...

۹۷ درصد جمعیت پاکستان را مسلمانان تشکیل می‌دهند که چهار گروه یا فرقه را در دل خود جای داده و در مواردی اختلافات عمیقی میان این گروه‌ها سبب درگیری‌ها و تضارب آرا می‌شود.

پیارم خبر: فارس  نوشت:

با اینکه ۹۷ درصد جمعیت پاکستان مسلمان است، تنوع چشمگیری در آنها دیده می‌شود.

این ۹۷ درصد بر اساس دیدگاه‌های فرقه‌ای به چندین دسته مذهبی تقسیم می‌شود که در این تقسیم‌بندی مسلمانان سنی جایگاه اول را دارند و بقیه جمعیت را نیز مسلمانان شیعه تشکیل می‌دهند.

سنی فقط یک فرقه نیست بلکه خود شامل ۳ دسته است؛ در بین سنی‌ها «بریلوی»ها بیشترین سهم را دارند و بعد از آن گروه‌های «دیوبندی» و سپس «اهل حدیث» قرار دارند.

بر اساس منصفانه‌ترین آمار موجود، بریلوی‌ها حدود ۵۰ درصد کل مسلمانان پاکستان را تشکیل می‌دهند و این در حالی است که شیعیان حدود ۲۰ درصد را به خود اختصاص داده‌اند و مکاتب فکری سختگیری مانند دیوبندی ۲۰ درصد و اهل حدیث یا «وهابیون» نیز کمتر از ۱۰ درصد جمعیت مسلمان این کشور را تشکیل می‌دهند.

البته این آمار قطعی نیست چرا که با توجه به تحت فشار بودن دائمی شیعیان، همیشه عده‌ای از جمعیت شیعه مذهب واقعی خود را فاش نمی‌کنند؛ همان طور که در عراق، در زمان رژیم بی‌رحم «صدام حسین» تصور بر این بود که شیعه ۵۰ درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند اما پس از سرنگونی او، مشخص شد این جمعیت ۷۰ درصد است.

شیعه و سنی ۲ فرقه قدیمی محسوب می‌شوند که در حالیکه اختلاف آنها به قدمت تاریخ اسلام است، همواره همزیستی مسالمت آمیز داشته و آستانه تحمل‌پذیری مذهبی بالایی داشته‌اند اما دسته‌بندی‌های اصلی در خود فرقه سنی چنان با هم متفاوت هستند که گاهی همدیگر را مرتد و کافر می‌خوانند.

بریلوی‌ها

مکتب بریلوی تقریبا «انعطاف پذیر» است؛ آنها به زیارتگاه‌ها می‌روند و در فقه پیرو یکی از چهار امام «ابوحنیفه»، «حنبل»، «شافع»، و «مالک» هستند.

البته اغلب آنان از امام حنیفه پیروی می‌کنند، دارای سعه نظر بوده و فرقه‌های دیگر را کافر نمی‌دانند.

نام بریلوی به «امام احمدرضاخان بریلوی» (۱۹۳۱-۱۸۷۶) نسبت داده می‌شود که در هند جنبشی را علیه تعالیم مکتب‌های وهابی- دیوبندی با موفقیت رهبری کرد.

دیوبندی‌ها

از طرف دیگر، دیوبندی‌ها که سنی محسوب می‌شوند، قاطع و سختگیر و به نظر برخی افراط‌گرا هستند. بیشتر دیوبندی‌ها، ۲ فرقه شیعه و بریلوی را کافر می‌دانند، در عقاید خود انعطاف کمتری دارند و به زیارتگاه‌ها نمی‌روند.

تاریخ فرقه دیوبندی از سال ۱۸۶۶ آغاز شد، زمانی که در منطقه دیوبند، واقع در «اوتار پرادش هند» یک مدرسه علوم دینی بنا شد.

بیشتر دیوبندی‌ها با شکل‌گیری پاکستان در سال ۱۹۴۷ مخالف بودند و «محمد علی جناح» بنیانگذار پاکستان و نیز «علامه اقبال» پدر اندیشه شکل‌گیری پاکستان را ملامت می‌کردند.

علامه اقبال حتی «علامه حسین مدنی» را که استاد «دارالعلوم دیوبند» (مؤسسه‌ای که فرقه دیوبندی از دل آن زاده شده بود) مورد انتقاد قرار می‌داد.

آنها در تعالیم خود چنان سخت هستند که بر اقبال به خاطر نداشتن ریش خرده می‌گیرند و جناح را به خاطر شیعه بودن کافر می‌دانند.

اهل حدیث (وهابیون)

مکتب اهل حدیث چهارمین فرقه بزرگ مسلمانان را در پاکستان تشکیل می‌دهد.

هرچند این فرقه و پیروانش در اقلیت قرار دارند اما از سایر فرقه‌ها سختگیرتر هستند.

این گروه که به آنان وهابی نیز گفته می‌شود، احکام دینی را از برادران سعودی خود دریافت می‌کنند و تعالیم‌شان همانند تعالیم وهابیون عربستان سعودی است.

جالب اینجا است که در مورد تعداد مدارس علوم دینی وابسته به هر فرقه، این نسبت وارونه می‌شود.

حدود ۶۵ درصد این مدارس را دیوبندی‌ها اداره می‌کنند، مدیریت ۲۵ درصد در دست بریلوی‌ها است، حدود ۶ درصد متعلق به وهابیون و ۴ درصد هم سهم شیعه است.

حالا معلوم می‌شود که چرا فرهنگ تعصب و عدم تحمل رو به گسترش است و گروه‌های شبه نظامی از کجا نیروی تازه نفس به خدمت می‌گیرند.

دیوبندی‌ها در مؤسسات دولتی مانند ارتش، رسانه‌ها، و ادارات نمایندگان زیادی دارند و به همین دلیل است که دیوبندی‌ها چنین قدرتمند و صاحب این تعداد مدرسه دینی و سازمان‌های خیریه و تبلیغی گسترده در سراسر کشور هستند.

ارتباط احزاب پاکستان با فرقه‌های مختلف اسلامی

دیوبندی‌ها و اهل حدیث ۳۰ درصد کل جمعیت مسلمان را تشکیل می‌دهند اما از بسیاری جهات به هم شبیه هستند.

هر ۲ عقاید افراط‌گرایانه داشته و جز پیروان خود را غیر مسلمان می‌دانند.

پیروان این ۲ گروه عقاید افراطی درباره جهاد دارند که نمود آن در گروه‌های نظامی «لشکر طیبه»، «حزب المجاهدین» و گروه‌های بدنامی چون «سپاه صحابه پاکستان»، «لشکر جهنگوی» و «تحریک طالبان پاکستان» دیده می‌شود.

البته اغلب احزاب سیاسی اصلی پاکستان، از جمله «حزب مردم پاکستان»، حزب «مسلم لیگ نواز»، «جنبش متحده قومی» و حزب ملی عوامی، لیبرال یا سکولار هستند و خود را وابسته به هیچ فرقه خاصی نمی‌دانند.

اما این موضوع درباره احزاب سیاسی مذهبی پاکستان صدق نمی‌کند و حزب «جمعیت علمای اسلام» و «جمعیت اسلامی» نماینده دیوبندی‌ها،  حزب «تحریک سنی» و «شورای اتحاد سنی» نماینده بریلوی‌ها و «جمعیت اهل حدیث» نیز نماینده اهل حدیث هستند.

این در حالی است که شیعیان نیز احزاب سیاسی مانند «مجلس وحدت مسلمین»، «شورای علمای شیعه» و «اتحاد جعفری» را در دست دارند.

شاید دلیل اینکه احزاب مذهبی هیچ‌گاه نتوانسته‌اند به قدرت برسند همین بوده است که آنها تحت تقسیم بندی‌های فرقه‌ای قرار دارند که این شکاف‌ در سطح جامعه عمیق‌تر نیز هست.

حدود جغرافیایی فرقه‌های پاکستان

قسمت زیادی از جمعیت بریلوی متعلق به ایالت «پنجاب» پاکستان است که پر جمعیت‌ترین ایالت این کشور محسوب می‌شود.

این در حالی است که پیروان دیوبندی بیشتر از قسمت کمربندی «پشتو» مانند نواحی قبیله‌ای و ایالت «خیبر پختونخواه» هستند و دلیل ستیزه‌جویی در نواحی قبیله‌ای نیز همین است.

تعلق بیشتر جمعیت پشتوی کشور به فرقه دیوبندی بی‌علت نیست.

دیوبندی‌ها «شاه ولی‌الله» (۱۷۶۲-۱۷۰۳) را رهبر روحانی خود می‌دانند و شاه ولی الله مجذوب «ابن تیمیه» (۱۳۲۸- ۱۲۶۳میلادی) بود، کسی که تعالیمش «عبدالوهاب» (۱۷۹۲-۱۷۰۳میلادی)، رهبر روحانی خانه سعود را نیز تحت تأثیر قرار داده بود.

«شاه اسماعیل» نوه شاه ولی‌الله (۱۸۳۱-۱۷۸۱) در آن زمان یک قیام مردمی علیه قدرت‌های استعماری به راه انداخت و توانست علاوه بر عقاید سیاسی، دیدگاه‌های دینی خود را نیز رواج دهد.

حقیقت جالبی که کمتر مورد توجه قرار گرفته این است که حزب «جمعیت علمای هند» وابسته به تفکر دیوبندی، به شدت با ایده شکل‌گیری پاکستان مخالف بود و با حمایت از رقبای محمد علی جناح در قسمت کمربندی پشتو، در مسیر کشمکش‌های سیاسی او سنگ اندازی‌های بسیار کرد.

می‌گویند تنوع آرا به نوآوری می‌انجامد اما در جامعه‌ای که با خط‌کشی‌های فرقه‌ای تقسیم می‌شود، تنها وقتی این گونه است که افراد شکیبا باشند و شجاعت شنیدن نظر مخالف را داشته باشند.

متأسفانه اکنون چنین نیست و اقبال با دیدن این وضع ناگوار باید ملت خود را این طور مورد خطاب قرار می‌داد: ای مسلمانان! برای تفسیر حقیقت با هم نجنگید، وقتی خود حقیقت در خطر است.

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

لینک کوتاه :http://www.piyarom.ir/?p=2046

به نکات زیر توجه کنید

  • نظرات شما پس از بررسی و تایید نمایش داده می شود.
  • لطفا نظرات خود را فقط در مورد مطلب بالا ارسال کنید.