جام جم:پایانی شکوهمند برای آغازی اثربخش «پایانی شکوهمند برای آغازی اثربخش»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می‌خوانید؛شانزدهمین اجلاس جنبش عدم تعهد با تمامی متن و حواشی‌اش که داخل و خارج کشور را همچنان مشغول خود کرده است، تمام شد و در یک جمله می‌توان گفت؛ این اجلاس نه ...

جام جم:پایانی شکوهمند برای آغازی اثربخش

«پایانی شکوهمند برای آغازی اثربخش»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می‌خوانید؛شانزدهمین اجلاس جنبش عدم تعهد با تمامی متن و حواشی‌اش که داخل و خارج کشور را همچنان مشغول خود کرده است، تمام شد و در یک جمله می‌توان گفت؛ این اجلاس نه فقط به‌رغم میل، بلکه برخلاف اراده آمریکا و رژیم صهیونیستی و متحدان غربی آنها، با اقتدار برگزار و شکوهمندانه به پایان رسید؛ اقتدار و شکوهی که ملت و همه دستگاه‌های نظام خصوصاً دولت در ایجاد آن سهیم بودند، اما چنانچه می‌دانیم برگزاری اجلاس شانزدهم، آغاز دوره سه ساله ریاست جمهوری اسلامی ایران بر این اجلاس بود، لذا به عبارتی کار ایران در مورد این اجلاس تازه آغاز شده است.

تردید نباید کرد که سردمداران نظام سلطه، همان‌گونه که در برپایی این اجلاس کارشکنی کردند و همه تلاش خود را به‌کار بستند تا این اجلاس یا برگزار نشود یا از نظر کمی و کیفی در سطحی نازل تشکیل گردد، برای عدم موفقیت و ناکارآمد شدن ریاست ایران در همه این سه سال، بی وقفه تلاش خواهند کرد. لذا ما نیز باید همان‌گونه که در اصل برگزاری اجلاس، دشمن را ناکام گذاشتیم، در این مورد نیز او را مأیوس سازیم.

جمهوری اسلامی ایران باید همه تلاش و ظرفیت فکری و دیپلماتیک خود را به‌کار گیرد تا این دوره سه ساله به نقطه عطفی در تاریخ جنبش عدم تعهد تبدیل شود و این جنبش از این حالت خارج و به سازمانی تأثیرگذار در عرصه بین‌الملل ارتقا یابد. لذا همان‌طور که برگزاری این اجلاس نه فقط پرستیژ بین‌المللی ایران بلکه جایگاه و نقش کشورمان را در عرصه بین‌المللی ارتقا بخشید، ریاست سه ساله بر آن نیز باید موجباتی را فراهم کند که شروع دگرگونی در ساختار نظام بین‌المللی کمترین اثر آن باشد و این شدنی است در صورتی که از این فرصت، به‌درستی بهره‌برداری شود.

اظهارات سران هیأت‌های شرکت‌کننده در این اجلاس که دشمن به مدد رسانه‌های مسلط خود سعی کرد چند نکته اختلافی آن را برجسته کند، آن‌قدر اشتراکات مهم و بنیادین داشت که بتوان بر اساس آنها کارهای مهمی را سازمان داد، هر چند دشواری‌ها و پیچیدگی‌های این عرصه نباید نادیده گرفته شود یا به هیجان زدگی مبتلا شویم. از مهم‌ترین ویژگی‌های جمهوری اسلامی ایران که می‌تواند ریاست سه ساله آن را به دوره‌ای تحول آفرین تبدیل کند، داشتن حرف‌های نو و جدی برای دنیای تکراری امروز است. دقت در اظهارات سران دیگر کشورها این واقعیت را آشکار می‌کرد که بخش‌های شنیدنی و جذاب نظرات آنها، همان‌هایی بود که بر مواضع ایران منطبق یا نزدیک می‌شد و از سوی دیگر، مواضع جمهوری اسلامی ایران که در سخنان حکیمانه و صریح رهبر فرزانه انقلاب تجلی داشت، در برگیرنده همه سخنان تازه دیگر سران بود به علاوه خیلی مطالب دیگر.

توانمندی‌های سیاسی، علمی، فرهنگی و اقتصادی ایران اسلامی نیز پشتوانه این حرف‌های جدید خواهد بود تا این دوره سه ساله را دوره‌ای متفاوت برای جنبش عدم تعهد رقم بزند؛ انتظاری که برخی هیات‌های دیگر به صراحت و برخی به‌طور ضمنی آن را ابراز کردند.امید این‌که پایان شکوهمند شانزدهمین اجلاس جنبش عدم تعهد، آغاز اثربخشی ریاست دوره سه ساله ایران برای این جنبش باشد.

کیهان:آنالیز در منظومه گفتمانی انقلاب

«آنالیز در منظومه گفتمانی انقلاب»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛منطق انقلاب اسلامی، منطق پویایی و پیشرفت با وجود چالش هاست. این هنر نظام «امت -امام» است که در برابر چالش ها و موانع و آسیب ها، نه درجا زده و نه عقبگرد کرده است. در واقع مدل حرکت انقلاب اسلامی، مدل منعطف معطوف به پیشروی است در حالی که بسیاری از رویکردها در بستر تاریخ اسلام همواره آمیخته به انعقاد و انجماد و تحجر و کج فهمی از یک طرف، و انحراف و لاابالیگری و در جا زدن و عقبگرد و تخفیف دادن سر اصول از طرف دیگر بوده است. تاریخ صدر اسلام انباشته از رفتارهای خوارجی یا اموی است و امروز هم فرقه های گوناگونی نظیر وهابیون، سلفی ها، سکولارها و لیبرال های مسلمان را می توان یافت که در گستره جهان اسلام از دو سو در خدمت ترفندهای جبهه استکبار قرار دارند و شگفت اینکه این دو سویه افراط و تفریط سر بزنگاه به هم می رسند، درست مانند بهایی ها و انجمن حجتیه و چپ و راست های التقاطی شبه مسلمان که آخر سر زیر خیمه آمریکا و اسرائیل جمع شدند.

اما منطق انقلاب اسلامی نه انجماد و انعقاد است و نه انحراف. چالش ها و مانع تراشی ها ممکن است باعث نوسان در سرعت پیشرفت او شوند اما موجب عقبگرد از آرمان ها نشده اند. این حقیقت را انبوه پیشرفت های انقلاب و جمهوری اسلامی به ویژه از نظر اقتدار و عزت جهانی شهادت می دهد. گواه این واقعیت، عربده های آمیخته با هراس مقامات رژیم صهیونیستی و آمریکاست که در حاشیه حضور نمایندگان ۱۲۰ عضو جنبش عدم تعهد در اجلاس تهران، اذعان کردند جامعه جهانی واقعی در تهران و در کنار ایران ایستاده است.

البته طبیعی بود که در کنار این اعترافات پرحجم و پس از آن که از گیجی ضربه اول درآمدند، به تدریج همراهی آن ۱۲۰ کشور با ایران را کتمان کنند و یا ۹۵ درصد سخنان محمد مرسی در همراهی با مواضع جمهوری اسلامی را بپوشانند و مثلا دو بخش سخنان وی در نام بردن از خلفای سه گانه و اظهار موضع متفاوت با موضع ایران درباره سوریه را بزرگ نمایی کنند. طنز خنکی بود اما واقعیت داشت که رسانه های فارسی زبان بیگانه در کنار دو طیف رسانه های وابسته به جریان فتنه و اپوزیسیون- با وجود سوابق علنی معارضه با اصل دین- به جای ملت ایران غیرتی شده بودند که مثلا محمد مرسی چرا از ابوبکر و عمر و عثمان اسم برده و حال که اسم برده پس موفقیت های بزرگ اجلاس بین المللی تهران دود شد و هوا رفت! این طیف همان محافلی هستند که در طول چند سال گذشته تابلوی نه غزه نه لبنان را سر دست گرفتند و به دنبال سقوط تاریخی رژیم وابسته مبارک، روی کار آمدن اسلامگرایان را زمستان بهار عربی و ربوده شدن انقلاب و … لقب دادند.

اینها همان طیفی بودند که در روایت ماجرای کربلا و جنایت صورت گرفته در حق اهل بیت پیامبر علیهم السلام، حق را به جانب یزید دادند اما به ایام جنگ ۲۲ روزه و مقاومت غزه مظلوم که رسیدند ناگهان بسیج شدند تا به ما در ایران ثابت کنند آنها که در غزه به واسطه بمب های اورانیومی صهیونیست ها کشته می شوند، حامی یزیدند و باید که قتل عام شوند!

شبکه ای از انبوه رسانه ها که اصل بعثت پیامبر اعظم(ص) و وحی الهی و ایمان به غیب را آماج تیرهای طعنه و تمسخر و تردید قرار داده بودند، ناگهان غیرتی شدند از اینکه محمد مرسی نام خلفای سه گانه را برده یا دولت سوریه را تخطئه کرده است. آنها شعور مخاطبانی را که مستقیما از شبکه های مختلف سیما به سخنان وی گوش داده بودند دست کم گرفتند اگر کتمان کردند که مرسی ابراز برادری و دوستی استراتژیک با جمهوری اسلامی کرده و در موضوعاتی نظیر اعتراض به رژیم صهیونیستی و دفاع از آرمان فلسطین، حمایت از حق استفاده صلح آمیز از فناوری هسته ای و لزوم خلع سلاح اتمی در خاورمیانه به ویژه درباره رژیم صهیونیستی، و لزوم اصلاح ساختار سازمان ملل و تبعیض موجود در شورای امنیت، عینا مواضع ایران را مورد تاکید قرار داده است.

وقتی دشمن ابتدا از سیلی آبداری که خورده عربده می کشد و پس از آن استدلال هایی می کند که اگر هم تجزیه اش خوب باشد، ترکیب آن لایق دست مرده شورهاست، معلوم می شود دشمن هنوز دستگاه فکری و نظام حلاجی و آنالیز و محاسبه ما را نشناخته است. ملت ما امت پیامبراعظم است که وقتی مشرکان در ماجرای حدیبیه گفتند لقب «رسول الله» باید از کنار نام ایشان حذف شود و این امر بر صحابه گران آمد، فرمود این عنوان را حذف کنند در حالی که فتح مکه را می دید و بشارت پیروزی می داد. ملت ما قضاوت روشنی درباره تاریخ صدر اسلام و عملکرد تک صحابه دارد اما در عین حال پیرو مقتدایی است که به خاطر مصلحت بزرگتر، از یاری حاکمان بعد از پیامبر(ص) دریغ نکرد تا آنجا که برخی از همان ها گفتند اگر علی نبود هلاک می شدند. این موضوع برای دل دریایی برادر پیامبر که «صبر کرد و پای خدا نوشت تا یقین الهی بر او نازل شد» با همه تلخی هایش مسئله ای حل شده بود و برای پیروان رسول خدا و امیرمؤمنان نیز حل شده است. از متن آن صبر و احتساب است که امروز انقلاب اسلامی و بیداری ملت ها به جنبش درآمده و پشت آمریکا و اسرائیل را می لرزاند. منطق پیش برنده انقلاب اسلامی، منطق پیامبر اعظم و امیرمؤمنان است؛ مصلحت اندیشی و انعطاف معطوف به اصولگرایی آری، انعقاد و انجماد و انحراف هرگز!

حاملان مؤمن و مجاهد انقلاب اسلامی دستگاه فکری و نظام تحلیل و محاسبه منحصربه فردی دارند که چون منطبق با قوانین و سنت های الهی است، بی برو و برگرد کلید درهای بسته و حلّال چالش هاست. اینکه اولیای معصومین(ع) فرمودند «رحمت خدا بر کسی که بداند از کجاست و در کجاست و به کجا می رود» هم دعاست و هم بیان قاعده و قانون. یعنی که موقعیت شناسی (شناخت زمانه و زمینه ها) در صورت پایبندی به لوازم آن ذاتا رحمت و گشایش الهی را جلب می کند. شناخت مقتضیات و مصلحت ها، از ارکان این موقعیت شناسی است. آرمانگرایی ما با شناخت واقعیات عجین شده همان گونه که واقع گرایی ما معطوف به آرمان خواهی است. ما در این نظام فکری همچنان که آرمان ها را با افتخار و با صدای بلند اعلام می کنیم، از واقعیت ها و اقتضائات محیطی نیز غافل نیستیم. اما از سوی دیگر متوقف در واقعیات نمانده و کوشیده ایم با ظرفیت سازی و به فعلیت رساندن آنها، دایره امکانات و توانایی های خود را توسعه دهیم. روزگاری نه چندان دور، در همین خاورمیانه نه از سیدحسن نصرالله و نوری مالکی خبری بود و نه از اسماعیل هنیه و محمد مرسی. در عراق صدام عفلقی حکمرانی می کرد و در مصر، حسنی مبارک. در فلسطین عرفات بود و در لبنان… هیچ. ونزوئلا و بولیوی که دیگر حیاط خلوت آمریکا بود و نه خانه دوستان و برادران ایران.

جمهوری اسلامی و رهبران الهی آن هرگز باورهای خود را کتمان نکردند اما با صداقت و درایت تمام مرزبندی های «عرب/ عجم»، «شیعه/سنی»، «مسلمان/ غیرمسلمان» را به حاشیه رانده و مرزبندی استراتژیک «جبهه مقاومت/ استکبار» را تبدیل به جبهه بندی اول در خاورمیانه و جهان کردند. کاری تر از این نمی شد به اختاپوس استکبار و صهیونیسم بین الملل ضربه زد. با این تلقی محمد مرسی و برادران اخوان المسلمین مصر که خوب است، یک موی گندیده زمامداران مردمی و ضد استکباری آمریکای لاتین را به امثال حسنی مبارک نمی دهیم. طبعا ایده آل ما آن است که دولتمردان مسلمان در کشورهایی نظیر مصر و ترکیه واقعیت صحنه را دقیق ببینند و در زمین دشمنان امت اسلامی بازی نکنند چرا که سود چنین رویکردی به جیب آمریکا و صهیونیسم و زیان آن در جیب امت اسلامی خواهد رفت. برای ما مثل روز روشن است که آمریکای حامی رژیم مبارک و دیکتاتورهای مرتجع در منطقه نمی تواند با تجهیز تروریست های وارداتی، در پی دموکراسی در سوریه باشد اما یقین داریم همین بدفهمی ها و خطا نیز در ظرف زمان حل خواهد شد.

بنابراین می توان گفت نگاه جمهوری اسلامی نگاه صفر یا صدی نیست. جنگجویان تبلیغاتی دشمن در اردوی ناتوی فرهنگی اصرار روشنی دارند تا این مغالطه را جا بیندازند که اگر صددرصد مطلوب ها تحقق نیافته پس باید اصل آرمان گرایی و دستاوردهای منحصر به فرد آن را واگذاشت و دست تسلیم در برابر انواع انحطاط ها و انحراف ها بالا برد. در مقابل، منطق فکری انقلاب، سنجش مداوم و انتخاب مطلوب ترین ها از میان گزینه های موجود از یک سو و ظرفیت سازی برای پیدایش گزینه های آرمانی تر از جانب دیگر است. ما چه در حوزه سیاست داخلی و چه در بستر سیاست بین المللی مطلقا قائل به شرایط زدگی و درجا زدن و انفعال نیستیم.

در عین حال بر مبنای منطق اسلامی، ظرفیت های مثبت را در خود و دیگران می جوییم و می کوشیم به جای توقف روی عیب ها و ضعف ها، آن ظرفیت ها را به سمت فعلیت پرورش دهیم، درست مانند طبیب حاذقی که هم دعوت به تکاپو و حرکت می کند، هم بر موضع درد مرهم می گذارد اگر هم نیازی به جراحی در یک عضو بود، به صرف وجود عارضه در بخشی از یک عضو، تمام پیکره را سلاخی و ساطوری نمی کند. تفاوت مهم میان قضاوت راهبران مجاهد انقلاب با قضاوت طیف های گوناگون بدخواهان، تفاوت طبیب و جراح خیرخواه با خصم قداره کش است. اولی تقویت می کند و نارسایی ها را برطرف می سازد اما دومی چاقو می زند که از کار بیندازد.

در این میان بصیرت و صبر به عنوان لوازم بر دوش کشیدن پرچم انقلاب اسلامی در جهان پرجوش و جنبش کنونی اقتضائاتی را متوجه همه همراهان جبهه انقلاب می کند. یکی از آن اقتضائات، توجه به نکته مهمی است که رهبر فرزانه انقلاب روز ۲۴ مهر سال گذشته در جمع دانشگاهیان استان کرمانشاه مورد تاکید قرار دادند و آن اینکه ما از مرحله پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی و دولت اسلامی، به مرحله تشکیل جامعه اسلامی و امت اسلامی رسیده ایم و «امروز خوب بودن ما، خوب عمل کردن ما، آبرومند بودن ما اثرگذار است در کشورهایی که انقلاب کردند یا در شرف انقلابند». رویکرد ما در مسائل مهم سیاست داخلی- و از جمله مثلا رقابت های سیاسی و انتخاباتباید منطبق با این پویش معطوف به موفقیت در مقیاس جامعه و امت اسلامی باشد. از طرف دیگر باید به قاعده موفقیت های انقلاب در فائق آمدن بر چالش ها و بن بست ها و موانع پایبند باشیم.

به تعبیر رهبر معظم انقلاب در جمع سفیران جمهوری اسلامی و در تاریخ ۷ دی ۱۳۹۰ «به خدای متعال باید حسن ظن داشته باشیم. خداوند متعال ملامت می کند آن کسانی را که به او حسن ظن ندارند؛ سوء ظن به خدا دارند.

سوء ظن به خدا این است که انسان خیال کند اینکه فرموده است ولینصرن الله من ینصره، خلاف واقع است یا اینکه فرموده است الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا، وعده تخلف پذیری است. آن وقت خدای متعال در سوره فتح می فرماید ویعذّب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانین بالله ظنّ السّوء … ان الله یدافع عن الذین آمنواخب خیلی از مؤمنین در دنیا هستند که خدا از آنها دفاع نکرده- مؤمنینی که زیر لگد مستکبرین دارند له می شوند- چرا؟ این به خاطر این است که به سنت های الهی دیگر عمل نشده است. به خاطر این است که حرکت نشده، قیام نشده، اقدام نشده.

بنابراین مجاهدت لازم است، تلاش لازم است. یک ملتی اگر مؤمن به خدا بود اما تلاش نکرد، مجاهدت نکرد، البته لگدمال می شود؛ آن یدافع عن الذین آمنوا دیگر اینجا نمی گیرد. این ایمان باید با مجاهدت همراه باشد… این است که باید حرکت کرد، باید اقدام کرد، باید تصمیم گرفت. این همان مبارزه مقدسی است که یک مؤمن عمر خود را وقف آن می کند. خب، نقطه مقابلش هم میل به راحت طلبی است. مبارزه دردسر دارد، شکی نیست.

هر حرکت دشواری در راه هر آرمان بلندی، نفس راحت طلب عافیت جوی انسان را می آزارد. انسان میل به راحت طلبی دارد. اگر بر این میل فائق آمدیم، اگر توانستیم همت خود را، نیروی خود را در راه این آرمان بسیج کنیم البته سختی هایی دارد اما رسیدن به قله، موفقیت را هم دارد

خراسان:۴ نکته درباره بورس ارز

« ۴ نکته درباره بورس ارز»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن‌زاده است که در آن می‌خوانید؛پس از اعلام موافقت بانک مرکزی با راه اندازی بورس ارز و نشست های دو روز گذشته برخی مقامات دولت و بخش خصوصی موضوع راه اندازی بورس ارز جدی تر شده است اما در این میان با وجود جدیت و امیدی که مسئولان وزارت اقتصاد به راه اندازی بورس ارز برای سامان دادن به بازار ارز دارند، فعالان بخش خصوصی طی روزهای اخیر دغدغه های جدی در این باره مطرح کرده اند و حتی اتاق بازرگانی تهران خواستار تعویق یک ماهه راه اندازی بورس ارز شده است، این در حالی است که معاون اقتصادی وزیر اقتصاد از برنامه دولت برای راه اندازی بورس ارز در نیمه دوم شهریور خبر داده بود. دراین میان مروری بر توضیحاتی که مقامات وزارت اقتصاد درباره راه اندازی بورس ارز مطرح کرده اند و نقدها و تردیدهایی که از سوی فعالان بخش خصوصی درباره این بورس مطرح شده است می تواند فضا را برای شناسایی چالش های پیش روی بورس ارز فراهم کند و رفع این چالش ها که در ادامه فهرست شده است می تواند موانع احتمالی را از سر راه بورس ارز بردارد:

۱بدون تردید عزم مشترک در درون دولت و بین دولت و فعالان اقتصادی پیش نیاز موفقیت در اجرای هر طرحی است. در این میان بازار ارز با توجه به نوسان های متمادی و تثبیت شرایط فسادآور و رانت زای ۲ نرخی نیازمند اجرای طرحی است که پشتوانه مقبولیت برای همه عناصر دخیل در فعالیت بورس ارز داشته باشد. لذا مفاهمه در اجرای این طرح در بالاترین سطوح اجرایی دولت و وزارت اقتصاد با عناصر اصلی بخش خصوصی ضروری است.

۲اگر چه سازمان های مختلفی از وزارت صنعت و تجارت، تا وزارت اقتصاد و بانک مرکزی در موضوع مدیریت بازار ارز دخیل هستند اما قانون مسئولیت اصلی مدیریت ارزی کشور را بر عهده بانک های مرکزی گذاشته است. با این حال بورس ارز به عنوان یکی از بورس های کشور قطعا زیرمجموعه سازمان بورس که وابسته به وزارت اقتصاد است فعالیت خواهد کرد. این مسئله می تواند باعث شکل گیری مدیریت دوگانه ارزی شود که در شرایط حساس ارزی کشور چالش آفرین خواهد بود. بدون تردید فعالیت بورس ارز باید با محوریت بانک مرکزی به عنوان متولی مدیریت ارزی و مسئول تبدیل ارز به ریال باشد تا بانک مرکزی بتواند مدیریت ارزی را با مدیریت پولی و ریالی هماهنگ کند.

۳اما اصلی ترین دغدغه بخش خصوصی درباره بورس ارز چگونگی مدیریت دولت بر نهادی با سازوکارهای اقتصاد غیردولتی است. متأسفانه دولت در موارد بسیاری ترجیح داده است سیاست های دستوری و مغایر با اصول عرضه و تقاضا را در عرصه های مختلف اقتصاد به کار گیرد. در این میان اگر چه بانک مرکزی به عنوان یک نهاد دولتی عرضه کننده اصلی ارز در بورس خواهد بود اما به طور طبیعی سایر عرضه کنندگان ارز شامل صادر کنندگانی خواهد بود که درآمد ارزی حاصل از صادرات خود را در بورس ارز عرضه خواهند کرد. بخش عمده ای از طرف تقاضا در این بورس نیز شامل بخش خصوصی متقاضی دریافت ارز برای واردات انواع کالاها، مواد اولیه و ابزار و ماشین آلات خواهد بود. در چنین شرایطی اظهارات مقامات وزارت اقتصاد مبنی بر این که «قیمت در بورس ارز پایین تر از نرخ بازار آزاد خواهد بود»، اگر چه می تواند یک پیش بینی تلقی شود اما می توان آن را نوعی تحمیل اراده به ساز و کار تعیین قیمت بر اساس عرضه و تقاضا دانست. بدون تردید دولت به واسطه تأثیرگذاری بر میزان عرضه و تقاضا می تواند قیمت ارز را در بورس تحت تأثیر قرار دهد اما هر گونه قیمت گذاری و اجبار منجر به خروج فعالان غیردولتی از بازار بورس و تداوم حیات بازار غیررسمی ارز با نرخ آزاد خواهد بود و می تواند بورس ارز را که با هدف تک نرخی کردن ارز راه اندازی شده است تبدیل به ضلع سوم بازار ارز کند و اقتصاد کشور را از چاه نظام ۲ نرخی به چاه نظام ۳ نرخی برای ارز منحرف کند.

۴اما نکته ای که فعالان بخش خصوصی باید مدنظر قرار دهند ضرورت رویکرد سازنده در قبال مدیریت بازار ارز است.بدون تردید محدودیت های ناشی از تحریم نقش قابل توجهی در آشفتگی بازار ارز داشته است. بدون شک درخواست به حق از دولت برای تثبیت و تک نرخی کردن ارز بدون توجه به محدودیت های موجود و ضرورت پی ریزی طرح های جدید برای برون رفت از شرایط موجود، عملی نخواهد بود. لذا بیان چالش های شکل گیری بورس ارز اگر به قصد تقویت نظام طراحی شده بورس ارز باشد قابل دفاع و حمایت است و اگر برای فرار از شفاف سازی و به حاشیه راندن کسانی باشد که به درآمد هنگفت ارزی حاصل از صادرات دل بسته اند، شایسته هیچ گونه دفاعی نیست چرا که شفاف شدن نظام ارزی و امکان دسترسی به ارز ارزان تر از قیمت بازار آزاد خبر بسیار خوبی برای فعالان اقتصادی است که زیر بار فشار ارز گران قرار دارند.

جمهوری اسلامی:اجلاس تهران، شکست یا موفقیت؟

«اجلاس تهران، شکست یا موفقیت؟»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛رسانه‌های غربی در ارزیابی اجلاس غیرمتعهدها در تهران می‌گویند این اجلاس شکست خورده است.

این ادعا چقدر با واقعیت منطبق است؟ آیا واقعاً اجلاس تهران شکست خورده یا طبق آنچه جمهوری اسلامی ایران می‌گوید این یک اجلاس کاملاً موفق بوده است؟

پاسخ را باید در میزان انطباق آنچه در تهران گذشت با آنچه برای این اجلاس به عنوان اهداف در نظر گرفته شده بود جستجو کرد.

اهداف جمهوری اسلامی ایران اینها بودند:
۱ –
برگزاری اجلاس در تهران (اصل برگزاری)
۲ –
حضور بالای اعضای جنبش عدم تعهد در اجلاس (کمیت)
۳-
حضور سران کشورهای مهم عضو جنبش (کیفیت)
۴ –
برگزاری بدون مشکل و معارضه (موفقیت)
۵ –
توافق درباره مسائل مهم بین‌المللی (هماهنگی)

غربی‌ها به ویژه آمریکا تلاش زیادی برای جلوگیری از برگزاری اجلاس تهران به عمل آوردند. آنها بعد از آنکه متوجه شدند نمی‌توانند مانع اصل برگزاری اجلاس شوند، تلاش خود را متوجه کمیت و کیفیت آن کردند تا از این طریق بتوانند در تبلیغات خود اعلام کنند ایران نتوانست تعداد بالائی از اعضای جنبش عدم تعهد را در اجلاس داشته باشد. در این زمینه نیز غربی‌ها شکست خوردند و اجلاس تهران سرانجام با حضور ۱۲۰ هیأت از اعضای جنبش عدم تعهد برگزار شد که رقم بالائی بود.

بخش کیفی هم طمع بعدی غربی‌ها بود. آنها تلاش زیادی کردند تا سران بعضی کشورهائی که به لحاظ سابقه در جنبش عدم تعهد یا موقعیت کنونی از دانه درشت‌های این جنبش محسوب می‌شوند در اجلاس تهران شرکت نکنند. هند و مصر، دو نمونه کیفی بودند که آمریکا تلاش زیادی برای جلوگیری از حضور سران آنها در اجلاس تهران کرد ولی هر دوی آنها به تهران آمدند.

این دو کشور از این نظر که هر دو از مؤسسان جنبش عدم تعهد در ۵۷ سال قبل بودند، برای این جنبش حائز اهمیت زیادی هستند. علاوه بر این، کشور هند هم اکنون یک کشور مطرح و قدرت مهم در قاره آسیا محسوب می‌شود. مصر نیز به دلیل وقوع انقلاب در آن و روی کار آمدن اخوان‌المسلمین از اهمیت زیادی در خاورمیانه عربی و شمال آفریقا برخوردار است. لذا حضور سران این دو کشور در اجلاس تهران، از نظر کیفی به این اجلاس اهمیت قابل توجهی داد. علاوه بر این دو کشور، حضور سران یا هیأت‌های تعدادی دیگر از کشورها نیز به لحاظ جایگاه آنها در ارتقاء کیفی اجلاس تهران مؤثر بود به ویژه آنکه بالا بودن تعداد سران در این اجلاس نیز همین تأثیر را داشت.

کیفیت اجلاس تهران علاوه بر حضور سران، به سخنرانی‌های ایراد شده در آن به ویژه موضعگیری‌های ضد استکباری و ضد صهیونیستی که با صراحت صورت گرفت و در بیانیه پایانی اجلاس آمد نیز مربوط می‌شود. واقعیت اینست که از این نظر، اجلاس تهران در مقایسه با سایر اجلاس‌های سران جنبش عدم تعهد دارای ویژگی قابل توجهی بود.
برگزاری بدون مشکل، با امنیت بالا و بدون آنکه تعارضی در خود اجلاس و میان هیأت‌ها وجود داشته باشد نیز از نقاط قوت اجلاس تهران بود. این ویژگی، برای بسیاری از هیأت‌های شرکت کننده نیز جالب بود کما اینکه رسانه‌های غربی علیرغم تلاش زیادی که به منظور به دست آوردن سوژه‌ای برای منفی‌بافی علیه این اجلاس کردند نتوانستند در این زمینه خوراک تبلیغاتی پیدا کنند.

نقطه ضعف‌هائی هم در اجلاس تهران وجود داشت که نباید آنها را نادیده گرفت. از جمله این نقطه ضعف‌ها، ناهماهنگی میان موضع آقای محمد مرسی رئیس‌جمهور مصر با میزبان اجلاس درباره مسأله سوریه و ترجمه نادرست سخنان او در این قسمت توسط مترجم صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بود. موضع تند آقای مرسی موجب اعتراض هیأت سوری شد که در قالب خروج این هیأت از اجلاس جلوه کرد. مهم‌تر آنکه اجلاس تهران نتوانست درباره بحران سوریه به توافقی بر سر یک راه حل و راهکار روشن برسد.

نقطه ضعف دیگر، چگونگی برخورد میزبان اجلاس با موضوع فلسطین بود. آنچه در سخنان رهبر انقلاب اسلامی ایران و سایر سخنرانان و بیانیه پایانی اجلاس درباره فلسطین آمد دقیقاً همان موضعی بود که جمهوری اسلامی ایران بر آن پای می‌فشارد ولی حضور محمود عباس به عنوان نماینده فلسطین در این اجلاس با این موضع همخوانی نداشت. جمهوری اسلامی ایران با دعوت از محمود عباس، در عمل تشکیلات خودگردان فلسطین را به رسمیت شناخت درحالی که همواره بر قانونی بودن دولت اسماعیل هنیه تأکید می‌کند و تشکیلات خودگردان فلسطین را، که با رژیم صهیونیستی و آمریکا هماهنگ است، دست نشانده می‌داند. این بهانه که میزبان اجلاس موظف است کلیه اعضاء جنبش را دعوت کند و یا اینکه اگر محمود عباس دعوت نمی‌شد تعدادی از سران شرکت کننده در اجلاس تهران ممکن بود در این اجلاس نیایند و در نتیجه تعداد کمتری از سران را در اجلاس داشتیم، قابل قبول نیست. زیرا اولاً حضور محمود عباس فقط با دعوت از او نبود بلکه به قیمت نادیده گرفتن دولت قانونی فلسطین بود و ثانیاً در عرصه تحقق آرمان‌ها نباید کیفیت، قربانی کمیت شود.

ما می‌توانستیم اجلاس را مثلاً با حضور ۱۱۰ هیأت برگزار کنیم اما به این دوگانگی در موضوع فلسطین تن ندهیم و آرمان فلسطین را همانگونه که در گفتار دنبال می‌کنیم در عمل نیز به پیش ببریم. همین روش اصولی را در مورد بعضی دیگر از موضوعات و حتی کشورها می‌توانستیم اعمال نمائیم و در مجموع ایستادگی بر سر مواضع اصولی، آرمانی و انقلابی را بر منافع و مصالح کمی و زودگذر ترجیح دهیم. مسئولان با اینگونه عمل کردن می‌توانستند اجلاس تهران را بدون نقاط ضعف برگزار کنند و اینگونه نباشد که برای بعضی اقدامات ناچار به توجیه کردن‌های غیرموجه شوند.

برای یافتن پاسخ این سئوال که اجلاس تهران شکست خورد یا موفق بود، علاوه بر توجه به نقاط قوت و ضعف باید عصبانیت سران آمریکا و رژیم صهیونیستی از این واقعه نیز در نظر گرفته شود.

رسالت:آمریکا با تهدید زنده است!

«آمریکا با تهدید زنده است!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛ در حالی‌که ائتلافی از ۸۰ گروه محلی وملی در شهر شارلوت ایالت کارولینای شمالی آمریکا با تظاهرات در مقابل محل برگزاری جلسات انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری علیه دو حزب جمهوریخواه و دموکرات شعار می‌دهند، جوبایدن معاون رئیس جمهور آمریکا می‌گوید؛ میت رامنی نامزد ریاست جمهوری خود را برای حمله به ایران و سوریه آماده می‌کند. او می‌گوید:
میت رامنی معتقد است تعیین زمان برای خروج از افغانستان اشتباه است”. او همچنین مدعی است؛ میت رامنی پایان دادن به جنگ عراق و برگرداندن نیروها را اشتباه می‌داند.

هر وقت ایران قدرت‌نمایی در داخل ، منطقه و یا جهان دارد سیاستمداران آمریکا هوس می‌کنند که ملت ایران را با بلوف جنگ بترسانند! گویی تهدید به جنگ ازخود جنگ برای آنها مهم‌تر است.

آمریکایی‌ها نیک می‌دانند که پایگاه‌های آنها در منطقه و جهان مثل گوشت قربانی زیر زبانه آتش موشک‌های دوربرد ومیانبرد ایران هستند. آمریکایی‌ها خوب می‌دانند که رژیم صهیونیستی به‌عنوان ایالت پنجاهم آمریکا در اولین ساعات نبرد با ایران زیر بارانی از موشک از سوی ایران، حزب الله و حماس قرار می‌گیرد که توقف آن فقط منوط به ادب کردن ژنرال‌های مغرور صهیونیستی و آمریکایی است.

هر ایرانی با شرف و با غیرتی چه در ایران زندگی بکند ، چه در هر جای کره زمین، آرزو دارد که اگر روزی آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها حماقت کردند وبه سرزمین مقدس جمهوری اسلامی  حمله نمودند بتواند سهمی در این نبرد ادا کند.

جنگ با کفار ومشرکین یک جهاد مقدس است . آمریکایی‌ها بیش از ۳۰ سال است رجزخوانی می‌کنند اما به‌طور مستقیم هیچ‌گاه جرات نکرده‌اند دست به ماشه ببرند.
رژیم صهیونیستی گاهی سخن از حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران به میان می‌آورد در حالی که خوب می‌داند تاسیسات اتمی آنها در دیمونا و مرکز تحقیقات اتمی نگب با ۳۴ هزار نفر جمعیت دیمونا در همان دقایق اولیه نبرد پودر خواهند شد.آسیب‌های  جنون آمیز این آتشبازی نه تنها کل سرزمین‌های اشغالی را دربر می‌گیرد بلکه حتی در شرق و غرب دریای مدیترانه کشورهای بسیاری را آلوده مواد هسته‌ای و رادیو اکتیویته می‌کند.

سخن گفتن آمریکایی‌ها و سردمداران رژیم صهیونیستی از گزینه جنگ همانند کسانی است که در کاخ‌های شیشه‌ای نشسته باشند و حریف را تهدید به سنگ پرانی کنند. این نوع رویکرد فقط در اثر یک حماقت و بلاهت به وجود می‌آید. اشغالگران قدس یکبار در جنگ ۳۳ روزه حزب الله ویکبار هم در جنگ ۲۲ روزه با حماس به‌طور خیلی محدود این حماقت را آزمودند. اکنون گزارش ارزیابی وینوگراد در برابر آنهاست. اما باز هم درس عبرتی نمی‌گیرند. همین چند روز پیش بود که الیاهو وینوگراد رئیس سابق دیوان عالی رژیم صهیونیستی و رئیس کمیته جنگ ۳۳ روزه خطاب به نتانیاهو نخست وزیر و ایهود باراک وزیر جنگ رژیم صهیونیستی گفت: خفه شو و بنشین و دیگر از تهدید نظامی علیه ایران سخن نگو!

این عصبانیت نشان می‌دهد که آنها از ضربه جنگ ۳۳ روزه هنوز زخمی هستند در حالی‌که نبرد ۳۳ روزه در برابر جنگی که آنها مدعی آتش‌افروزی آن در آینده هستند یک آتش سوزی در حد روزهای چهارشنبه سوری است.

جمع جبری همه این هیاهوها و رجزخوانی‌ها این است که ایران آماده است و دست روی ماشه برای روز نبرد با کفار و مشرکین وملحدین لحظه شماری می‌کند.اما آیا واقعا صهیونیست‌ها و شرکای آمریکایی آنها دل آن را دارند که انگشت خود را به سمت ماشه شلیک ببرند. اگر آنها این شجاعت را داشتند حتما در این ۳۰ سال یکبار آن را می‌آزمودند. ۳۰ سال پیش آمریکایی‌ها پس از تنبیه خداوند در صحرای طبس  دیگر هوس لشکر کشی به ایران را نکردند. بنابراین می‌شود نتیجه گرفت آنها با تهدید زنده‌اند پس بگذار با همین حیات پفکی به زندگی خود ادامه دهند تا ان‌شاء الله روزی جنبش ضد سرمایه‌داری درغرب به این حیات خاتمه دهد و نیازی به تسویه حساب با آنها پیدا نشود.

سیاست روز:«مرسی» همانند اردوغان است؟

«مرسی همانند اردوغان است؟»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛هنگامی که «محمد مرسی» به عنوان رئیس‌جمهور مردم مصر انتخاب شد، تحلیل‌های گوناگونی از این انتخاب از سوی تحلیل‌گران و کارشناسان داخلی، ارائه شد. هر چند سرنگونی مبارک و پیروزی انقلاب مردم مصر یک اتفاق مبارک بود و در پی آن اتفاق مبارک دیگر انتخاب «مرسی» به عنوان رئیس‌جمهور؛ اما نوع برخورد و رفتار سیاسی با چنین کشوری باید دارای ملاحظات خاص خود باشد، این ملاحظات به خاطر شرایط ویژه‌ای که در منطقه و جهان حاکم است، حساس‌تر است و از سوی دیگر چون ایران پیش از این با رژیم گذشته این کشور مناسبات چندانی نداشته است و همچنین، اقداماتی که توسط کشورهایی همچون ترکیه، عربستان، قطر و … در منطقه و به ویژه در سوریه دنبال می‌شود، شرایط را برای هر دو طرف حساس‌تر کرده است.

هنگامی که دولت به اصطلاح اسلام‌گرای ترکیه بر سر کار آمد و دولت لائیک پیشین را شکست داد، همه گمان‌ها بر این بود که ایران و ترکیه به عنوان دو کشور اسلامی از این پس در تحولات منطقه همگرایی خاصی با هم خواهند داشت و روابط آنها به حد اعلا خواهد رسید. گرچه اندک مدتی، این اتفاق افتاد و البته آن را می‌توان سیاستی قلمداد کرد که در پی آن اهداف دیگری از سوی ترکیه دنبال می‌شد.

جمهوری اسلامی ایران همواره سعی کرده است، به ویژه با کشورهای همسایه مناسبات دوستانه و گرمی داشته باشد. اما به خاطر وابستگی‌های شدید این کشورها و تحت تاثیر قرار گرفتن آنها توسط آمریکا، از یک استقلال سیاسی برخوردار نیستند و همین امر باعث می‌شود تا در مناسبات، شاهد فراز و نشیب باشیم.

دولت ترکیه را مثال آوردم تا دولت حاکم فعلی مصر را با آن مقایسه کنیم.

آیا می‌توان دولت «مرسی» را با دولت «اردوغان» مقایسه کرد و گفت که، «مرسی» کپی «اردوغان» است؟

ابتدا باید به این نکته توجه داشته باشیم که دولت کنونی مصر هم تمایل دارد، حداقل، مناسبات سیاسی با ایران داشته باشد و اگر هم اکنون از خود وقعی که تصورش می‌رود، نشان نمی‌دهد، منتظر برخی تحولاتی است که در منطقه در حال وقوع است. اما در کنار این موضوع مشاهده می‌شود که دولت مرسی سفیر خود را در تل‌آویو تعیین می‌کند و او هم‌راهی ماموریت خود می‌شود. اما این اتفاق برای ایران نمی‌افتد.

مردم مصر در میان کشورهای عربی ـ اسلامی، به عنوان مردمی روشنفکر و آگاه، شناخته می‌شوند و همین مردم هم در آینده نزدیک در باره برقراری روابط با ایران قضاوت و اظهارنظر خواهند کرد و روزنامه‌های این کشور هم وارد این موضوع خواهند شد. اما اکنون به نظر می‌رسد که نوع بازی مصر با دولت تازه در سوریه، همجنس‌، بازی ترکیه در سوریه است.

اگر این روند از سوی دولت مصر ادامه پیدا کند، همانگونه که مردم ترکیه اعتراضات خود را نسبت به سیاست‌های دولت اردوغان علیه سوریه بروز دادند، مردم مصر نیز به سیاست‌های دولت «مرسی» اعتراض خواهند کرد.

دولت «مرسی» اگر بخواهد در انتخابات آینده ریاست جمهوری این کشور دوباره پیروز شود، باید سیاست‌های خود را نسبت به وقایع سوریه تعدیل کند و موضع روشن و منطقی نسبت به انقلاب مردم بحرین اتخاذ نماید. تندروی‌های دولت «مرسی» پایان ناخوشایندی برای او و حزب حامی آن خواهد داشت که تجربه تلخی را برای اسلام‌گرایی در مصر رقم خواهد زد.

تهران امروز:پردرآمدترین دولت تاریخ چه کرده است؟

«پردرآمدترین دولت تاریخ چه کرده است؟»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است که در آن می‌خوانید؛معاون اسبق وزارت نفت گفته است« کل درآمد نفتی ایران در طول ۱۰۳ سال گذشته تاکنون حدود یک هزار و ۱۱۶ میلیارد دلار بوده که از این مقدارسهم دولت نهم و دهم تاکنون به ۵۳۱ میلیارد دلار رسیده است» به معنای دیگرحدود نیمی از درآمد نفت کشور از ابتدای کشف این طلای سیاه در ایران، نصیب دولت احمدی نژاد شده است. براساس یک محاسبه ساده ریاضی ، دولت احمدی نژاد که در ظرف زمانی کمتر از هشت سال حدود نیمی ازدرآمد نفتی کشوردریک قرن گذشته را از آن خود کرده می بایست به همان مقدار نیز به پیشرفت ، توسعه و آبادانی ایران همت می گمارد. به سخن دیگر،در ظرف این

۸ سال می بایست به اندازه ۹۵ سال پیش ازآن کشور پیشرفت می‌کرد چرا که به همان اندازه درآمد داشته و هزینه کرده است ولی آیا واقعیت‌های اقتصادی و شرایط کنونی معیشت و زندگی مردم و مصائب و مسائل تولید و اشتغال چنین چیزی را تایید می‌کند؟پردرآمدترین دولت تاریخ چقدرتوانسته به افزایش درآمد سرانه ملت کمک کند؟ واقعیت های اقتصادی و شرایط سخت معیشتی مردم با اینهمه درآمد، سازگاری ندارد وآشکارا در تضاد با این درآمد هنگفت است. وقتی با این درآمد تاریخی وضعیت زندگی مردم بهبود نیافته پس چه اتفاقی باید بیفتد تا مردم روی آسایش و آرامش اقتصادی را ببینند؟همین مسئله به خوبی گواه آن است که مشکل اقتصاد کشور پول و اعتبارات نیست بلکه مسئله سوء مدیریت در هزینه کرد منابع ملی است، چه اگر این درآمد هنگفت بر اساس برنامه ودر چارچوب های مدون عقل پذیر و قانونی هزینه می شد حتما و قطعا اکنون شاهد ارتقای سطح عمومی زندگی مردم و افزایش رفاه اجتماعی بودیم و وضعیت اقتصاد به گونه ای نمی‌شد که مدیریت اجرایی کشور ازکنترل یک کالای معمولی مثل مرغ عاجز باشد و خلقی را برای دریافت مرغ ارزان بدواند. اگر این پول درست هزینه وساماندهی می شد رئیس کل بانک مرکزی که روزی شرایط کشور را به موقعیت«شعب ابیطالب» تشبیه کرد تا قصورهای مدیریتی خودش را بپوشاند، حتما می‌توانست ارز مورد نیازتولید کنندگان را در شرایط سخت تامین کند تا دلار یک شبه سوداگران بی مایه را جزو سرمایه داران نو کیسه قرارندهد تا اگر روزی کسی«نانشان را آجر کرد آجر را گران تر از نان بفروشند».

اگر این پول درست هزینه می شد این ملت باید ۸ ساله ره‌صد ساله می‌رفتند چرا که این طبیعی‌ترین واساسی ترین حقشان وهدیه و فدیه خدایی بود. این امر به روشنی نشان

می دهد انحرافی در توزیع ثروت ملی صورت گرفته است و دولتی که اتفاقا داعیه توزیع عادلانه ثروت را دارد برعکس چندان هم عادلانه رفتار نکرده چون آن درآمد سرشارملی با این توزیع نامناسب ثروت ودرآمد کم اقشارمختلف قابل جمع نیست.

حتی قانون هدفمندی یارانه‌ها که دولت معتقد است با اجرای آن و پرداخت یارانه نقدی موجب افزایش بهره‌مندی اقشار کم درآمد شده وتوانسته به بهبود توزیع درآمد و به عبارتی کاهش فاصله طبقاتی کمک کند چندان هم موثر ظاهر نشده است چرا که جدید ترین برآوردهای مرکز آمار ایران درخصوص تورم دهک های جامعه نشان می دهد که افزایش تورم بیش از سایر گروه‌های درآمدی هزینه دهک های اول یا به عبارتی فقیرترین خانوارهای جامعه را افزایش داده و عملاقدرت خرید یارانه نقدی اقشار کم درآمد ،آسیب‌پذیر و مستضعف به میزان قابل توجهی کاهش یافته است و شرایط تند تورمی و افسارگسیختگی نقدینگی ارزش واقعی یارانه۴۵ هزار تومانی را به حدود ۲۸ هزار تومان رسانده است.

این‌همه نشان می دهد که میلیاردها دلار درآمد ملی درسیکل مدیریت های نادرست نه تنها باعث بهبود شرایط نمی شود بلکه خود سبب ساز بروز مشکلات جدید ترمی شود.جامعه ایرانی دربعد اجرایی نیازمند بازسازی و باز تعریف اساسی مدیریت و افزایش کیفیت آن است تا بتواند به نحو شایسته تر و بهتر به ارتقای زندگی مردم بپردازد.

حمایت:همگرایی منطقه‌ای

«همگرایی منطقه‌ای»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛شرق آسیا این روزها به کانون تحولات بین‌المللی مبدل شده است. هرچند که زمانی این منطقه به دلیل مسائل اقتصادی کانون توجهات بوده اما اکنون در حوزه امنیتی و نظامی نیز توجه جهانی را به خود جلب کرده است. در این چارچوب دو محور مشاهده می‌شود نخست اقدامات و تحرکات کشورهای منطقه است که به نوعی هر کدام به دنبال تقویت توان نظامی خود می‌باشد و حتی مباحثی همچون اختلافات ارضی میان چین، ژاپن و کره جنوبی به هشدارهای نظامی آنها به یکدیگر نزدیک شده است دوم تحرکات آمریکا است که تلاش دارد تا حضور نظامی خود در این منطقه را گسترش داده و شرایط را برای سلطه به شرق آسیا فراهم سازد.

در کنار تحولات مذکور برخی همگرایی‌های منطقه‌ای از نکات قابل توجه می‌باشد. در این چارچوب می‌توان به سفر وزیر دفاع چین به هند اشاره داشت. وی در حالی به هند رفته که این نخستین سفر مقام ارشد نظامی چین به هند پس از ۸۰ سال می‌باشد.

با توجه به این شرایط این سئوال مطرح است که دلیل چنین رویکردی چیست و چین چه هدفی را دنبال می‌کند؟ در پاسخ به این پرسش چند نکته قابل توجه است. اولا چین برای توسعه اقتصادی همواره بر اصل حفظ تمامیت ارضی و محیط پیرامون تاکید داشته و خواستار آن است تا فضای آرامش در مرزهایش برقرار باشد.

با توجه به برخی اختلافات میان هند و چین می‌توان این سفر را گامی برای بهبود مناسبات دو کشور به ویژه کاهش تنشها در قبال تبت دانست که برای ثبات درونی چین دارای اهمیت بسیاری است. ثانیا چین در روزهای اخیر با ژاپن برای مناطق مورد مناقشه دچار اختلافهای شدیدی شده است به گونه‌ای که رسما طرفین یکدیگر را به پاسخگویی نظامی تهدید کرده‌اند.

با توجه به اینکه ژاپن به پشتوانه آمریکا وابسته است چین تلاش می‌کند تا با توسعه همگرایی منطقه‌ای توازن قدرت را در برابر ژاپن حفظ کند. رویکرد پاکستان به روسیه و هند را می‌توان بخشی از این طرح دانست. چین به دنبال آن است تا با این توازن قدرت ژاپن را وادار به عقب نشینی نظامی از مواضع تهدیدآمیز نماید. ثالثا چین نگران توسعه طلبی‌های آمریکا در منطقه است در حالی که واشنگتن هر روز نظامی گری خود در منطقه را گسترش می‌دهد.

پکن با رویکردهای منطقه‌ای سعی دارد از گرایش بیشتر کشورها بر طرح‌های نظامی آمریکا جلوگیری و به نوعی سدی در برابر آن ایجاد کند. گرایش به هند و برخی دیگر از کشورهای شرق آسیا را می‌توان در این چارچوب دانست. با توجه به این شرایط می‌توان گفت که پکن برای حفظ امنیت و تمامیت ارضی خود گرایش به منطقه را تشدید کرده که از ابعاد آن سفر وزیر دفاع به هند پس از ۸۰ سال می‌باشد امری که هند نیز برای رسیدن به توسعه پایدار به آن نیازدارد و از این سفر و همگرایی استقبال می‌کند.

وطن امروز:تهران مبدأ تحول جنبش

«تهران مبدأ تحول جنبش»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز است که در آن می‌خوانید؛با وجود گذشت حدود یک هفته از برگزاری اجلاس شانزدهم اعضای جنبش عدم تعهد در تهران، این اجلاس پربرکت، همچنان مورد توجه رسانه‌های دنیاست و بازتاب‌های این اجلاس را هم‌اکنون در فضای ژورنالیزم مشاهده می‌کنیم. از سال ۱۹۶۱ که نهضت عدم‌تعهد با عزم استقلال از قدرت‌های شرق و غرب در شهر بلگراد متولد شد تا امروز که نیم قرن از حیات آن می‌گذرد، شاید هیچ اجلاسی اینچنین مورد توجه محافل سیاسی، اقتصادی و رسانه‌ای دنیا قرار نگرفته است.

این جنبش بر شالوده تفکر درخشان رهبرانی چون احمد سوکارنو، جواهر لعل نهرو و مارشال تیتو پایه‌گذاری شد و اکنون نیز به همت کشورهای مهم و استقلال‌طلبی مانند ایران و با اندیشه آسمانی حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در حال بازگشت به دوران اوج خویش است. عامل حیات‌بخش سازمان غیرمتعهدها را باید در تفکری جست که مانند ریسمانی ناگسستنی در هر برهه زمانی کاروان کشورهای جهان سوم را به زیر بیرق خود می‌کشاند. کم نبودند ناظرانی که فردای انحلال سازمان‌هایی مانند پیمان ورشو، فروپاشی زودهنگام نهضت عدم تعهد را پیش‌بینی کردند و پس از قدرت‌یابی هژمونیک آمریکا از زوال قطعی جنبش سخن گفتند اما این محاسبات و پیش‌بینی‌ها نه تنها غلط از آب درآمد بل پس از مدتی نشیب جنبش، عدم تعهد به قدرتی تأثیرگذار مبدل شد.

وقتی در سال تاریخی ۱۹۹۱ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و اقمار آن فروپاشیدند، بعضی کارشناسان و سیاست‌ورزان و حتی برخی اعضای خود جنبش، دیگر آن را بدون کارآیی می‌دانستند و با توجه به تک‌قطبی شدن جهان، درباره ضرورت ادامه حیات جنبش دچارتردید شده بودند اما‌ ترکتازی و یکجانبه‌گرایی افراطی ایالات متحده، پس از نابود شدن رقیب قدرتمند دوران جنگ سرد، موجب شد برخی اعضا جلوی این اشتباه محاسباتی را بگیرند و جنبش اگر چه سال‌ها به انزوا رفت اما از بین نرفت.

بدین‌ترتیب، جنبش بر دوش پایه‌گذاران دیرین و با همراهی مقتدرانه جمهوری اسلامی ایران ادامه زندگی داد. اکنون یک هفته پس از اجلاس موفق و تأثیرگذار تهران، جنبش صدای عدالت‌طلبی، ایستادگی برابر زور و استقلال‌خواهی‌اش را رساتر از هر زمان دیگری به گوش به اصطلاح قدرت‌ها می‌رساند.

ظرفیت‌های اقتصادی و اقلیمی ۱۲۰ کشور این نهاد که دوسوم اعضای سازمان ملل را تشکیل داده و بیش از ۶۰ درصد خاک جهان را در اختیار دارند، چیزی نیست که بویژه در دورانی که دنیای اقتصاد، دوران بحران عظیم خود را می‌گذراند، از آن بتوان به سادگی عبور کرد. کسانی که با فروپاشی جهان دوقطبی، پایان جنبش را هم در راه می‌دانستند نظرشان بر این پایه استوار بود: فلسفه وجودی این سازمان، اعتراض به تقسیم جهان میان دوقطب بود؛ از این رو با یکدست شدن جهان، دیگر هیچ انگیزه و دلیلی برای ماندن سازمانی که می‌خواست نیروی سوم درمیان دو اردوگاه شرق و غرب باشد، نمی‌ماند.

اما چه چیز موجب شد حتی در بدترین روزهای تضعیف سازمان‌های بین‌المللی، ملت‌های موسوم به جهان سوم به تعطیلی این نهاد تن ندادند؟ دیپلماسی غرب و آمریکا جذب کشورهای چپگرای دیروز که با فروپاشی شوروی به خلأ دچار شدند، بود. واشنگتن در این مسیر با دست و دلبازی و اعطای انواع مشوق‌های سیاسی و اقتصادی به کشورهای سرگردان یا بلاتکیف، درصدد کشیدن آنها به اردوگاه خود برآمد اما هیچ‌کدام از این تلاش‌ها به فروپاشی اردوگاه جنبش عدم تعهد منجر نشد. البته غلبه بر این ذهنیت همه‌گیر شده در دنیا که کشورها راهی جز حرکت روی ریل تفکر «جهانی شدن آمریکایی» ندارند، امری طاقت‌فرسا بود. درجهان نوین آمریکایی که نظریه‌پردازان آمریکایی تئوری آن را ریختند، لیبرالیزم، «گفتمان غالب» و «تفکر برتر» و تنها نظام فکریحکومتی ممکن و موجود معرفی می‌شد.

البته این ادعای متفرعنانه و نگاه متبخترانه، اکنون نیز ادامه دارد؛ به طوری که قبل از برگزاری اجلاس تهران، علناً آمریکا با استفاده از سیاست فشار و دیپلماسی تهدید، به سران کشورها و دبیرکل سازمان ملل متحد دستور داد به ایران نروند. اجلاس تهران بیش از همیشه این موضوع بنیادین را به رخ کشید که در اوج زورگویی‌های ایالات متحده، کشورهای عضو جنبش در نشستی گردآمدند که در آن سیاست‌های آمریکا و مناسبات حاکم بر سیاست جهانی و سازمان ملل توسط رهبر حکیم انقلاب اسلامی به صورت آشکاری به چالش کشیده شد.

جنبش عدم تعهد در تهران همان خط سیر همه نهضت‌های جاودانه را‌ترسیم کرد: لگام زدن بر قدرت‌های سلطه‌جو. بالاترین وجه ممیز این سازمان همان است که این مجموعه برخلاف بسیاری از نهادهای مرسوم منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بیش از منافع اقتصادی یا مصلحت‌اندیشی‌های زودگذر بر بنیان یک اندیشه بشری شکل گرفته است. این اندیشه در واژه زیبای عدالت و نفی زور و سلطه تبلور یافته است.

با تکیه بر استقلال است که این سازمان همچنان در برابر مناسبات و معادلات ناعادلانه سیاسی و نظامی می‌ایستد. شانزدهمین نشست سران جنبش عدم تعهد در تهران در دوره‌ای متفاوت و عصری تازه تشکیل شد. شاید این موضوع به خاطر اقبال خوش ما ایرانی‌هاست که اجلاس را در زمانی برگزار کردیم که دنیا بیدار شده و جهان اسلام برخی دست‌نشاندگان آمریکا و رژیم صهیونیستی را دفع کرده و اسلام‌گرایان را جانشین‌شان کرده است.

نطق‌های مدعوین اجلاس تهران به وضوح چشم‌انداز تازه این نهاد را در عصر جدید نشان می دهد. وجه مشترک سخنان سران، وزرای خارجه، کارشناسان و دیپلمات‌ها این بود که جهان در پیمودن راه صلح و امنیت به مسیر خطا رفته است. تقریباً همه اعضای نم در تهران به مدیریت تحولات جهانی توسط قدرت‌ها نقد وارد کردند و بر این موضوع تأکید داشتند که جهان به دلیل یک سلسله انتخاب‌های نادرست و تصمیم‌های اشتباه غرب به بحران‌های کنونی دچار شده است.

بنابراین اگر به اذعان دوست و دشمن، اجلاس تهران به مبدائی برای شروع حرکت جدید و سرآغاز فصلی نو در حیات این سازمان مبدل شد از آن رواست که پس از فرمایشات رهبر عالیقدر انقلاب در افتتاحیه اجلاس، یک اجماع بی‌سابقه بر سر ضرورت اصلاح مناسبات ناعادلانه جهانی شکل گرفت وهمه تیرهای اعتراض نم متوجه همان مرکزیت سیاست جهانی است که باعث شده پروژه صلح و امنیت به بن‌بست‌های خونبار بینجامد. بنابراین می‌توان امیدوار بود آهنگ جدید ایستایی برابر زورگویان عالم که در اجلاس تهران نواخته شد در نشست سال ۲۰۱۵ در کاراکاس ونزوئلا تداوم یابد زیرا روند تحولات جهانی نیز همین را نمایش می‌دهد. اجلاس تهران شعاری بدیع را در دستور کار قرار داد؛ موضوعی که خواست همه ممالک مشرق زمین و جهان سوم است و زین پس باید جنبش برای تحقق آن تلاش کند: «مدیریت مشترک جهانی».

آفرینش:برخورد احساسی در روابط بین‌المللی زیان منافع ملی

«برخورد احساسی در روابط بین‌المللی زیان منافع ملی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛سه‌شنبه، هشتم آذر ۱۳۹۰، یکی از روزهایی بود که در یک سال گذشته نقش مهمی در رابطه ایران و اتحادیه اروپا و غرب داشت در این روز برخی دانشجویان بدون توجه به قانون و مصالح کشور با ورود به سفارت بریتانیا در دفاع از کار خود بیانیه صادر کردند. در این حال اکنون و پس از چندین ماه که نظر رهبر انقلاب در نفی ورود به سفارت روشن شده باید نگاهی دوباره به کنشگری اشتباه و احساساتی یک رویکرد و تاثیر آن در منافع ملی و بین المللی کشور داشت .

نخست آنکه بی گمان هنوز پس از ماهها و آشکار شدن بیشتر پیامدهای تسخیر سفارت بریتانیا هنوز هم کسانی یافت میشوند که از این رویکرد دفاع کرده و یا در ماههای گذشته نیز بسیار کسانی بوده اند که این کنشگری اشتباه در عرصه دیپلماتیک را مورد تایید قرار داده اند. حال که بالاترین مقام سیاسی در کشور به اشتباه بودن این رفتار اشاره کرده است آنچه بیش از همه مورد نیاز است بازنگری در نوع رویکردهای مدافعان پیشین تسخیر سفارت انگلستان است .

دوم آنکه اگر به ماه های گذشته و پیامدهای تسخیر سفارت انگلستان در نوع رویکرد این کشور و اتحادیه اروپا و غرب بر ضد کشورمان نگاهی دقیق داشته باشیم باید گفت این تندروی در مورد تسخیر سفارت انگلستان در واقع بر نوع کنشگری جبهه غرب درمورد تحریم های یک جانبه و چند جانبه و مذاکرات هسته ای و همچنین روابط دیپلماتیک و… تاثیرات منفی زیادی داشته است و در واقع بر طبل تندروهای غربی کوبیده است و عملا مدافعان همکاری و نگاه دیپلماتیک به حل مشکلات و چالشها با ایران را در موضع ضعف بیشتری قرارداد. در این بین نیز باید توجه داشت که اگر از نظر حقوق بین الملل نیز به این رفتار تند نگاهی داشته باشیم باید اشاره کرد که این عمل در شرایط کنونی ایران و جایگاه آن در نظام بین الملل از یک سو بهانه ای برای غربی ها برای فشار بیشتر بر ایران گشت و از سویی نیز فرصت طلبی برخی از بازیگران بین المللی را درمورد عدم توجه ایران به قواعد حقوق بین المللی را فراهم کرد.

سوم انکه اگر نیک به گذشته بنگریم در واقع با وجود مصوبه مجلس برای اخراج سفیر انگلیس، دیگر چه نیازی به حمله به سفارت انگلیس بود؟ آیا با این رویکرد این مصوبه تحت‌الشعاع قرارنگرفت و هزینه‌ هایی منفی برای منافع ملی کشور در پی نداشت؟. در این حال آنچه مشخص است روابط بین الملل و مناسبات دیپلماتیک نیاز به دقت و توجه به مصالح منافع ملی کشور است و در واقع صرف توجه به حق و بدون رعایت موازین سیاسی و دیپلماسی علمی نمی توان رفتاری را انجام داد. اینک نیز اگر به پیامدهای منفی تسخیر سفارت انگلستان بر منافع ملی کشور نگاه کنیم انچه بیش از همه مشخص و هویدا است تجربه گیری از چنین رفتارهایی و روشن ساختن مرز آرمان‌گرایی و احساسات با دیپلماسی سنتی و متعارف است.

ملت ما:وضعیت میدانی تعیین کننده بحران سوریه

«وضعیت میدانی تعیین کننده بحران سوریه»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم صباح زنگنه است که در آن می‌خوانید؛چند روزی است اخضر ابراهیمی وارد دمشق شده است تا ادامه‌دهنده راه کوفی عنان در سوریه باشد. مواردی که در طرح کوفی عنان مطرح شده بود همچنان مورد تایید اخضر ابراهیمی هم هست. ابراهیمی با بررسی شرایط موجود و تحولات رخ داده در میدان سیاست داخل سوریه و نظام بین‌الملل، دیدگاه، طرح و برنامه خود را تنظیم می‌کند اما اصول اولیه همان اصول اولیه طرح کوفی عنان خواهد بود. از آنجا که طرح کوفی عنان طرح خشکی نیست ابراهیمی می‌تواند اصلاحاتی را در آن اعمال کند و با وجود آن‌که تغییری در اصول ایجاد نمی‌شود در نحوه اجرا ممکن است تغییراتی را به وجود آورد.

اخضر ابراهیمی به‌طور قطع عوامل شکست طرح کوفی عنان را بررسی کرده و این عوامل را در برنامه اجرایی خود لحاظ می‌کند. وی می‌تواند در این خصوص مواردی را حذف، اضافه یا اصلاح کند که بحث مسلح کردن نیروهای معارض بخشی از قضیه است. همچنین وی می‌تواند از دولت سوریه درخواست کند تا استفاده از سلاح و نیروهای مسلح زمینی و هوایی را متوقف کند. کنترل مرزها از دیگر مسائلی است که باید بر آن تاکید شود. همچنین با تداوم درگیری‌ها بخشی از مردم سوریه، چه نظامی و چه غیر نظامی کشته و زخمی شده‌اند و زخمی‌ها نیاز به رسیدگی دارند.

این‌که سازمان‌های بین‌المللی تا چه حد دسترسی و اجازه کمک‌رسانی به آسیب‌دیدگان سوری را دارند از دیگر مواردی است که توجه خاص ابراهیمی را می‌طلبد. همچنین در این جریانات افراد زیادی دستگیر شدند. اخضر ابراهیمی باید رسیدگی به بازداشت شده‌ها، کمک‌های قضایی و همچنین مذاکره با کشورهای موثر در بحران مانند ترکیه، عربستان، قطر، اردن، عراق و ایران را نیز بررسی کند و در نهایت وی می‌تواند طرح‌هایی که از سوی سایر کشورها مانند عراق و مصر مطرح شده است را مورد ارزیابی قرار دهد.

اخضر ابراهیمی پس از بررسی تمامی راه‌ها باید جمع‌بندی خود را ارایه کند. با این وجود برخی از کشورها مایلند اخضر ابراهیمی نیز با شکست روبه‌رو شود تا با شکست این طرح، به شورای امنیت سازمان ملل مراجعه کنند و طرح‌هایی مانند ایجاد منطقه امن یا منطقه پرواز ممنوع را در سوریه اجرایی کنند، در صورتی که رجوع به شورای امنیت هم کارساز نخواهد بود.

چرا که روسیه و چین همچنان مخالف هرگونه اقدام خارج از قاعده علیه سوریه هستند. اما موفقیت و عدم موفقیت این طرح به تلاش‌های ابراهیمی در مذاکره با کشورها و طرف‌های درگیر بستگی دارد. علاوه بر این در سوریه شرایط میدانی و توان طرفین در پایان بخشیدن به درگیری بسیار موثر خواهد بود. همچنین خسته شدن طرفین از درگیری و بروز اعتراضاتی به رهبران هر کدام از طرفین تاثیرات خاص خود را دارد. در این میان اگر مخالفان مسلح احساس کنند که هیچ راه‌حلی برایشان باقی نمانده است، شورای امنیت سازمان ملل نمی‌تواند در حمایت و اجرای خواست آنها مبادرت به صدور قطعنامه کند.

از طرف دیگر ناتو قادر و مایل به دخالت نظامی در سوریه نیست و ترکیه نیز به تنهایی نمی‌تواند منطقه پرواز ممنوع را به وجو آورد. بنابراین مخالفان به دنبال راه‌حلی هستند تا با حفظ آبرو از این مخمصه نجات پیدا کنند. دولت سوریه نیز ممکن است به همین نتیجه برسد، فشار‌های اقتصادی تحمیل شده بر دولت سوریه، ناتوانی در تامین حداقل امکانات، مشکل آب، برق، بهداشت و مشکلات دیگری که غرب- برای ایجاد نارضایتی در میان مردم و کمبود امکانات برای کنترل مخالفین- بر سوریه تحمیل می‌کند

همچنین طولانی شدن درگیری در شهر‌هایی مانند حلب و کشیده شدن درگیری‌ها به دمشق و مسائلی از این قبیل وضع میدانی را در سوریه دگرگون می‌کند. ممکن است این وضع میدانی بر اراده طرفین تاثیر گذارد و آنها را به توقف درگیری یا آتش‌بس آزمایشی وادار کند.

ابتکار:بیزاری از راست گرایی؟

«بیزاری از راست گرایی؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛راست و چپ – محافظه کارواصلاح طلب جزءآن دسته مفاهیمی هستند که بدون توجه به خاستگاه اولیه آنها (غربی)حدود سه دهه ساحت سیاسی ایران را متأثر ساخته وعرصه سیاست بر اساس آنها ساخته شده است. گروهی با نام راست یامحافظه کاروگروه دیگری درقالب چپ یا اصلاح طلب به رقابت پرداختند والبته هرکدام فرازونشیب بسیارداشتنتد. جریان راست شامل طیف گسترده ای ست که یک سرآن را مؤتلفه تشکیل می‌داد.طیف دیگر را مجمع روحانیون و گروههای اصلاح طلب.اخیراَآقای اسدا…بادامچیان ازارکان اصلی مؤتلفه به عنوان پیشقراول احزاب در ایران، ضمن اعتراض به نامگذاریها تلاش کرده که مؤتلفه را از زیر چتر راست و محافظه کار خارج نماید وعنوان راست ومحافظه کاری رابر نتافته است.

حال سؤال این است که چه اتفاقی افتاده که این جریان دراز آهنگ در این نقطه زمانی، نسبت به عنوان”راست” معترض و خود را یک حزب غیر محافظه کارمی پندارد ؟آیا این اعتراض آن هم در این مقطع زمانی به معنای رویگردانی آقای بادامچیان وحزب متبوعش از راهی است که تاکنون رفته اندیا اینکه این حزب ترجیح می‌دهدکه ازاین به بعدآنان راراست جدید بنامند؟ وآیا عملکردراستگرایان ومحافظه کاران جدید موجب این اعتراض و دل آشوبی شده است؟ و آیا ممکن است افت منزلت موجب این سرخوردگی باشد؟ اهمیت پاسخ به این سوالات ازآن جهت است که می‌تواند درشفاف سازی آرایش سیاسی جامعه مفید واقع شود. در غرب هم دولت‌های تاچر و ریگان برغم اینکه عنوان محافظه کار داشتند ولی خود بانی بیشترین تغییرات بودند، در آنجا هم این سؤال مطرح شد حال که این دولت‌ها کار برد محافظه کاری ندارند،آیامی توان همچنان آنان رابااین لقب یاد کرد، آیادر آنجابسیاری مدعی شدند که محافظه گری غیر از محافظه کاری است؟

آنچه امروز باعث ابهام آقای بادمچیان شده، بی شک ریشه در تشتت و چند پارگی‌های جریان راست دارد. جریانی که دولت احمدی نژاد را مولود خود می‌پنداشت،ولی هیچگاه این نسبت توسط آقای احمدی نژاد و یارانش به رسمیت شناخته نشد. اگر چه در فضای سیاسی ایران جریان آقای احمدی نژاد بنام راست جدید شهرت یافت ولی این جریان بیشترین تغییرخواهی را با خود به همراه آورد. درنتیجه با کارکرد محافظه کار در تباین بود و با محافظه کاران درتعارض قرارگرفت و راهشان از همدیگر جدا شد.

محافظه کاران و راست گرایان به مرور ترجیح دادند که اصول گرایی را به عنوان معادل راست گرایی قرار دهند و این عنوان را بر خود برگزینند و در فضای عمومی جامعه هم اصول گرایان به عنوان وصف جایگزین برای این جریان‌ها پذیرفته شد حال که آقای بادامچیان زبان به اعتراض گشوده است معلوم نمی‌کند که آیا او حاضراست حتی جریانش به نام اصولگرایان هم شناخته شود یا خیر؟

اگر دامنه این اعتراضات به وصف اصول گرایی هم رسد، سؤال مهمتر این است که پشیمانی و ندامت درنتیجه چه عواملی است ؟آیا این انزجار به معنای مهر صحه و تایید بر راه رقیب گذاشتن است یا در نگاه ایشان راه سومی باز شده و بناست پنجره جدیدی بر ساحت سیاست گشودشود؟ امید است برای روشن شدن این همه ابهام خود جناب بادامچیان اقدام به پاسخگویی نماید و اجازه دهند که قدمی در جهت شفاف سازی فضای سیاسی برداشته شود.

مردم سالاری:فکری اساسی به جای فرار از پاسخگویی

«فکری اساسی به جای فرار از پاسخگویی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی عباسی است که در آن می‌خوانید؛ ماه‌های پایانی عمر دولت احمدی‌نژاد در حال سپری شدن است و قطعاً پس از خروج تیم احمدی‌نژاد از ساختمان ریاست جمهوری، نقدهای قابل توجه تر و دقیق‌تری از عملکرد این رئیس جمهور شنیده خواهد شد.

اما، نکته جالب در این روزها، اظهارات برخی دولتمردان است که می‌کوشند با تولید توجیه، به دنبال فرار از پاسخگویی در قبال دو دوره مدیریت بر فعالیت اجرایی کشور باشند.

تازه‌ترین توجیه دولت که گویا قبلاً نیز در محافل خصوصی مطرح شده بوده، توسط محمدرضا رحیمی، معاون اول دولت مطرح شد. رحیمی در سومین جشنواره علم تا عمل، گفت: «عده‌ای در کار دولت دخالت می‌کنند»، «دخالت در کار دولت نیز زیاد است و اینگونه نیست که دولت هرجا اراده کند، هرکاری را انجام دهد، همه توقعات از دولت است، همه خواسته‌ها از دولت است، ولی از طرف دیگرافراد غیرمسوول که پاسخگو نیز نیستند، فراوانند».

فعلاً از اینکه منظور دولت از این دخالت ها چیست و به چه کسانی برمی‌گردد، می گذریم، اما بهتر است دولت با این دیدگاه به چند مساله توجه کند، اول آنکه، ای کاش دولت پاسخ می‌داد که چرا اینک که شرایط اقتصادی کشور در وضعیت مطلوبی نیست و همگان از وظیفه دولت در کنترل گرانی و افزایش توان خرید مردم سخن به میان می‌آورند، حرف تازه‌ای مبنی بر دخالت در امور دولت می زند؟ آیا این تاکتیک و حرف جدیدی است که برای فرار از پاسخگویی انتخاب شده است؟

اینکه دولت هنوز نگاه ویژه ای به موضوع گرانی صورت نداده و از اقلام مصرفی مردم تا قیمت ارز در مقایسه با گذشته، افزایش غیرقابل توجیهی داشته، به دخالت دیگران برای نرفتن به سوی یک عزم ملی برای حل این معضل بزرگ دارد؟

دوم آنکه، معاون اول در سخنرانی‌اش به برخی مصاحبه‌ها اشاره کرده که سبب شده تا رابطه ایران با همسایگان دچار مشکل شود. خوب است آقای معاون اول ابتدا نگاهی به مصاحبه‌ها وحرف‌های مقامات دولتی می‌کرد و آنگاه سخن از دخالت‌های بیرونی نمی کرد. هنوز یادمان نرفته که در تاریخ ۶/۶/۱۳۸۹ اظهارات حمید بقایی به عنوان رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی سبب شد تا روابط ایران و ترکیه برهم بریزد و دستگاه دیپلماسی چندین گزارش دراین خصوص به دولت ترکیه ارائه کرد.

بر این اساس، طرح چنین موضوعاتی آن هم از سوی معاون اول دولت، تصور می‌شود، حکایت از آدرس غلط دادن است:

سوم آنکه، بهتر است دولت به این موضوع توجه کند که روزگار حرف های کلی زدن گذشته است و برای افکار عمومی چنین فرارهایی از پاسخگویی قابل پذیرش نیست. چه طور در جاهایی که دولت با افتخار و تبلیغات،‌کاری را به انجام می‌رساند، حرفی از دخالت به میان نمی‌آید و هرجا گزارش‌ها،‌حکایت از مشکل است، دولت، یکباره به دنبال دلیل و توجیه می‌گردد؟

چهارم و آخر اینکه، قطعاً اگر دولت تصور می‌کند، می‌تواند هرکاری انجام دهد، سخت در اشتباه است و دیر به این موضوع پی برده است.

نهادهای نظارتی و کارشناسی و اصولاً بحث تفکیک قوا در یک جامعه مردم سالار برای این است که جلوی خودسری گرفته شود. لذا طبیعی است که دولت نتواند، هرکاری که طبق وظیفه‌اش بر عهده دارد، انجام دهد.طبق قانون اساسی چه در ایران و چه در بسیاری از کشورهای دنیا، دولت مجری مصوبات مجلس است.

مصوباتی که در نحوه اجرا نیز دستگاه‌های نظارتی، نقش ایفا می‌کنند.بر این اساس، چون، کمتر از یک سال از عمر دولت باقی مانده، بهتر است در این روزها به جای یافتن مقصر و توجهیات جدید، فکری اساسی صورت می‌گرفت تا حداقل کمی از فشارهای اقتصادی، کاسته می‌شد.

به این ترتیب وضعیت دولت به‌گونه‌ای رقم نمی‌خورد که احتیاج به چنین سخنانی باشد و دولتمردان در فکر فرافکنی مشکلات باشند.

دنیای اقتصاد:مدیریت ارزی

«مدیریت ارزی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است که در آن می‌خوانید؛نرخ تبدیل یک یوروی اروپا، یک دلار آمریکا و یک پوند انگلیس به ریال ایران در شرایط حاضر و با توجه به مجموعه وضعیت کسب‌و‌کار ایرانیان، چقدر باشد یا چقدر است؟

دولت و بانک مرکزی برای هزینه کردن درآمدهای حاصل از فروش نفت و همچنین مدیریت ارز حاصل از صادرات کالاهای غیرنفتی کدام گزینه‌های کارآمد را دارند؟ تقاضای ارز در بازار ایران و در موقعیت فعلی چقدر است؟ پرسش‌های مطروحه، مهم‌ترین و محوری‌ترین پرسش‌های ایرانیان در هفته‌های اخیر بوده است. با توجه به اهمیت موضوع که از کسب‌و‌کار کلان و بنگاه‌ها عبور کرده و به سطح خانواده‌ها رسیده است، بانک مرکزی ایران، مشارکت فعال وزارت اقتصاد و وزارت صنعت، معدن و تجارت را برای طراحی سازوکار تازه عرضه و تقاضای ارز پذیرفته است.

این سازوکار جدید تاسیس «بورس ارز» است که مطابق تعریف موجود از «بورس» در ایران، لابد عرضه و تقاضا را عامل و حاکم بر بازار می‌داند و قیمت تعادلی از این بازار بیرون خواهد آمد. منتقدان رفتار تازه دولت، باورشان این است که بازار ارز فعلی با راه‌اندازی بازار تازه از تعادل خارج شده و علاوه‌بر ایجاد ابهام، تعدد نرخ ارز بیشتر خواهد شد.

از طرف دیگر اما شرایط فعلی بازار ارز به گونه‌ای است که حجم گسترده‌ای از رانت پدیدار کرده و فضای عجیبی را بر دادوستد این کالای کمیاب حاکم کرده است. آیا راه‌حل نهایی برای بازار ارز در بلندمدت متصور است؟
با توجه به تنگنای پدیدار شده و اختلاف دیدگاه جدی میان مدیران دولتی و صاحبان بنگاه‌ها پیشنهاد می‌شود مذاکرات و گفت‌و‌گوی فشرده میان نمایندگان گروه‌های ذی‌نفع – تولیدکنندگان، بازرگانان و دولت – برگزار شده و بر پایه خردجمعی و منافع گسترده‌تر عمومی، تصمیم کارآمدی اتخاذ شود. دعوت از کارشناسان، ‌اقتصاددانان و مدیران باسابقه برنامه‌ریزی که تجربه مدیریت ارزی در دهه‌های گذشته را دارند، می‌تواند بر اعتبار تصمیم‌های اتخاذشده بیفزاید.

اما راه‌حل نهایی و میان‌مدت برای ارز این است که بپذیریم ارز نیز کالایی همانند سایر کالاها است و قیمت آن باید از برخورد عرضه و تقاضا به دست آید. تجربه نیم قرن اخیر نشان می‌دهد دستکاری در سازوکار بازار هر کالایی از جمله بازار ارز و ایجاد محدودیت‌های مصنوعی و سلیقه‌ای برای تقاضا، تعادل‌ها را به عدم تعادل رسانده و دشواری‌های ناشناخته پدیدار می‌سازد. اکنون که شرایط ایجاد شده، اهمیت ارز و نرخ آن را در جامعه سیاسی ایران مشخص کرده است، توجه اکید به شرایطی که موجب افزایش درآمد ارزی شود را حتما به خود جلب خواهد کرد.

گسترش صنعت:اقدامات راهبردی در مقابله با تحریم‌ها

«اقدامات راهبردی در مقابله با تحریم‌ها»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم علیرضا گرشاسبی است که در آن می‌خوانید؛با شکست تحریم‌های دور اول، کشورهای طراح تحریم‌های بین‌المللی با اذعان به شکست تحریم‌ها، فاز جدیدی از آن را با هدف ضربه‌ زدن به نقاط کلیدی و حساس اقتصاد ایران در حوزه‌های داخلی و بین‌المللی در دستور کار قراردادند که ابزار این هدف، تغییر فاز تحریم‌های بین‌المللی از فاز «هوشمند» به «راهبردی» بود.

حرکت به سمت تحریم صادرات نفت ایران به‌عنوان منبع ارزآوری کشور، تحریم بانک مرکزی ایران به‌عنوان نهاد سیاست‌گذار در بخش پولی و بانکی کشور و حلقه رابط نظام بانکی داخل با نظام مالی بین‌الملل و تحریم شدیدتر واردات کالاها و نهاده‌های ضروری و اساسی با هدف اخلال در نظام کالایی، از مهم‌ترین ابزارهای مورد استفاده در این خصوص بوده است. مدیریت پویا و موثر تحریم‌های بین‌المللی آن هم در چنین سطح وسیعی ایجاب می‌کند که راهبردها و مکانیسم‌های تصمیم‌سازی برای مقابله با تحریم‌ها و سیاست‌های تحریم‌شکنی در هر مقطع با توجه به دامنه اثرگذاری و شدت تحریم‌ها بازبینی شده و مستمر به‌روز شود. حوزه فعالیت وزارت صنعت، معدن و تجارت به‌گونه‌ای است که بیشترین تاثیرات را از محل تحریم داشته است. با توجه به وظایف ذاتی این وزارتخانه، مبنی‌بر سیاست‌گذاری در حوزه تولید و تجارت، مدیریت تحریم‌ها به جزء لاینفک سیاست‌گذاری‌های این وزارتخانه تبدیل شده است. راهبرد اصلی تصمیم‌سازان در آن، مدیریت تحریم‌های بین‌المللی در سطح کلان و برنامه‌ریزی لازم برای عدم اشاعه اثرات ناشی از آن به سطح جامعه بوده است. امری که در وهله اول به راهبرد تقسیم‌کار ملی برای تعامل هرچه‌ بیشتر نهادهای دخیل در بخش تولید و تجارت کشور  نیازمند است. در این راستا، این وزارتخانه دو وظیفه را سرلوحه کار خود قرار داده است.

۱) تشدید اقدام‌های کنترلی در پایش بازار در دو سوی عرضه و تقاضا

۲) تامین کالا با هدف عرضه مکفی و جلوگیری از جو روانی کمبود کالا.

بی‌تردید، تنظیم بازار در شرایط اعمال تحریم با تنظیم بازار در شرایط عادی کاملا متفاوت بوده و وزارت صمت با اشراف بر این موضوع، تلاش مضاعفی را برای مقابله با کسری برخی از کالاها در بازار، به حداقل رساندن احتمال کمبود کالاهای راهبردی در کشور، مدیریت تامین پایدار مواد واسطه‌ای، سرمایه‌ای و کالاهای اساسی با وجود پراکندگی منابع ارزی و کمبود ارز در برخی مبادی تامین کالا و مقابله با برخی خود تحریمی‌ها انجام داده است.

تشکیل کمیته‌ تخصصی در حوزه تولید و تجارت و تعامل تنگاتنگ با واحدهای تولیدی و دستگاه‌های دخیل در امر تحریم (اعم از دولتی و غیردولتی)، پایش مستمر بازار و برنامه‌ریزی برای مقابله با شوک‌ها را امکان‌پذیر ساخته است. دریافت مشکلات تحریمی بخش‌خصوصی و دولتی، ارائه مشاوره لازم برای حل مشکلات، ارجاع آنها به مراجع تصمیم‌ساز در سطح وزارتخانه یا مراجع بالاتر کمک بزرگی به مدیریت تحریم‌ها در چنین شرایط بحرانی کرده است.

همچنین با توجه به شعار محوری سال، وزارت صمت تدوین بسته جامع صنعت، معدن و تجارت در سال ۱۳۹۱ را در دستورکار خود قرار داده است. راهبردهای سه‌گانه استقلال صنعتی، تامین پایدار و ذخیره‌سازی در این بسته زمینه را برای شکل‌گیری اقتصاد مقاومتی در کشور فراهم خواهد کرد. لازم است ذکر شود، هرچند مشکلات و کاستی‌ها همواره (حتی در شرایط عادی) بروز می‌کنند، اما اقدامات دست‌اندرکاران عرصه صنعت، معدن و تجارت ظرف چندسال اخیر عملکرد قابل قبولی را نشان می‌دهد. بسیاری از فعالان اقتصادی کشور ضمن پذیرش ریسک‌های متعدد، همچنان در رونق‌بخشی روند واردات و صادرات تلاش می‌کنند و نتیجه این تلاش‌ها باعث شده روند کلی اقتصاد ایران با مشکلات جدی روبه‌رو نشود. بنابراین، در این شرایط حساس و بحرانی لازم است با نگاه به نیمه پر لیوان به تقویت نقاط قوت و بدون هرگونه حاشیه به از میان برداشتن ضعف‌ها اقدام کرد

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

لینک کوتاه :http://www.piyarom.ir/?p=1639

به نکات زیر توجه کنید

  • نظرات شما پس از بررسی و تایید نمایش داده می شود.
  • لطفا نظرات خود را فقط در مورد مطلب بالا ارسال کنید.