وقتی انقلابی بتواند همه نقاط مثبت انقلاب های دیگر را داشته باشد، یعنی می تواند یک شبکه جدیدی از مفاهیم را بسازد و ضمناً تمام گروه های ضد انقلاب را خلع سلاح کند، زیرا آنها نمی توانند هیچ شعار خوبی بدهند که در شعارها و اهداف انقلاب اسلامی نباشد. رمز و راز اینکه ضد انقلاب ...

وقتی انقلابی بتواند همه نقاط مثبت انقلاب های دیگر را داشته باشد، یعنی می تواند یک شبکه جدیدی از مفاهیم را بسازد و ضمناً تمام گروه های ضد انقلاب را خلع سلاح کند، زیرا آنها نمی توانند هیچ شعار خوبی بدهند که در شعارها و اهداف انقلاب اسلامی نباشد. رمز و راز اینکه ضد انقلاب ها نمی توانند علیه جمهوری اسلامی کاری از پیش ببرند این است که…

پیارم به نقل از اختصاصی بصیرت:برای مقایسه چهار انقلاب بزرگ دنیا – ایران، فرانسه، روسیه و الجزایر- باید به ویژگی های مشترک آنها بپردازیم. مهم ترین این ویژگی ها به یک تعبیر چهار مورد است: ۱- آرمان ها، اهداف و شعارها، ۲- ایدئولوژی حاکم بر انقلاب، ۳- چگونگی رهبری و هدایت، ۴- چگونگی حضور مردم. البته ویژگی های دیگری نیز وجود دارد.

انقلاب روسیه (انقلاب اکتبر)

برای بررسی انقلاب ۱۹۱۷ روسیه لازم است حتماً به شرایط تاریخی این کشور و نیروهای سیاسی فعال در آن زمان توجه کنیم. مهم ترین نیروی سیاسی فعال برای انقلاب، حزب سوسیال دموکرات روسیه بود که مارکسیست ها در آن حضور داشتند. ایدئولوژی انقلاب روسیه برگرفته از آموزه های مارکس و البته با لحاظ تردن مسائل داخلی روسیه در آن و کم و زیاد کردن برخی موارد آن، حول محور «اقتصاد» و «تضاد طبقاتی» و با «گستره ای جهانی» شکل گرفت. ایدئولوژی انقلاب روسیه – با توجه به نقدی که بر مبانی «کاپیتالیسم» وارد است- اساساً طرفدار آزادی نیست، اما این وجه اشتراک را با نظام کاپیتالیستی دارد که هر دو از «عقل اومانیستی» نشأت گرفته اند. عدالت در اندیشه انقلابیون روسیه مترادف بود با دولتی کردن. یعنی وسایل تولید و توزیع باید در اختیار دولت قرار می گرفت و تنها یک نان بخور و نمیری به مردم می رسید.از این زاویه مهم ترین تفاوت انقلاب روسیه با انقلاب اسلامی ایران در «اصالت» و «صحت» آرمان ها و ایدئولوژی انقلاب است. آرمان های انقلاب اسلامی برخاسته از «فطرت» و برخوردار از «جامعیت» است. بنابراین هیچ گاه با طبع بشر بیگانه نیست و هیچ گاه کهنه نمی شود. اما آرمان های انقلاب روسیه، متکی بر عقل ناقص بشری بود که پس از مدتی اشتباه بودن آن محرز و در نتیجه دچار عدم حمایت نسل های بعدی شد. از طرف دیگر بین رهبری انقلاب روسیه و مردم و نیز رهبری انقلاب با فرهنگ جامعه سنخیتی وجود نداشت. به همین دلیل مردم – چه در بدو انقلاب و چه پس از پیروزی- نقش برجسته ای در انقلاب روسیه ایفا نکردند، در حالی که مردم در انقلاب اسلامی با شناختی که از آرمان های انقلاب داشتند و نیز از آن جا که این آرمان ها را در سنخیت با فرهنگ خود می دیدند و با اعتماد به رهبری انقلاب، کار را به خوبی پیش بردند و امروز هم پس از گذشت بیش از ۳۰ سال همچنان به راه خود ادامه می دهند.

انقلاب کبیر فرانسه

در بررسی انقلاب فرانسه، این نکته را درمی یابیم که پراکندگی های بسیاری در آرمان ها و خواسته های ملت فرانسه در قرن هجدهم به چشم می خورد. یعنی «وحدت هدف و شعار» وجود ندارد؛ گاهی «مشروطه خواهی» برجسته است و گاهی «جمهوریخواهی» و زمانی هم دوباره «امپراتوری» به صحنه سیاسی بازمی گردد. یک زمان «عدالت خواهی» برجسته است و یک زمان «آزادیخواهی». یعنی به طور کلی فرانسه از حدود سال ۱۷۸۹ تا ده ها سال بعد روی آرامش را ندید و دائماً دچار دگرگونی حکومت ها، شعارها، اهداف، رهبران و نیروهای سیاسی بود. عدم ثبات در ایدئولوژی، آرمان ها و رهبران سیاسی فرانسه پس از انقلاب کاملاً آشکار است. این مسئله یکی از نقاط ضعف انقلاب فرانسه بود، در حالی که شما در انقلاب اسلامی می بینید که قاطبه نیروهای سیاسی و مردم به یک هدف مشترک ذهنی باور داشته اند. وقتی صحبت از «جمهوری اسلامی» شد، همه از آن یک تصور داشتند و بنا بر اعتمادی که به رهبری انقلاب داشتند، اکثریت قاطع مردم به آن رأی آری دادند.اما اوضاع در فرانسه جور دیگری بود؛ نیروهای سیاسی در سال ۱۷۹۱ خواستار حکومت مشروطه شدند که «لویی شانزدهم» این خواسته را پذیرفت. یک سال بعد گفتند ما جمهوری می خواهیم و جمهوری ایجاد شد. در ۱۷۹۳ «روسپیر»، «جمهوری مساوات» را آورد. ۱۰ ماه بعد یک گروه چند نفره به نام «هیئت مدیره یا دایرکتوار» قدرت را به دست گرفت. در سال ۱۷۹۹ «ناپلئون» از بین این چند نفر آمد و امپراتوری اول را ایجاد کرد. در سال ۱۸۳۰ دوباره در فرانسه انقلاب و حکومت مشروطه شد و دوباره روز از نو و روزی از نو در سال ۱۸۴۸ موج دیگری از انقلاب ها اروپا را فراگرفت که فرانسه نیز از آن در امان نماند. این بار فرانسه به دست جمهوریخواهان افتاد. در سال ۱۸۵۲ امپراتوری دوم در فرانسه ایجاد شد. در سال ۱۸۷۰ «کمون» به پاریس آمد و برای ۷۱ روز حکومت را در دست گرفت. اینها به دنبال یک حکومت شبه کمونیستی بودند و جالب است بدانید که در بسیاری از موارد، رهبران گروه های سیاسی به دست رهبران دیگر به قتل می رسیدند.اگر ایدئولوژی یک انقلاب اصالت داشته باشد و رهبران انقلاب به این ایدئولوژی اصیل پایبند باشند و مردم هم به این ایدئولوژی و به رهبران، اعتماد فرهنگی و تاریخی داشته باشند، وحدتی ایجاد خواهد شد که کار انقلاب را بدون اینکه دچار بی ثباتی های طولانی شود پیش می برد. این همان اتفاقی است که در انقلاب اسلامی ایران افتاد، اما در انقلاب فرانسه نه از ایدئولوژی و آرمان های صحیح و اصیل خبری بود و نه مردم به آرمان ها و رهبران سیاسی اعتماد داشتند. بنابراین وحدتی شکل نگرفت و فرانسه ناچار سال ها بی ثباتی را تجربه کرد.امروزه ما در دوران «فرامدرنیته» هستیم؛ دورانی که انتقاد به آرمان های مدرنیته حتی در غرب نیز به شدت بالا گرفته است. می گویند این آزادی با این وضع دردی را از ما دوا نمی کند و باید تغییر کند. یعنی یک تزلزلی در بین نخبگان غرب در مورد تمام مبانی فرهنگ و تمدن و دانش و انسان شناسی غربی در حال وقوع است. این است که شما می بینید در هر یک از کشورهای بزرگ اروپایی مانند آلمان، انگلستان و فرانسه سالیانه حدود چهار هزار نفر مسلمان می شوند که بیشتر آنها از نخبگان هستند. بنابراین الان یک ترس شدیدی برای سران جبهه غرب نسبت به انتقال آرمان های خود به نسل های بعدی به وجود آمده است.انسان محوری یا اومانیسم یک نقص بنیادین دارد و آن عدم توجه به ابعاد معنوی وجود انسان است. این عقلانیت، گستره خود را در اقتصاد و قدرت خلاصه کرده است. بنابراین جامعیتی در آن وجود ندارد. «هابز» جمله معروفی دارد که «انسان گرگ انسان است.» به قول خانم «اوریانا فالاچی»، «زندگی؛ جنگ و دیگر هیچ.» البته این جنگی که فالاچی می گوید، جنگ اعتقادی نیست؛ جنگ بر سر منافع مادی است. جنگی که اگر اقتضا کند، حاضرند برای آن انسان ها را بکشند و کشورها را غارت کنند.پس به طور کلی اگر بخواهیم انقلاب فرانسه را با انقلاب اسلامی مقایسه کنیم، درمی یابیم که انقلاب اسلامی برخلاف انقلاب فرانسه از ایدئولوژی و آرمان واحد و مورد تأیید مردم و نخبگان برخوردار بوده است. مردم نیز به رهبران نهضت اعتماد داشته اند. بنابراین کار انقلاب به سرعت پیش رفته و شما می بینید که ظرف چند ماه یک رژیم سلطنتی قدرتمند در برابر اراده مردم به زمین خورده و رژیم بعدی بلافاصله مستقر شده و با ثبات بسیار قابل اعتمادی استمرار یافته است؛ اتفاقی که نه در انقلاب روسیه و نه در انقلاب فرانسه رخ نداده است.

انقلاب دموکراتیک ملی الجزایر

اما انقلاب الجزایر که با چنین هزینه گزافی پیروز شد، متأسفانه با چالش در رهبری مواجه شد. اگر شما رهبری این انقلاب را با رهبری انقلاب اسلامی مقایسه کنید، متوجه ارزش رهبری انقلاب اسلامی خواهید شد. رهبری انقلاب الجزایر در اختیار شخص نبود، بلکه در اختیار شورایی از «جبهه نجات ملی» بود؛ جبهه ای که همه گونه گرایش و سلیقه و آیینی در آن هست، سوسیالیست، ناسیونالیست، لیبرالیست و مذهبی. حتی چند روحانی برجسته مانند «بشیر البراهیمی» و «طیب الاوقبی» در آن حضور دارند. اختلافات در این جبهه سبب شد که انقلابیون راه را گم کنند. اختلاف انقلابیون، زمینه حضور مجدد فرانسه در الجزایر را فراهم آورد.البته انقلاب الجزایر بدون ایدئولوژی نبود. اصلاً آنها برای «استقلال» قیام کرده بودند، اما همین اختلافات سبب شد که استقلال را گم کنند و دوباره در دام استعمار بیفتند. اینجاست که شما وقتی به انقلاب اسلامی نگاه می کنید، متوجه می شوید که هماهنگی مردم با رهبری نهضت و نیروهای فعال سیاسی و مورد اعتماد مردم تا چه اندازه به پیشبرد اهداف انقلاب کمک کرده است.وقتی تفرقه بین یک ملت بیفتد، هیچ اتفاقی ناممکن نیست. «احمد بن بلا» نخستین رئیس جمهور الجزایر شد. اما بعدها الجزایری ها دوباره به فرانسه اعتماد کردند و سلطه مجدد غربی ها بر صنایع نفت و گاز الجزایر برقرار شد. این وضعیت ادامه یافت تا سال ۱۳۶۸ که «جبهه نجات اسلامی» الجزایر تظاهراتی سراسری را در این کشور برپا کرد و توانست در انتخابات پارلمانی پیروز شود، اما دولت الجزایر در مقابل اسلامگرایان ایستاد و نتایج انتخابات را نیز باطل کرد و از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نیز ممانعت و با نیروهای جبهه نجات الجزایر نیز به سختی برخورد کرد.

انقلاب اسلامی ایران

از جمله تفاوت های انقلاب اسلامی ایران با دیگر انقلاب های مورد اشاره، یکی در ایدئولوژی و یکی در رهبری انقلاب است. ایدئولوژی انقلاب اسلامی اصالت دارد و آرمان های اصیل آن به صورت تاریخی در ذهن مردم ما وجود داشته است. مردم یک فهم مشترکی از جمهوری اسلامی داشتند و به عنوان مثال می دانستند به دنبال دست یافتن به «عدالت علوی» هستند.مزیت ایدئولوژی و آرمان انقلاب اسلامی این است که چون ایدئولوژی و آرمان آن از سرچشمه زلال دین مبین اسلام تغذیه می کند، لذا از جامعیت برخوردار است. یعنی حاوی همه نکات مثبت است. در این ایدئولوژی «آزادی» وجود دارد، اما نه آن آزادی غربی. «عدالت» هست، اما نه آن عدالت شرقی. انقلاب اسلامی انقلابی الهی است. حکومت یک آرمان است؛ آرمانی که آزادی و عدالت و استقلال در چهارچوب آن تعریف می شود. در واقع آرمان های انقلاب اسلامی هم جامع است و هم هماهنگ و لذا همه نقاط خوب انقلاب های دیگر را در خود دارد.

وقتی انقلابی بتواند همه نقاط مثبت انقلاب های دیگر را داشته باشد، یعنی می تواند یک شبکه جدیدی از مفاهیم را بسازد و ضمناً تمام گروه های ضد انقلاب را خلع سلاح کند، زیرا آنها نمی توانند هیچ شعار خوبی بدهند که در شعارها و اهداف انقلاب اسلامی نباشد. رمز و راز اینکه ضد انقلاب ها نمی توانند علیه جمهوری اسلامی کاری از پیش ببرند این است که آنها هر شعاری بخواهند بدهند که هم خوب باشد و هم مردم گرد آنها جمع شوند، انقلاب اسلامی قبلاً آن شعار را داده و یا عملی کرده است. استقلال، آزادی، پیشرفت، عدالت و هر چه را که بگویند در انقلاب اسلامی وجود دارد.از طرف دیگر حضور توده های مردم در متن انقلاب اسلامی برجسته و پررنگ بوده است و به همین دلیل بود که به سرعت به پیروزی رسید. اکنون هم با اینکه ۳۴ سال بیشتر از انقلاب ما نمی گذرد، اما توانسته ایم در دانش های برتر حرف ها داشته باشیم و این بسیار مهم است. می شود گفت که این دستاورد ما به دلیل روحیه استقلال و رهبری و اصالت آرمان ها و ایدئولوژی انقلاب اسلامی است و به دلیل اینکه ما هیچ گاه فراموش نکرده ایم که این خارجی ها هر کاری بکنند، بالاخره منافع خودشان را می خواهند.یکی از نقاط مثبت انقلاب اسلامی عبارت از نقش رهبری انقلاب در آن است که در ثبات جمهوری اسلامی نقش تعیین کننده ای بازی کرده است؛ یک نهاد قانونی که توانایی برطرف کردن هر مشکلی را دارد. یعنی هیچ مسئله یا اختلافی نمی ماند که سبب بحران در سیستم شود، زیرا بالاخره یک مرجعی هست که مسائل را حل و فصل کند. یکی از نقاط ضعف اغلب انقلاب ها که آنها را دچار بی ثباتی کرد، این بود که از چنین رهبری برخوردار نبودند. البته رهبری در انقلاب اسلامی یک اصالت فرهنگی دارد و فراتر از آن، هم سنخ با توده ها است. حضرت امام (رضوان الله علیه) از لحاظ تاریخی کاملاً با مردم هماهنگ بودند و در رأس نظام همان آرمان هایی را دنبال می کردند که مردم می خواستند.امروز اگر ما به اینجا رسیده ایم که غرب از ما می ترسد، فقط به سبب ایستادگی در موضع حق مان است. ما نباید در این شرایط بترسیم. باید وعده خداوند را باور داشته باشیم. ممکن است گاهی شرایط هم سخت شود، اما نهایتاً ما پیروزیم. درست مانند ماجرای حضرت موسی (علیه السلام). وقتی فرعونیان، بنی اسرائیل را تا رود نیل تعقیب کردند و هیچ راهی برای آنها نمانده بود، ناگهان نیل شکافت و بنی اسرائیل از آن گذشتند، اما فرعونیان همگی غرق شدند. امروز هم ما نباید شک کنیم که غربی ها به زودی غرق خواهند شد. ۳۴ سال است که هر کاری از دست شان بر آمده، علیه ما کرده اند؛ جنگ، تحریم، تهدید و هیچ کدام هم برای شان فایده نداشته است. تبلیغات وسیع جهانی علیه ما راه انداخته اند و باز هم به مقصود خود نرسیده اند. ما اگر برای خدا ایستادگی کنیم، پیروزی مان قطعی است و قطعاً خداوند سیلی محکمی به غرب خواهد زد. اگرچه ما شاید ندانیم که این سیلی چه زمانی و چگونه خواهد بود.

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

لینک کوتاه :http://www.piyarom.ir/?p=3100

به نکات زیر توجه کنید

  • نظرات شما پس از بررسی و تایید نمایش داده می شود.
  • لطفا نظرات خود را فقط در مورد مطلب بالا ارسال کنید.