«کلاه پهلوی» عنوانی است که به دو معنا اشاره دارد: هم روایتگر کلاه وارداتی پهلوی به ایران به عنوان یکی از نمادهای غربزدگی در آن دوران است و هم استعاره ای است از فریب ها و کلاهی که رژیم پهلوی قصد داشت سر ملت ایران بگذارد!این سریال، افشاگر بخش هایی از روند مدرن سازی جامعه ...

«کلاه پهلوی» عنوانی است که به دو معنا اشاره دارد: هم روایتگر کلاه وارداتی پهلوی به ایران به عنوان یکی از نمادهای غربزدگی در آن دوران است و هم استعاره ای است از فریب ها و کلاهی که رژیم پهلوی قصد داشت سر ملت ایران بگذارد!این سریال، افشاگر بخش هایی از روند مدرن سازی جامعه ایران و تحمیل تجددگرایی در آن عصر است.

اختصاصی بصیرت:خبر پخش سریال «کلاه پهلوی» از سیما پس از صرف حدود ۱۰ سال زمان برای تولید، یک ارمغان مسرت بخش برای مردم بود. به ویژه اینکه این سریال به یکی از ملتهب ترین بخش های تاریخ معاصر کشورمان می پردازد؛ دوران به اصطلاح مدرن سازی و تحمیل فرهنگ متجددمآب از سوی استبداد رضاشاه که البته با مقاومت و پایداری مردم مواجه شد. این دوره، یکی از گردنه های سهمگین تاریخ ایران است. کژراهه پهلوی اگر با سد آگاهی بخشی روحانیت و ایستادگی هوشیارانه ملت روبه رو نمی شد، کشورمان را به پرتگاه می برد. به همین دلیل هم اقدام رسانه ملی برای تولید و پخش سریالی درباره این مقطع از تاریخ ایران حائز اهمیت و قابل تقدیر بود. به خصوص اینکه، در آگهی پخش سریال، تأکید می شود: کاری از «سیدضیاءالدین دری» که در کارنامه هنری اش نام مجموعه فاخر و ماندگاری چون «کیف انگلیسی» ثبت شده است.

سریال «کلاه پهلوی» با چند هدف در سیما تهیه و پخش شده است. هدف ابتدایی این بوده که به عنوان یک اثر فاخر و چشمگیر، موجبات رضایت مخاطبان سیما را فراهم کرده و رسانه ملی را در رقابت با شبکه های ضدملی بیش از پیش جلو بیندازد، اما هدف اساسی و بنیادین از تهیه و پخش این سریال، افزایش آگاهی سیاسی و اجتماعی جامعه بوده است. همان طور که بیان شد، این سریال مقطعی پرچالش و بحث برانگیز را در تاریخ معاصر ایران هدف پرداخت قرار داده است، چرا که بسیاری از مسائلی که جامعه امروز ما با آنها دست به گریبان است از همان زمان شایع شدند. غرب زدگی، روشنفکری، تبرج جاهلی یا همان بدحجابی، سکولاریسم، غیرت زدایی از مردان، تساهل و تسامح غربی، جدایی تحصیلات آکادمیک از تحصیلات حوزوی و … در دوران حاکمیت رضاشاه پهلوی ایجاد یا تقویت شدند. «کلاه پهلوی» نیز به همین مسائل می پردازد. در واقع، «کلاه پهلوی» عنوانی است که به دو معنا اشاره دارد: هم روایتگر کلاه وارداتی پهلوی به ایران به عنوان یکی از نمادهای غربزدگی در آن دوران است و هم استعاره ای است از فریب ها و کلاهی که رژیم پهلوی قصد داشت سر ملت ایران بگذارد!

این سریال، افشاگر بخش هایی از روند مدرن سازی جامعه ایران و تحمیل تجددگرایی در آن عصر است. جذب دانشجویان و تحصیل کردگان به دربار، برگزاری جشن ها و آیین های مبتذل، تضعیف نهاد روحانیت، ترویج اندیشه های فمینیستی و به ظاهر مدافع حقوق زنان، کشف حجاب و … همراه با عوامل و اهداف پنهان چنین طرح هایی همه در این سریال به نوعی گنجانده و روایت شده اند.در این سریال، میرزا تدین و همسرش نماد انسان های روشن ضمیر آن زمان هستند که در جریان توطئه پهلوی برای تحمیل فرهنگ غرب و خصوصاً کشورهایی چون فرانسه و انگلیس دست به روشنگری و آگاهی مردم می زنند. «کلاه پهلوی» در حال بازگویی چالش بزرگی است که در آن برهه دامنگیر کشور شد. از یک سو دخالت غرب به واسطه یک حکومت وابسته و کاملاً غرب زده و ضد اسلامی یعنی حکومت پهلوی برای استعمار فرهنگی در ایران و زدودن تاریخ و ارزش ها و هویت یک ملت و از سوی دیگر، پدیده طبیعی تغییر شرایط اجتماعی و عبور کشور از سنت به فضاهای جدیدتر است. چالشی که کلاه پهلوی در حال بیانش است، در واقع همین تضاد بین این پدیده طبیعی و از طرفی توطئه دشمن برای استحاله فرهنگی کشور است. مسئله ای که در هر قسمت، در قالب کشمکش های داستانی و دیالوگ های بازیگران عنوان می شود. به عنوان مثال آنجایی که میرزا تدین در حضور جمعی از مردم می گوید با کسی مخالف پیشرفت و ترقی نیست، ولی قرار نیست با تغییر لباس و تقلید کورکورانه از ظاهر غربی ها، تغییری در وضعیت اقتصادی یا اشتغال مردم رخ دهد و یا در جای دیگری فریاد می زند که اگر قرار باشد مردم ایران تغییری داشته باشند و یا دست به کاری بزنند، این خود مردم هستند که باید این تغییرات را رقم بزنند و نه اجنبی (اشاره به کلیت تغییرات فرمانداری حکومت پهلوی در شهر سامان و البته کلاً ایران در کشف حجاب و تغییر لباس مردم و تغییر شکل بازار و …)

هرچند تکیه بیش از حد سریال بر دیالوگ تا حدودی تیزی کار را کند کرده است. این درحالی است که موضوعات و چالش های مطرح شده در این روایت، اگر از مسیر درام و فراز و نشیب های داستانی به ذهن مخاطب منتقل می شد، تأثیرگذاری بیشتری داشت. یک نکته قابل نقد در «کلاه پهلوی» گزینش بازیگران در آن است. باتوجه به اینکه محمدرضا شریفی نیا در غالب فیلم ها و سریال ها در نقش افراد مزور و منفعت طلب ظاهر شده، این تیپ از او در ذهن مردم جا افتاده است. بنابراین بهتر بود که به جای وی بازیگر دیگری عهده دار نقش میرزا تدین می شد.در مجموع اینکه، جامعه امروز ما نیاز فراوانی به آثاری چون «کلاه پهلوی» دارد. بدون تردید مردم یک کشور هرچه حافظه تاریخی قوی تر و پربارتری داشته باشند، راه رسیدن به قله های کمال و تعالی را سریع تر و ایمن تر طی می کنند. به هر حال، گذشته، چراغ آینده است، بنابراین، فیلم ها و سریال های تاریخی چنانچه با تعمق و هوشمندی تهیه شوند، می توانند آیینه باشند برای بازیابی چشم اندازها و افق های پیش رو.

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

لینک کوتاه :http://www.piyarom.ir/?p=2874

به نکات زیر توجه کنید

  • نظرات شما پس از بررسی و تایید نمایش داده می شود.
  • لطفا نظرات خود را فقط در مورد مطلب بالا ارسال کنید.