خوان المسلمین با ظهور بیداری اسلامی مالی یافت تا با داشتن حمایت در بدنه اجتماعی به قدرت برسد و توانست در کشورهای تونس، مراکش، مصر و تا اندازه ای اردن به قدرت راه یابد. این موضوع برای آل سعود بی هزینه نیست، زیرا حاکم ریاض متحد سابق خود را به صورت رقیبی می دید که ...

خوان المسلمین با ظهور بیداری اسلامی مالی یافت تا با داشتن حمایت در بدنه اجتماعی به قدرت برسد و توانست در کشورهای تونس، مراکش، مصر و تا اندازه ای اردن به قدرت راه یابد. این موضوع برای آل سعود بی هزینه نیست، زیرا حاکم ریاض متحد سابق خود را به صورت رقیبی می دید که در کشورهای عربی به قدرت می رسد و به خصوص مصر را پس از سال ها حاشیه نشینی به مرکز توجه جهان عرب رسانده است. محمد مرسی….

آتشی که در ۱۸ دسامبر ۲۰۱۰ محمد بوعزیزی را در تونس سوزاند به سرعت به جان حکامی افتاد که بیش از دهه ها با قدرت تمام بر کشور خود حکومت می کردند. زین العابدین بن علی، حاکم تونس، در کمتر از یک ماه پس از آن حادثه مجبور شد برای همیشه تونس را ترک کند و به آل سعود پناه برد. حسنی مبارک، حاکم مصر، نفر بعد از بن علی بود که مجبور شد در ۱۱ فوریه از قدرت کناره گیری کند و در نهایت سر از زندان درآورد. معمر قذافی پس از این دو دچار سرنوشتی بسیار وخیم تر شد، زیرا پس از چندین ماه مقاومت سرانجام در ۲۰ اکتبر به دست مخالفانش گرفتار شد و عاقبتی جز مرگ با خفت نداشت.

علی عبدالله صالح، حاکم یمن، آخرین حلقه از این سلسله بود که پس از ماه ها اعتراضات مردمی و درگیری های پراکنده نظامی در ۲۷ فوریه ۲۰۱۲ مجبور به استعفا و خروج از یمن شد. این سلسله سقوط حکام، حاصل موج بیداری در کشورهای عربی بود که دامن دیگر کشورهای عربی را نیز گرفته و پادشاه مراکش و اردن را مجبور به نرمش هایی در مقابل مخالفان کرده است. پادشاه عربستان سعودی با پول و سرکوب سعی به مقاومت در برابر این موج دارد، اما مشکل او تنها این نیست، بلکه او به واسطه این موج شاهد اوج گیری جریانی در جهان عرب است که سال های نه چندان دور از آن حمایت می کرد، اما اکنون به صورت رقیب جدی فکری و سیاسی در برابر او قد علم کرده است. حاکمان عربی بعثی و ناسیونالیست در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ نظر مساعدی به تجمعات اخوان المسلمین نداشتند و به همین دلیل سیاست خشونت را در برابر آنان اعمال می کردند. رهبران و اعضای اخوان المسلمین در این سال ها جایی در مصر، سوریه، الجزایر و عراق نداشتند و اعدام و زندان آنها را تهدید می کرد. به دلیل این رفتار خشن بود که آنان به دنبال جایی بودند تا در آرامش و فارغ از آن خشونت ها بتوانند به حیات سیاسی- عقیدتی خود ادامه دهند.

عربستان سعودی چنین کشوری بود و آل سعود آغوش خود را برای حمایت از آنان گشود و از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نیز خواست تا از آنان استقبال کنند. در وضعیتی که سازمان اخوان المسلمین در کشورهای اصلی خود متلاشی شده بود، این فرصت طلایی بود تا به تربیت اعضا و تبلیغ عقاید خود بپردازند. از سوی دیگر، آل سعود از حضور اعضای اخوان المسلمین در کشور خود و کشورهای عربی خلیج فارس در برابر ناسیونالیسم عربی جمال عبدالناصر و عقاید چپ گرای بعثی ها استفاده می کرد و حاضر بود تا برای رسیدن به این هدف از بذل و بخشش پول های نفتی نیز دریغ نکند. ورود نیروهای شوروی به افغانستان در دسامبر ۱۹۷۹ و اشغال این کشور مرحله بعدی برای نزدیک تر شدن آل سعود به اخوان المسلمین بود.

آل سعود از اخوان المسلمین برای بسیج گروه های اسلام گرا و تشنه جهاد علیه شوروی استفاده کرد که این جریان منجر به ظهور پدیده «اعراب افغانی» شد و از آن القاعده سر بر آورد. بسیاری هستند که گروه های جهادی اعراب در افغانستان را محصول اخوان المسلمین می دانند و حتی «ایمن الظواهری» رهبر کنونی القاعده، را از پرورش یافتگان مکتب اخوان المسلمین برمی شمرند .نزدیکی آل سعود به اخوان المسلمین اتحادی راهبردی بود که به زودی و با اشغال کویت توسط ارتش عراق به نقطه شکست رسید. صدام حسین ارتش خود را در اوایل دهه ۱۹۹۰ به کویت فرستاد و این کشور را اشغال کرد. آل سعود می خواستند بدانند متحد اخوانی آنان در برابر این اشغالگری خواهد ایستاد یا نه. شاهزاده نایف بن عبدالعزیز پس از اشغال کویت با هیئتی از رهبران اخوان المسلمین شامل، حسن الترابی سودانی، عبدالمجید الزندانی یمنی و نجم الدین اربکان از ترکیه دیدار کرد و از آنان پرسید: «آیا شما تجاوز کویت را تأیید می کنید؟» هیئت اخوان المسلمین پاسخ روشنی به او ندادند، اما پس از این دیدار به بغداد رفتند و با صدور بیانیه ای اشغال کویت را تأیید کردند. این بیانیه حیرت شاهزاده سعودی را برانگیخت و آل سعود دریافت که متحد سابق با وجود تمام آن حمایت ها دیگر رقیبی است که در جبهه مقابل ایستاده است.

اخوان المسلمین با ظهور بیداری اسلامی مجالی یافت تا با داشتن حمایت در بدنه اجتماعی به قدرت برسد و توانست در کشورهای تونس، مراکش، مصر و تا اندازه ای اردن به قدرت راه یابد. این موضوع برای آل سعود بی هزینه نیست، زیرا حاکم ریاض متحد سابق خود را به صورت رقیبی می دید که در کشورهای عربی به قدرت می رسد و به خصوص مصر را پس از سال ها حاشیه نشینی به مرکز توجه جهان عرب رسانده است. محمد مرسی، رئیس جمهور مصر و حمدی جبالی در ژوئیه ۲۰۱۲ راهی ریاض شدند، اما سفر این دو موجب کاستن نگرانی های آل سعود نشد، زیرا پادشاه ثروتمند ریاض می داند که اخوان المسلمین برای حل و فصل مشکلات اقتصادی به کیسه دلارهای نفتی او چشم دوخته، نه آنکه اتحادی راهبردی با او ایجاد کند. به همین دلیل بود که ریاض دعوت مصر برای شرکت در کنفرانس چهارجانبه ۱۷ سپتامبر در قاهره را نپذیرفت. پادشاه سعودی نماینده ای به این کنفرانس نفرستاد چون نمی خواست در سایه دیپلماسی قاهره قرار بگیرد، اما جنگ۸ روزه اخیر غزه نشان داد که او به طور کامل در حاشیه قرار گرفته است. این جنگ سبب شد تا مصر پس از حدود چهار دهه دوباره مرکز ثقل سیاسی جهان عرب شود و عربستان برای نخستین بار در قضیه فلسطین به فراموشی سپرده شود. در واقع، ریاض در شرایط فعلی شاهد قدرت گرفتن متحد سابقی است که اکنون به قدرتمند ترین رقیب در جهان عرب مبدل شده است

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

لینک کوتاه :http://www.piyarom.ir/?p=2458

به نکات زیر توجه کنید

  • نظرات شما پس از بررسی و تایید نمایش داده می شود.
  • لطفا نظرات خود را فقط در مورد مطلب بالا ارسال کنید.