کیهان/ به لطف خون‌کودکان بی‌گناه!(یادداشت میهمان) مسلم بن عقیل پسر عمو و سفیر حسین بن علی علیهماالسلام بود به سوی مردم کوفه و ولی امر آنان تا آن زمان که امام زمانشان به کوفه رسد جمعیت انبوهی با مسلم بیعت کردند و چون پای شایعه به میان آمد چون همیشه پای سست عنصران لرزید و ...

کیهان/

به لطف خون‌کودکان بی‌گناه!(یادداشت میهمان)

مسلم بن عقیل پسر عمو و سفیر حسین بن علی علیهماالسلام بود به سوی مردم کوفه و ولی امر آنان تا آن زمان که امام زمانشان به کوفه رسد جمعیت انبوهی با مسلم بیعت کردند و چون پای شایعه به میان آمد چون همیشه پای سست عنصران لرزید و نماینده امام را با خبری جعلی تنها گذاردند. خاصیت شایعه آن است که دلهای لرزان و ایمانهای لغزان را در بزنگاه‌ها متزلزل و متوقف می‌کند و اگر این شایعه از جانب موجهین و خواص باشد، مخرب‌تر و مخدرتر است. بزرگان کوفه مردم را از لشکر موهوم شام و قاروره‌های آتشینش ترساندند و ایمانشان را به ثمن بخس خریدند. اکنون نیز همین گونه است و گروهی خائف یا خائن مردم را از بمب اتم و موشک و طیاره آمریکا و انگلیس می‌ترسانند و نمی‌دانند که دیگر این ببرهای پوشالی پشمی به تن ندارند و زوری در بازویشان نمانده است.
با خیانتی که خواص کوفه کردند، مردم مسلم را تنها گذاشتند و او پس از اسارت با شیوه‌ای دردآور از بام دارالخلافه به پایین افکنده و شهید شد و دوباره دوران سیه بختی کوفیان آغاز گردید و پس از این جنایات به مرور خیر و نور و برکت از آنجا رخت بر بست و خوبی از آنجا کوچید تا آنجا که همین مردم برای کشتن سبط پیغمبر بر هم سبقت گرفتند و پس از حسین بر غارت خاندانش سرعت گرفتند. اباعبدالله و فرزندانش را با وضعیتی مگو، به شهادت رساندند و برای درهمی تن مبارکشان را درهم کردند. در تاریکی و گناه ترک تازی کردند و کار بدشان را به بدترین وجه به انجام رساندند تا آنجا که شهره عهد شکنی و ناجوانمردی شدند و گرفتار گناه پی در پی و غفلت تو در تو، آنگونه که تنها تازیانه کلام زینب آنها را به هوش آورد و غلطهاشان را به رخشان کشید و از میان آن سیه روزان لشکر لشکر تواب و اواب به وجود آورد که در پی جبران مافات آمدند ولی چه سود که دیر بود.
از میان تبهکاری‌هایی که در بینشان بود جنایتی بود که بسیار زجر آور و درد آور بود و آن جریان شهادت کودکان مسلم بود. محمّد و ابراهیم، دو تن از فرزندان مسلم بن عقیل بودند که همراه سایر افراد خانواده‌اش در کربلا حضور داشتند. عصر عاشورا و پس از شهادت سیدالشهداء و زمانى که لشکر عمربن سعد به خیام آل‌الله حمله برد، محمّد و ابراهیم همچون سایر کودکان از ترس فرار کردند ولی در آن تاریکی راه را گم کردند و پس از مدتی توسط مزدوران عبیدالله دستگیر و به سویش آورده شدند. او نیز دستور داد تا آنها را زندانی کنند و برآنان سخت گیرند تا تکلیفشان را مشخص کند. آنچنان در آب و نان برآنها سخت گرفتند که یکی از آنها  به دیگری گفت بهتر است روزها را روزه گیریم و شبها با وعده زندان افطار کنیم. سالی گذشت و آنها خسته شدند و درصدد آمدند که خود را معرفی کنند تا شاید کمی از این سختی رهایی یابند. به زندانبان گفتند که کیستند و او نیز از آنان عذر خواست و توبه کرد و قول آزادی داد.
شبی زندان را در گشود و گفت، شبها حرکت کنید و روزها را استراحت تا شاید فرجی یابید و سربازان شما را نیابند. آنها رفتند و فردا که خبر فرارشان پیچید زندانبان با غیرت را به دستور عبیدالله آن قدر تازیانه زدند که به شهادت رسید. و طفلان مسلم از خستگی به خانه پیرزنی که محب اهل بیت بود پناه بردند و او از آنان پذیرایی کرد. شب هنگام، حارث داماد او که از عمال عبیدالله و از جانیان کربلا بود به خانه اش آمد و از فرار کودکان گفت‌و‌گفت که برای هر کدام آنان هزار درهم جایزه گذاشته‌اند. پس از مدتی متوجه حضور کودکان شد و بعد از آنکه قول امان به آنها داد دانست که آنها طفلان مسلمند. عهد شکست و آنها را با طناب بست و فردا به کنار فرات برد و قصد کشتن آنها کرد. التماس کردند تا که صرف نظر کند که نکرد. گفتند ما را بفروش به نوایی برس که نپذیرفت گفتند ما از خانواده پیغمبریم و ما را به عبیدالله بسپار که خود حکم کند که نپذیرفت. گفتند پس بگذار که رکعتی نماز بخوانیم و گذاشت.
آن لعین خواست سر برادر کوچک جدا کند که برادر بزرگ گفت این امانتی است که پدرم به من سپرده من نمی‌توانم او را کشته ببینم اول مرا بکش. حارث سرِ برادر بزرگ را برید و کوچک‌تر خود را در خون برادر بزرگ می‌غلتاند سپس سر برادر کوچک را جدا کرد. تن‌های کودکان را به فرات انداخت و سرها را نزد عبیدالله برد که سر بردن را رسم کوفیان کرده بود. این جنایت آن قدر هولناک بود که عبیدالله وقتی داستان را از حارث شنید دستور داد او را همانجا که سرکودکان بریده برند و گردنش بزنند. أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمین‏.(۱) و این روضه همچنان باقی است ما بقی الدهر.
و این رمز ماندگار روزگار ماست که به لطف خون کودکان بی‌گناه، زودتر شمیم ماه کربلا رسد زراه و ما ناچاریم که تکلیفمان را با کاروان عاشوراییان مشخص کنیم، یا باید با حسین بود یا با یزیدیان و سکوت در اینجا تأیید یزید است و جنایاتش. نمی‌توان حسین را در گودال قتلگاه دید و ساکت ماند و اگر حسین تنها بود و ما در میان جماعت سبحه بر کف و ذکر بر لب بودیم حتماً روبه قبله شیطان نشسته ایم نه خانه خدا. و این دوگانه انبیاء و اولیاء است به جای سه گانه و تثلیث مسیحیان. دوگانه‌ای که یا باید در لشکر خوبان بود و هابیلیان یا در لشکر شیطان و قابیلیان و سکوت تأیید ظلم است به هر شکلی که باشد. اگر امروز جنایات آل سعود را در یمن می‌بینیم و خباثت آل خلیفه را در بحرین و اگر مسلمان‌کشی کشمیر را می‌بینیم و سکوتی مرگبار بر جامعه جهانی نشسته و اگر سربریدن کودکان در سوریه را می‌بینیم و به امید کدخدا و دبیر کل بی‌خدا نشسته‌ایم پس از مرده‌ای حرکت خواسته ایم.
چند روزی است تصاویری از جنایت اخیر جانیان واقعی در فضای مجازی جامعه منتشر شده و خواب را از چشمان آزادگان گرفته و دل جوانمردان را  به درد آورده و پر غصه کرده است. هر چند که چند سالی است با وجود کدخدای جنایکار و بریتانیای خبیث و کینه کثیف سعودی، از این قبیل صحنه‌ها در خاطره مردمان کم نیست و بدتر آنچه که از داستانهای دیوان و ددان در کتب و افسانه گذشتگان بود را امروزه می‌توان در شام و عراق و یمن دید. گویی تمام تاریخ سیاه سفاکان و خون آشامان در این مقطع کوتاه چند ساله مکرر در مکرر تکرار می‌شود. منافقین خبیث مردم کوچه و خیابان را به جرم داشتن محاسن، با اطو داغ و با دریل سرها را سوراخ می‌کردند تا شاید به مغز مردم دست یابند. در کردستان مظلوم دشمنانی از کومله و دموکرات زنان و کودکان این قوم باغیرت را قصابی می‌کردند و در کرمانشاه قهرمان‌گرای پناهگاه «پارک شیرین» را به هواپیماهای بعثی دادند و آنها در یک آن هفتادو شش زن و کودکی را که پناه گرفته بودند به شهادت رساندند و اکنون در حلب کودکی را بی‌محابا سر می‌برند و می‌خندند.
تفاوت این جنایات در انعکاس آن در میان افکار عمومی است که با هدف ایجاد رعب و وحشت و اعتراف به سبعیت و وحشیگری خود و اربابانشان صورت می‌گیرد. کودکی را به اتهام حمایت!!! از بشار اسد می‌گیرند و شکنجه می‌کنند و در نهایت او را با چشمانی باز که به ماندگان طعنه غیرت می‌زند سر می‌برند. این رسم فرزندان مانده بر فراش یزیدیان است. آن شغالانی که برای کودکان و زنان و مردان دست بسته ادعای شیری می‌کنند و در برابر شیران جوان شیعه و سنی مدافع حرم، کمتر و زبون‌تر از کلب و کفتارند. ای کاش دستان توانای جوانان غیور ایرانی بسته نبود تا عذاب آخرت را در دنیا به این موجودات انسان نما بنمایاند و وعده خدا را زودتر از موعد محقق کند که تیغ ما شوق به انداختن سر دارد.
______________________
۱- هان! لعنت خدا بر ستمگران باد. سوره هود، آیه ۱۸
محمدهادی صحرایی

وطن امروز/

موعد خواستگاری نزدیک است!

علی‌اکبر عباسی: پیروزی در انتخابات برای کسی که ضدیت با او در سال‌های ۷۶ و ۸۴ ، دو رئیس‌جمهور را به پاستور فرستاد، در شرایط عادی رخ نمی‌دهد. کسی که پایین‌ترین میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری تاریخ کشور، با مشارکت تنها ۵۰ درصد در دومین دوره کاندیداتوری‌ او برای ریاست جمهوری، رقم ‌خورد و وی فقط با کسب رای حدود ۳۰ درصد واجدان شرایط به ریاست جمهوری ‌رسید، در شرایط معمولی نباید بتواند بعد از انتخابات ۹۲ مارش پیروزی بزند. بر همین اساس موفقیت جریانی که پدر معنوی‌اش رکورد بالاترین ظرفیت منفی در کشور را در کارنامه خود دارد، در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، نه نتیجه شعارها و گفتمان ایجابی این جریان که مرهون حاشیه‌سازی‌ها و عملکرد غیرقابل دفاع سال‌های پایانی دولت دهم است.
دولت فعلی که وجودش بیش از هر چیز معلول رخدادهای بازه زمانی خرداد ۹۰ تا خرداد ۹۲ است، بقایش را هم مرهون هجمه‌های بی‌سابقه به دولت قبلی و حوالت دادن هرگونه مشکلی به گذشته است. افزون بر اینکه تحریم‌های خارجی هم اهرم دیگری بوده که در سال‌های عمر دولت یازدهم کمک زیادی برای توجیه اقداماتش و شانه خالی کردن از بار مسؤولیت کرده است.
موفقیت دولت در پیشبرد اهداف موردنظرش تاکنون مرهون تصویرسازی‌های غیرواقعی از فضای حاکم بر دولت بوده است. تصویرسازی‌هایی که موجب شده واقعیات مربوط به قوه مجریه کمتر برای افکار عمومی در ۳ سال اخیر به چشم آید. همین تصویرسازی‌های جعلی بوده که به دولتی با این مختصات، این امکان را داده تا بتواند از آزادی بیان سخن بگوید و خود را مدافع آزادی جلوه دهد، اگرنه آزادی‌خواهی و انتقادپذیری را در سابقه کدامیک از دولتمردان می‌توان یافت؟ همین تصویرسازی‌های وارونه از واقعیت بود که موجب شد دولت یازدهم برجام را بر مردم تحمیل کند، اگرنه دستاورد واقعی برجام برای مردم تاکنون چه بوده است؟
همین تصویرسازی وارونه از واقعیت‌ها بود که موجب شد دولت یازدهم خود را به عنوان دولتی کارآمد در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی معرفی کند، اگرنه دیپلماسی کارآمد را در کجای دولت می‌توان سراغ گرفت؛ در همکاری کم‌سابقه آمریکا و عربستان برای کاهش قیمت نفت با هدف ضربه زدن به ایران، در شدت گرفتن اقدامات خصمانه متعدد آمریکایی‌ها بعد از ۳ سال مذاکره، در اهانت‌های مکرر حکام سعودی به مردم و دولت ایران و قطع روابط این کشور با ایران، در حادثه منا و عملکرد دولت بعد از آن یا در حادثه جده و واکنش دولت نسبت به آن؟! یا در قطع روابط کشورهایی چون جیبوتی و مالدیو با ایران یا در دستاوردهای «تقریبا هیچ» برجام و لغو تحریم‌های وعده شده و لمس تاثیرات برجام در زندگی روزمره؟!
واقعا به واسطه سیاست خارجی دولت اعتدال کدام اتفاق موثر و واقعی تاکنون رخ داده است تا بتوان آن را نتیجه دیپلماسی کارآمد دولت دانست؟ با رصد فعالیت‌ها و اقدامات قوه اجرایی کشور در طول ۳ سال گذشته می‌توان عملکرد دولت را در این مدت، به خواستگاری تشبیه کرد که با ارسال قطعه عکسی غیرواقعی از خود به عروس و خانواده او، سعی در جلب نظر آنها دارد؛ لکن غافل از اینکه بالاخره موعد خواستگاری و حضور واقعی در عرصه هم فرامی‌رسد!  آنچه این روزها دولت یازدهم در جریان انتشار فیش‌های حقوقی نجومی تجربه می‌کند به مثابه نزدیک شدن به موعد خواستگاری است و نوع مواجهه دولت با این مساله هم نتیجه سرگردانی و استرس از قرابت به همین روز موعود است. فیش‌های حقوقی‌ای که انتشار آن موجب شد لایه‌هایی از واقعیت دولت تکنوکرات، برای مردم مشخص شده و به تبع آن تصویرسازی‌های وارونه دولت در طول این ۳ سال خدشه‌دار شود.  اینکه مشاور رئیس‌جمهور با ابراز نگرانی شدید از این مساله آن را به مثابه «هدف قرار دادن مستقیم پایگاه اجتماعی دولت» می‌داند موید همین واقعیت است. برای وی و هم‌قطارانش گران است که افکار عمومی «مستقیما» در جریان لایه‌هایی از واقعیت دولت قرار بگیرند و بدین‌شکل تصویرسازی‌هایی که تاکنون به واسطه ارتش رسانه‌ای دولت برای آنها صورت گرفته، خدشه‌دار شود.  البته خدشه در تصویرسازی‌های وارونه دولت فقط در فیش‌های حقوق ۱۰ رقمی مدیران نمود ندارد، چرا که بی‌نتیجه بودن برجام و دستاورد «تقریبا هیچ» آن برای مردم، مهم‌ترین عاملی است که این تصویرسازی‌ها را تهدید کرده و  به مرور زمان دولت را به موسم خواستگاری نزدیک می‌کند.

بر سر شاخ نشستن و بن بریدن به وقت خرداد ۹۶‎

محمد زعیم‌زاده: ۱- شیخ اجل در باب فواید خاموشی حکایتی خواندنی دارد که می‌گوید: «بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت ‌ای پدر فرمان تراست، نگویم ولکن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه».
حمله تند و عصبی حسن روحانی به منابع درآمدی شهرداری تهران و به تبع آن پاسخ کنایه‌آمیز محمدباقر قالیباف به رئیس‌جمهور در باب اپوزیسیون بودن برخی مسؤولان به جای پاسخگویی، آن هم در اجلاس جهانی شوراها و شهرداری‌های ۲۰۱۶ و جلوی چشم ناظران بین‌المللی تا حدودی عجیب بود. کنش سیاسی ۲ کاندیدای احتمالی رقابت انتخاباتی  خرداد ۹۶ دم دستی‌ترین تحلیل برای بروز این دعوای مبتذل و چیپ سیاسی در یک محفل بین‌المللی است که نگاه بیرونی را به وضع داخل کشور بدبین می‌کند. اشتباهی از جنس خطای استراتژیک روحانی روز قبل از مذاکرات هسته‌ای که با بیان این مساله که «خزانه خالی است» تیم هسته‌ای را با موضعی تضعیف شده پای میز مذاکره نشاند. اما آیا بازی با منافع ملی در یک اجلاس بین‌المللی به بهانه رقابت انتخاباتی می‌تواند دلیلی قانع‌کننده برای این افتضاح بین‌المللی باشد؟
۲- البته اقدام برای طرح معضلات و دعوای سیاسی – حزبی در مذاکرات و جلسات بین‌المللی امری مسبوق به سابقه است.
…« ما روندی را شروع کرده‌ایم که هدف از آن تغییر فضای سیاست خارجی کشور است. اگر با وجود تلاش‌های ما برای تعامل، این تلاش‌ها بی‌نتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا در  انتخاباتی که  در ایران برگزار می‌شود، به این عملکرد ما (با آرای خود) پاسخ دهند. وقتی قبلا در تعامل و مذاکرات درباره توافق هسته‌ای با جامعه بین‌المللی در سال‌های۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ (۸۳ و ۸۴) توافق‌هایی کردیم و تلاش‌های ما برای عملکرد شفاف، از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، مردم جواب ما را با انتخاب رئیس‌جمهوری متفاوت دادند».
این بخشی از درددل‌های محمدجواد ظریف با هاله اسفندیاری، مدیر بخش مطالعات خاورمیانه «اندیشکده وودرو ویلسون» در بحبوحه مذاکرات هسته‌ای در نیویورک است، ظریف البته در جریان مذاکرات سال‌های ۸۲ و ۸۳ هم سابقه درددل‌های اینچنینی با محمد البرادعی درباره عواقب احتمالی شکست خوردن مذاکرات و  قدرت گرفتن جریان رقیب در انتخابات ایران را دارد.
۳- هر عقل سلیم و هر نفس دلسوزی می‌داند گره زدن زلف منافع ملی با مطامع «حزبی ـ انتخاباتی» امری مذموم است اما با نگاهی به اوضاع سیاسی دولت به نظر می‌رسد مشاوران سیاسی دولت جناب روحانی تلاشی نو برای تغییر فضای افکار عمومی در جهت فرار از آثار اجتماعی بحران فیش‌های نجومی و پاسخ به ناکارآمدی‌های اقتصادی پسابرجامی آغاز کرده‌اند. جناب آقای روحانی با ادعای تخصص و تبحر در حوزه امنیت ملی و روابط بین‌الملل احتمالا از مضرات طرح معضلات و مشکلات داخلی جلوی چشم ناظران بین‌المللی آگاهی دارند. دولت جناب روحانی که وزرا و مشاوران مستفرنگش هر از گاهی کباده پرستیژ و کلاس بین‌المللی می‌کشند حتما خیلی اوضاع را پس دیده‌اند که هزینه‌های تشبث به حشیش  بازی با منافع ملی را پذیرفته‌اند، البته به نظر نگارنده مشاوران دولت مسیر اشتباهی را برای حل مشکل ریزش پایگاه  اجتماعی پیشنهاد داده‌اند.
۴- بیایید خودمان را به جای مخاطبی بگذاریم که این روزها در گرمای طاقت فرسای تهران در ساعات شلوغ آمد و شد، واگن‌های شلوغ و جان‌فرسای مترو را تجربه می‌کند و شب پای تلویزیون یا شبکه‌های اجتماعی دعوای کودکانه و مبتذل دولت با شهرداری بر سر تراکم‌فروشی شهرداری و عدم تخصیص بودجه مترو توسط دولت را به نظاره می‌نشیند، دعوایی که مختص دیروز و امروز نیست و عمری چند ده ساله دارد؛  آیا حق ندارد پس از مدتی به این نتیجه برسد که چپ و راست و کارگزار آنچه برای‌شان مهم است نه حل مشکلات مردم بلکه تامین منافع سیاسی خود است؟ مخاطب ما حتی اگر جواب صددرصدی برای سوال‌های بالا پیدا نکند، درصدی نگاه و حس منفی در ذهنش ته‌نشین می‌شود و ایراد مشاوران جناب رئیس‌جمهور اینجاست که هنوز باور نکرده‌اند بخش‌های قابل‌توجهی از مردم، دولت جناب روحانی را نماد وضع موجود می‌دانند. اشتباه محاسباتی مشاوران جناب روحانی اینجاست که نمی‌دانند با بر سرشاخ نشستن و بن بریدن نمی‌توانند مشکلات انتخاباتی خود را حل کنند.

آیا آمریکا قبل از ریاست‌جمهوری روحانی، قصد حمله نظامی به ایران را داشته است؟

عبدالحمید شهرابی : «یکی از موفقیت‌های برجام برداشتن سایه تهدید از سر مردم بود. پرونده ایران در شورای امنیت در چارچوب فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار داده شده بود که زمینه را برای حمله نظامی به ایران آماده کنند و حتی در این زمینه به تفاهم هم رسیده بودند. مذاکرات توانست بهانه برای تهدیدات را برطرف کند…».
این بخشی از اظهارات آقای روحانی در سالگرد توافق هسته‌ای ایران [برجام] است؛ همان تبلیغاتی که با ترساندن مردم در کنار وعده‌های زیبا و لولو جلوه دادن نامزد رقیب، راه را برای انتخاب ایشان به‌عنوان رئیس‌جمهور هموار کرد. یعنی ایشان کماکان بر همان طبل می‌کوبند. طبق این تبلیغات، مذاکره‌کنندگان «تندرو» قبلی راه «تعامل با کدخدا» را بلند نبودند و به همین خاطر کشور را با «تحریم‌های شدید اقتصادی» و «تهدیدات واقعی جنگی» مواجه کرده بودند. ایشان این خطرات را یادآور می‌شدند و وعده می‌دادند با انتخاب ایشان مردم خواهند دید که چگونه هم چرخ سانتریفیوژها خواهد چرخید و هم چرخ اقتصاد، علاوه بر اینکه تهدیدات جدی علیه ملت نیز متوقف خواهد شد.
هدف از این نوشته، بررسی میزان موفقیت رئیس‌جمهور در تحقق بخشیدن به وعده‌های خود نیست، چرا که در این زمینه صدای معترضان در میان مستقبلان ایشان در کرمانشاه به مراتب رساتر از نقدهای ژورنالیستی منتقدان است. نوشته حاضر این ادعا را هم که برجام توانست تحریم‌ها را برطرف کند، مورد بررسی قرار نمی‌دهد، چرا که هر مشاهده‌گر منصفی با آنچه شنیده و دیده می‌تواند در این باره قضاوت کند. لکن در ادامه این یادداشت صرفا یکی از ادعاهای آقای رئیس‌جمهور مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد و آن اینکه: «آنها» یعنی آمریکا و متحدان اروپایی‌اش «برای حمله نظامی به ایران آماده و حتی به تفاهم هم رسیده بودند».
در این بررسی هیچ‌گونه تحلیلی ارائه نخواهد شد و تنها به برخی نقل‌قول‌ها از مقامات آمریکایی درباره راه‌اندازی جنگ علیه ایران- که بسیاری از آنها در همان مقطع زمانی مورد اشاره آقای روحانی اظهار شده است- اکتفا می‌شود. بیایید با هم بخوانیم.
لئون پانه‌تا، وزیر اسبق دفاع آمریکا: «اگر قرار باشد به ایران حمله شود ایالات متحده به وضوح مورد سرزنش قرار خواهد گرفت و ما احتمالا با حملاتی که به پایگاه‌های نظامی‌مان خواهد شد هدف مقابله به مثل ایران قرار می‌گیریم و این حمله عواقب اقتصادی هم خواهد داشت که می‌تواند باعث وارد آمدن شوک به اقتصاد بسیار شکننده اروپا و اقتصاد شکننده اینجا، در ایالات متحده شود. این عواقب می‌تواند آنچنان باشد که ما شاهد افزایش سطح رویارویی به شکلی باشیم که نه‌تنها جان‌های بسیاری را به مخاطره می‌اندازد، بلکه من فکر می‌کنم می‌تواند خاورمیانه را درگیر منازعه‌ای کند که باعث پشیمانی ما شود».(۱)
کلنل ویلکرسون، رئیس سابق نیروهای مسلح در دوران تصدی کولین پاور در وزارت کشور ایالات متحده:‌‌ «در داخل پنتاگون، چه افراد نظامی و چه غیرنظامی، من نمی‌توانم یک‌ صدا به نفع حمله به ایران پیدا کنم. ما نه‌تنها اسیر یک جنگ بی‌پایان خواهیم شد بلکه از این یکی ممکن است نیم‌قرن خلاص نشویم».(۲)
گری سیک، تحلیلگر شورای امنیت ملی و دستیار اصلی دولت آمریکا در جریان اشغال لانه جاسوسی: «مطمئن‌ترین راه برای گرد‌هم ‌آوردن مردم ایران به دور این رژیم … حمله یک قدرت خارجی است».(۳)
پال پیلار، افسر خبره اطلاعاتی دولت آمریکا در امور خاورمیانه: «اگر قرار باشد تهدیدات جنگی به استفاده از نیروی نظامی بینجامد، از جمله عواقب فاجعه‌آمیزی که برای منافع ایالات متحده خواهد داشت این خواهد بود که باعث تضمین دشمنی نسل‌های آینده ایرانیان [با آمریکا] می‌شود و قوی‌ترین انگیزه را به ایرانیان برای ساختن یا تجدید ساخت توانمندی سلاح‌های هسته‌ای خواهد داد».(۴)
رابرت گیتز، وزیر سابق دفاع ایالات متحده: ‌‌‌‌‌‌‌«به نظر من نتیجه یک حمله نظامی توسط ایالات متحده یا اسرائیل علیه ایران می‌تواند وحشتناک باشد و برای نسل‌ها موجب تعقیب ما در آن بخش از جهان شود. رهبران اسرائیلی برای عملیاتی که می‌تواند به منافع حیاتی آمریکا صدمات مهلک بزند، چک سفید در اختیار ندارند».(۵)
رابرت گیتز در جایی دیگر اظهار داشته: «همانطور که ژنرال داگلاس مک‌آرتور اینچنین با دقت می‌گوید، هر وزیر دفاع آینده که به رئیس‌جمهور مشاوره دهد برای بار دیگر یک ارتش بزرگ زمینی آمریکا را به آسیا یا خاورمیانه یا آفریقا اعزام کند باید مغزش را مورد آزمایش قرار دهد».(۶)
ژنرال آنتونی زینی، فرمانده سابق فرماندهی مرکزی آمریکا (سنت‌کام): «فکر می‌کنم کسی که معتقد است این یک حمله تمیز خواهد بود و تمام خواهد شد و عکس‌العملی در بر نخواهد داشت، احمق است».(۷)
نیکولاس برنز، سفیر و معاون سابق وزیر کشور در امور سیاسی در دوران جورج دبلیو بوش: «حملات هوایی بدون شک منجر به حمله نامتقارن ایران علیه ما در عراق، افغانستان و منطقه‌ای وسیع‌تر‌ خواهد شد، بویژه از طریق نیروهای نیابتی ایران، حزب‌ا‌ﷲ و حماس. این گفته معروف چرچیل را به یاد ما می‌آورد که وقتی یک جنگ شروع می‌شود، دانستن آن که چه زمانی تمام می‌شود غیرممکن است».(۸)
آدمیرال جو سستاک، عضو سابق کنگره و آدمیرال بازنشسته نیروی دریایی آمریکا: «یک حمله نظامی علیه ایران، چه زمینی باشد و چه هوایی، باعث این می‌شود که آنچه بعد از اشغال عراق درباره تأثیر بر امنیت ملی ایالات متحده به وجود آمد، بازی بچگانه به نظر بیاید».(۹)
بروس ریدل، دستیار ویژه رئیس‌جمهور و مدیر ارشد امور خاور نزدیک در شورای امنیت ملی آمریکا: «یک حمله اسرائیل علیه ایران می‌تواند یک درگیری منطقه‌ای از افغانستان تا نوار غزه را شعله‌ور کند. این برای آمریکایی‌ها و دولت اوباما یک فاجعه خواهد بود».(۱۰)
کالین اچ‌کال، معاون سابق وزیر دفاع آمریکا در امور خاورمیانه: «یک ارزیابی واقعی از پیشرفت هسته‌ای ایران و اینکه یک درگیری احتمالا چگونه شکل خواهد گرفت، ما را به این نتیجه می‌رساند که اکنون زمان حمله به ایران نیست».(۱۱)
آدمیرال فالن، فرمانده سابق فرماندهی مرکزی ایالات متحده:  «هیچ کسی که من از آن آگاه باشم فکر نمی‌کند که حمله نظامی به ایران، نتیجه مثبت واقعی خواهد داشت».(۱۲)
از این نقل‌قول‌های مقامات سیاسی و نظامی آمریکا که اتفاقا مربوط به همان دوره مورد اشاره آقای روحانی است، فراوان است و این اظهارات نشان می‌دهد به شکرانه روحیه مقاومت ملت و توان دفاعی کشور طرح حمله نظامی به ایران بیشتر برای مقامات آمریکایی یک کابوس بوده است تا نقشه‌ای که درباره آن «به تفاهم هم رسیده» باشند. البته این احتمال جدی وجود دارد که طرف‌های آمریکایی در مذاکراتی که با ما داشته‌اند چنین جرأتی پیدا کرده و از این قبیل تهدیدات هم کرده باشند، ولی اولا نباید لاف‌های دولتمردان آمریکایی را لزوما جدی گرفت و ثانیا، راه مقابله با تهدیدات قطعا امتیاز دادن از حقوق ملت نیست.  و نکته آخر اینکه آنچه عملا و واقعا مانع حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران بوده است، همان‌طور که اذعان مقامات آمریکایی در نقل‌قول‌های بالا هم نشان می‌دهد، توان دفاعی بالا و غیرقابل انکار ملت غیور ایران است و اینجاست که باید قدر سپاه پاسداران و نیروهای بسیج انقلاب اسلامی را دانست. دست‌شان درد نکند.‌‌‌‌‌‌‌‌
پی‌نوشت
۱- بروکینز، ۲۴/۱۰/۲۰۱۲
۲- ونیتی فیر، ۰۲/۰۳/۲۰۱۲
۳- سی ان ان، ۱۲/۱/۲۰۱۱
۴- شبکه امنیت ملی، ۳/۲/۲۰۱۱
۵- ویرجینین پایلوت، ۴/۱۰/۲۰۱۲
۶- کریستین ساینس مانیتور، ۲۶/۲/۲۰۱۱
۷- پی‌بی‌سی، ۴/۸/۲۰۰۹
۸- کمیته سنا در روابط خارجی، ۶/۵/۲۰۰۹
۹- تینک پروگرس، ۲۰/۹/۲۰۱۱
۱۰- وای‌نت، ۳/۱۱/۲۰۱۱
۱۱- فارین افرز، ۱۷/۱/۲۰۱۲
۱۲- واشنگتن تایمز، ۲۴/۲/۲۰۱۲

خراسان/

آقای جهانگیری؛ ۶ گزارش به مردم بدهکارید
نویسنده : جواد غیاثی

“دستگاه مجری موظف است ظرف مدت “۲ روز” نسبت به صدور حکم برای معاون و یا معاونین ذی ربط خود به عنوان مجری پروژه ها اقدام و به دبیرخانه ستاد معرفی نماید”. “مجری منصوب موظف است ظرف مدت “یک هفته” برای هر یک از پروژه ها «برنامه عملیاتی» تهیه نماید”. اینها بخشی از دستورات معاون اول رئیس جمهور به ۱۴ دستگاه اجرایی برای اجرای ۸۸ برنامه عملیاتی اقتصاد مقاومتی است. دستوری که ۳۱ فروردین ماه امسال صادر شد و اکنون بیش از ۳ ماه از ابلاغ آن می گذرد.
با وجود این تاکیدهای معاون اول رئیس جمهور در ابلاغیه مذکور مبنی بر تسریع در انجام مقدمات اجرای پروژه ها، از آن تاریخ تاکنون فضای عمومی و رسانه ای کشور هیچ گزارشی از روند اجرای برنامه های عملیاتی مذکور دریافت نکرده است. موضوعی که برای برنامه های “ملی” اصلا قابل قبول نیست. عدم گزارش دهی منظم از نحوه اجرای پروژه ها به افکار عمومی، نه تنها دولت را از بسیاری از امکانات و تسهیلات ملی محروم می کند بلکه برنامه ها را در معرض آسیب های بسیار قرار می دهد. در ادامه، طی چند بند، به شرح این موضوع می پردازیم:
۱- شاید گفته شود که سه ماه فرصت کافی برای اقدام، تهیه گزارش و اطلاع رسانی آن نیست. این موضوع وابسته به پروژه متفاوت است اما لازم است بدانیم، جهانگیری در بخش دیگری از دستورات خود به دستگاه های اجرایی تاکید کرده بود که “دستگاه مجری موظف است هر دو هفته یکبار به صورت مستمر، اقدامات به عمل آمده برای اجرای هر یک از پروژه ها را گزارش نماید”. بر این اساس باید تاکنون حداقل ۶ گزارش از اجرای هر پروژه به ستاد فرماندهی رسیده باشد. انتشار همین گزارش ها فضای عمومی کشور را نسبت به اقتصاد مقاومتی حساس خواهد کرد که برکات بسیاری خواهد داشت که کمترین آن عزم جدی تر مجریانی است که خود را در معرض قضاوت عمومی مردم می بینند.
۲- رهبر معظم انقلاب اقتصاد مقاومتی را نه یک مجموعه پروژه دولتی بلکه “تحرّک عظیم و همه جانبه ملّی[۱]” دانسته اند. خود ستاد فرماندهی نیز ۸۸ پروژه مذکور را – که بعدا بر تعداد آن افزوده شد- ذیل ۱۲ برنامه ملی تعریف کردند. آیا حرکت ملی بدون اطلاع رسانی ملی ممکن است؟ اگرچه حرف در مورد نحوه انتخاب این پروژه ها، نسبت آن با اسناد بالادستی و مخصوصا ملی بودن آن بسیار است[۲] اما اگر ادعای برنامه های ملی داریم باید گزارش دهی و نظارت آن نیز ملی باشد. در غیر این صورت نباید انتظار تحرک همه جانبه ملی و همراهی مردم، رسانه ها و افکار عمومی با دولت را داشت.
۳- متاسفانه مسئولان ستاد فرماندهی حتی در سخنرانی های خود نیز چندان به روند اجرای اقتصاد مقاومتی و پروژه هایی که ذیل آن تعریف شده است اشاره نمی کنند. نگاهی به صفحه اول روزنامه های کشور طی همین سه ماه نشان می دهد که ذهن برخی از مسئولان بیش از آن که درگیر نحوه اجرای این برنامه ها باشد درگیر رونمایی از فسادها و کم کاری های گذشته است. افرادی در سطح رئیس جمهور یا معاون اول می توانند با تعدد تکرار مطالبات خود از دستگاه ها و اطلاع رسانی به مردم – حتی در سخنرانی های عمومی – به افکار عمومی در جهت منافع بلندمدت کشور خط داده و آنها را درگیر اقتصاد مقاومتی کنند. اما عمدتا اتفاقاتی کاملا وارونه رخ می دهد؛ تلاش برخی در سخنرانی ها بیش از آن که توجه دادن فضای عمومی کشور به اقدامات در دست اجرا و مطالبه آن باشد، انحراف افکار عمومی از حال به گذشته است. موضوعی که هیچ ثمری برای مردم نخواهد داشت.
۴- وقتی سخنرانی ها و جهت دهی ها بیش از آن که معطوف به حال باشد به گذشته مربوط است یک تخریب جدی در نیروهای ملی رخ می دهد. در واقع افکار عمومی همواره در ۴ یا ۸ سال قبل سیر می کنند. عمدتا همه درگیر این می شوند که: “منشاء فیش های نجومی آن دولت بود یا دولت قبلش؟ دکل الان کجاست؟ ماجرای سکه های هبه شده یا بالاکشیدن پول ۴ پتروشیمی چه بود؟” نتیجه منطقی آن است که نیروهای اجرایی و نظارتی از تشویق ها، نظارت ها و کمک های کارشناسی افکار عمومی محروم می مانند چرا که آن ها در گذشته زندگی می کنند نه در حال.
۵- متاسفانه نه تنها اطلاع رسانی انجام پروژه ها توسط ستاد فرماندهی به شدت ضعیف بوده است بلکه این ستاد نتوانسته است هیچ گونه ارتباط سازنده ای با مردم ایجاد کند. مثلا هم اکنون برخی از اقشار جامعه که خود را مقید به استفاده از کالای ایرانی می دانند با سوالات بسیاری مواجهند؛ “تا کی از کالای ایرانی استفاده کنیم؟ آیا خرید کالای کم کیفیت تر داخلی موجب ایجاد نوعی رانت و سوء استفاده و تنبلی برخی تولیدکنندگان داخلی نمی شود؟ کدام کالاها به واقع ایرانی اند؟ آیا حمایت از همه کالاهای ایرانی لازم است یا فقط باید بر کالاهای خاص تمرکز کرد؟” ستاد فرماندهی تاکنون چند اطلاعیه یا بیانیه برای پاسخ به این سوالات صادر کرده است؟ مثلا یک انتظار حداقلی این است که این ستاد با همکاری وزارتخانه های مربوطه، لیست صنایع مورد حمایت، مدت حمایت و چشم انداز رشد کیفیت آنها را منتشر کند تا مردم بدانند که خرید کالای ایرانی در مسیر اعتلای اقتصاد است نه اعطای رانت به برخی صنایع خاص در مسیری نامعلوم.
۶- اگر اولویت اول کشور اقتصاد است و برنامه اصلی اقتصاد مقاومتی، باید تلاش ستاد فرماندهی در مسیری قرار گیرد که بحث های کارشناسی و گزارش های رسانه ای روزانه در مورد جزئیات برنامه ها و اقدامات اقتصاد مقاومتی شکل بگیرد. کاری که اصلا سخت نیست، حداقل انتظار این است که با حاشیه سازی، افکار عمومی از این اولویت ها منحرف نگردد. در عین حال در این حوزه ایرادهای جدی به دیگر دستگاه ها و همچنین رسانه ها نیز وارد است.
رصد گزارش های  بسیاری از خبرگزاری ها و نشریات در یکی دو ماه اخیر نشان اندکی از پرداختن به موضوع اقتصاد مقاومتی دارد.
۷- اگر خود دولت حساس سازی کافی افکار عمومی نسبت به اقتصاد مقاومتی را در دستور کار انجام ندهد هیچ بعید نیست که این ۸۸ برنامه عملیاتی و آن ۱۲ برنامه ملی هم بدون هیچ اثری به بایگانی سپرده شود. درست همانند آن ۶۸۷ برنامه ای که در سال ۹۳ تصویب شد اما هیچ خبری از آن نشد. ۱۴ دیماه ۹۳، پورمحمدی، معاون سازمان مدیریت در کنفرانس اقتصاد ایران با اشاره به اقدامات دولت در اجرای اقتصاد مقاومتی گفته بود که “به صورت کلی تاکنون ۲۴ سیاست کلی، ۹۶ هدف، ۱۸۱ سیاست اجرایی و ۶۸۷ برنامه برای تحقق سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی مورد تصویب شورای اقتصاد قرار گرفته است”. اگر پیگیری و گزارش دهی این برنامه ها در دستور کار قرار نگیرد این تحلیل بدبینانه قوت می گیرد که آقایان به “نسخه درمانی” معتقدند. یعنی معتقدند که همین که  فلان برنامه طراحی و نسخه ای پیچیده شود کافی است. باز دو سال بعد که اعتراضی شد یا مطالبه ای  ،دوباره یک برنامه دیگرِ ۶۸۷ تایی یا ۸۸ تایی یا … طراحی و ارائه خواهد شد.
۸- حرف آخر هم یادآوری یکی از مطالبات مقام معظم رهبری از مسئولان و متولیان اجرای اقتصاد مقاومتی است: “مرکز رصد قوی و بینایی وجود داشته باشد که به طور دقیق پیشرفت این کار را پایش کند؛ اطلاعات را گردآوری کنند، پردازش کنند، استنتاج کنند، احیاناً آن حرکتی را که باید در هر مقطعی و هر مرحله ای انجام بگیرد مشخص کنند، برای هر بخشی شاخص سنجش معین کنند و در نهایت اطلاع رسانی به مردم انجام بگیرد[۳]”. منتظر اطلاع رسانی دقیق مسئولان هستیم.

[۱] بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، ۱۲ /۶ / ۹۴
[۲] در یادداشتی مورخ ۵ / ۲ / ۹۵ در همین ستون سوالات و نکاتی در این رابطه مطرح شد.
[۳] بیانات در جلسه تبیین سیاست‌های اقتصاد مقاومتی، ۲۰ / ۱۲ / ۹۲

رسالت/بی شک قدیمی و مستهلک بودن ماشین‌آلات و تجهیزات یکی از علل اصلی رکود در بخش‌های مختلف صنعتی، عمرانی، کشاورزی و سایر بخش‌های تولید است و این مسئله در کنار سایر مشکلات مرتبط با این موضوع، امکان رقابت کمی، کیفی و حتی تا حدود زیادی امکان کاهش هزینه‌های تولید را از صاحبان صنایع، پیمانکاران و فعالان عرصه کشاورزی سلب کرده است. به همین دلیل بسیاری از صاحب‌نظران حوزه اقتصاد، توصیه می‌کنند برای رفع مشکل در شرایط فعلی باید عمده تلاش‌ها بر وارد کردن ماشین‌آلات و تجهیزات مدرن متمرکز شود، این راهبرد در مورد برخی از تجهیزات خاص و انحصاری که تولید آنها در کشور مقرون به‌صرفه نیست، اجتناب‌ناپذیر است و این نکته‌ای است که نه‌تنها در مورد کشور ما بلکه در مورد تمام کشورهای جهان مصداق دارد.

البته انقلاب اسلامی در طول حیات با برکت خود ثابت کرده که می‌تواند در هر موضوعی که اراده کند، راه صدساله را یک شبه طی نماید و افتخارات کسب شده در زمینه علوم مختلف از جمله؛ دانش هسته‌ای، نانو، پزشکی، سلول‌های بنیادین و شبیه‌سازی یا صنایع دفاعی، صنایع موشکی، صنایع هوا فضا، صنایع اپتیک، لیزر و سایر صنایع، گواهی بر این مدعاست.
بنابراین هم‌اکنون این سؤال مطرح است که با وجود تمام ظرفیت‌های مورداشاره چرا هیچ‌گاه، هیچ‌یک از صاحب‌نظران و مسئولین عرصه اقتصاد از ضرورت بسیج منابع برای تولید ماشین‌آلات و تجهیزات به‌ویژه
ماشین آلات و تجهیزات سنگین و پیچیده در داخل کشور سخنی به میان نمی‌آورند؟ تا کی قرار است وارد کننده وسایل مذکور و فناوری‌های نوین از دیگر کشورها باشیم؟ چرا برای تولید این امکانات در جهت رفع نیاز داخلی و حتی صادرات تدبیری اندیشیده نمی‌شود؟ چرا ایران تاکنون نتوانسته در بازارهای بین‌المللی عرضه‌ فناوری‌های نوین و ماشین‌آلات و تجهیزات یا حتی در بازار لوازم خانگی، سهم قابل توجهی در حد یک برند قدرتمند را کسب نماید؟
به‌عنوان مثال؛ این سؤال مطرح است که سهم ایران در صنایع های‌تک، صنایع الکترونیکی، ابزار دقیق، تجهیزات پیشرفته و پیچیده فنی مهندسی، تجهیزات پالایشگاهی، ساخت ماشین‌آلات سنگین راه‌سازی، خودروهای سنگین و نیمه‌سنگین ترابری، صنایع بسته‌بندی، صنایع جانبی پتروشیمی و موارد مشابه آن در رقابت‌های بین‌المللی یا در بازار داخلی چقدر است.کم‌کاری و کم‌توجهی در این زمینه از یک‌سو و اصرار بیش از حد بر واردات از سوی دیگر، این شبهه را ایجاد می‌کند که اگر این شرایط حاصل یک غفلت سهوی نباشد، حتماً نتیجه تبانی گروه‌های فرصت‌طلبی است که پرداختن به موضوع، منافع آنها را در معرض خطر قرار می‌دهد و باید دست آنها از مدیریت بر موضوع قطع شود و این در حالی است که بررسی پیام‌های مردمی در واکنش به اخبار و مطالب اقتصادی منتشره در رسانه‌ها، بیانگر این واقعیت است که هم‌اکنون این موضوع به یک دغدغه عمومی و مطالبه جدی از سوی جامعه تبدیل شده است.بنابراین پیشنهاد می‌شود وزارت علوم، تحقیقات و فناوری از طریق طراحی برنامه‌های آموزشی مناسب و ایجاد رشته‌های تحصیلی جدید و حتی برگزاری مسابقات علمی در زمینه طراحی و ساخت ماشین‌آلات و تجهیزات، بنیاد ملی نخبگان از طریق شناسایی و ترغیب نخبگان به حضور فعال در این بخش، وزارت صنعت، معدن و تجارت همزمان با اتخاذ تدابیر لازم برای جلوگیری از واردات بی‌رویه، از طریق بسترسازی برای جذب علاقه‌مندان سرمایه‌گذاری در این حوزه و حمایت از آنها، رسانه ملی از طریق کمک به آموزش و فرهنگ‌سازی و سایر دستگاه‌ها متناسب با حدود اختیارات و وظایف محوله، در اسرع وقت این مهم را در دستور کار قرار دهند.
کلام آخر این که؛ تحقق این موضوع بعد از توکل به خدا، مستلزم خودباوری و اعتماد به متخصصین، دانشمندان و نیروهای جوان و مستعد کشور و اتکاء به منابع و امکانات درونزای کشور و همچنین نگاه واقع‌گرایانه به رفتارهای ناعادلانه کشورهای سلطه‌گر و معادلات ظالمانه حاکم و نیز تعاملات بین‌المللی جاری در سطح جهان است.

ایران/

اصلاح حقوق‌های نامتعارف موضوعی ملی نه جناحی

بهمن کشاورز
رئیس کانون وکلا

اینکه افراد در قبال خدمتی که ارائه می‌دهند دستمزد بگیرند، امری طبیعی است و خلاف آن غیر عادی به نظر می‌رسد. همچنین تناسب آنچه در قبال خدمت افراد پرداخت می‌شود با آثار و نتایج خدمات آنها از یک سو و تعب و رنجی که بر آنها تحمیل می‌شود از سوی دیگر محل تردید نیست. مسلم است بین آنچه که کارگر ساده و عادی دریافت می‌کند با چیزی که فرد متخصص دارای تحصیلات عالیه و تجربه طولانی می‌گیرد، تفاوت وجود دارد و باید وجود داشته باشد. در غیر این صورت مطمئناً رشد اقتصادی متوقف می‌شود و متخصصان و افراد کارآمد به جایی می‌روند که این تفاوت و فاصله [به طور معقول] وجود داشته باشد.
استفاده از انواع وسایل در مبارزات سیاسی به هر حال امریست موجود و غیرقابل انکار. در نهایت در این مورد نیز چون سایر موارد رعایت انصاف و جوانمردی لازم است. همچنین در برخوردهای سیاسی آنجا که امکانات تبلیغ و خبررسانی محدود است، باید رعایت اصل تناظر مد نظر باشد. به عبارت دیگر وقتی یک طرف به برخی از افراد چیزی می‌گوید باید به طرف یا اطراف دیگر نیز این مجال داده شود که نقیض مطالب گفته شده را با همان وسایل و همان ابعاد بیان کنند و در عین حال از تبعات این تبیین نیز ترسی نداشته باشد.
اگر چنین شود، هر نوع افشاگری و فاش‌گویی می‌تواند سازنده باشد اما اگر مطالبی گفته شود و در اذهان تصاویری ایجاد کند، ولی به طرف این مطالب این مجال داده نشود که با ابزارهای مشابه و وسعت همانند بیان مطلب اصلی از خود دفاع کند، آنگاه صرفاً با یک حمله و تخریب یکسویه مواجه خواهیم بود، نه افشاگری سازنده.
بنده خوانده و شنیده‌ام که ماجرای حقوق‌های گزاف سابقه‌ای بیش از ۱۰ سال دارد و در عین حال گفته می‌شود برخی از این پرداخت‌ها هم مجوز قانونی داشته و هم در آنها مقدمات شرایط پرداخت رعایت شده است. تا این زمان در این خصوص توضیح مقنعی ندیده‌ام. همچنین گفته نشده اگر در این مورد کجروی وجود داشته، چرا سازمان‌های نظارتی به موقع عکس‌العمل نشان نداده‌اند.
درخصوص بخش خصوصی اعم از بانک‌ها یا شرکت‌های بزرگ و امثال آنها این نکته گفتنی است که هیأت مدیره و مجمع عمومی آنها باید در این خصوص اظهارنظر کرده و تصمیم بگیرد. اگر مالیات دولت را داده باشند و قواعد قانون تجارت را رعایت کرده باشند، صرفاً به خاطر اینکه قدر مطلق عددی حقوق‌هایشان بالا است، نه قابل سرزنش هستند و نه درخور تعقیب. به طریق اولی نیز دریافت کنندگان هم وضع مشابهی دارند.
حاصل اینکه می‌پذیریم اگر مسائل رفاهی از هر قبیل نظیر آموزش عمومی، بهداشت و تندرستی، بازنشستگی و امثال اینها به طور یکسان و عادلانه در اختیار همگان باشد، آنگاه می‌توان توقع داشت فاصله وجه دریافتی کارگر شاغل در یک کارخانه اتومبیل‌سازی با طبیب جراح قلب کاملاً قابل توجیه و قبول باشد. آن‌گونه که شنیده‌ام مثلاً در سوئد چنین است. اما در جامعه‌ای که مبتنی بر اقتصاد آزاد و نه کاملاً منطبق بر اشاعه رفاه کلی برای همگان است، تفاوت درآمدها و دریافتی‌ها امری طبیعی است و نمی‌توان آن را محمل زد و خوردهای سیاسی قرار داد. بدیهی است حرکت جامعه به سوی هدفی این گونه بدون تردید سازنده بوده و وظیفه دولت‌هاست آن‌گونه که در اصل سوم قانون اساسی آمده است، تبعیض‌ها را در سطح ملی منتفی کنند. مضافاً اینکه مهم‌ترین نکته در این بین آن است که موضوع حقوق‌های کلان تبدیل به ابزاری برای تسویه حساب‌های سیاسی و غلبه بر رقیب تبدیل نشود. هر گروه و تفکری که معتقد به حل این مشکل و خطرساز بودن ادامه آن برای جامعه و کشور است، باید در عمل هم مسأله را به عنوان یک موضوع ملی دیده و برای اصلاح آن عمل کند. بخصوص که سخنگوی دستگاه قضا هم تأکید کرده است همه در ماجرای فیش‌های حقوقی غفلت داشته‌ایم.

جام جم/
یادداشت۱
نهادهای بین‌المللی محرم اسرار باشند

سازمان‌ها و مجامع بین‌المللی مانند آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، مراکزی هستند که باید مورد اعتماد کشورها باشند بنابراین افشای هرگونه سند محرمانه از توافقات کشورها با این نهادها قابل‌پذیرش نیست.

با وجود این از دهه‌های گذشته همواره شاهد نفوذ آمریکایی‌ها در مجامع بین‌‌المللی بوده‌ایم و در این میان موضوع هسته‌ای و فعالیت‌های صلح‌آمیز ایران از جمله موضوعاتی بوده که غربی‌ها و در راس آنها آمریکا درصدد سنگ‌اندازی در مسیر آن بودند اما صلابت ایران و عقب‌نشینی نکردن کشورمان از مواضع بحق، غربی‌ها را ناچار کرد شرایط ایران را برای گفت‌وگو و نشستن بر سر میز مذاکره بپذیرند. اما آمریکایی‌ها که اکنون در کنار چالش‌های گذشته خود درگیر انتخابات ریاست‌جمهوری هستند از همه امکانات برای به راه‌ انداختن جنگ روانی جدید علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده می‌کنند.

افشای اسناد محرمانه مذاکرات و ارائه اطلاعاتی که بر اساس توافقات صورت گرفته میان ایران و اعضای ۱+۵ قرار بود محرمانه باقی بماند، یکی از شیوه‌هایی است که آمریکایی‌ها در پیش گرفتند تا توافقات صورت گرفته در قالب برجام با شکست مواجه شود. شواهد حکایت از آن دارد که چنین رفتارهایی در راستای توجیه نقض عهدهایی است که از سوی آمریکا و دیگر کشورهای غربی در مسیر اجرایی شدن برجام صورت می‌گیرد.

ابوالفضل حسن‌بیگی
نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس

یادداشت ۲
احکام متناسب با جرایم قاچاق نیست

با توجه به تاکید مقام معظم رهبری نسبت به اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی و همچنین حمایت از تولیدات داخلی، لازم است سیاست‌ها به‌گونه‌ای تدوین شود که مهم‌ترین نگرانی تولیدکنندگان داخلی یعنی قاچاق محصولات در بخش‌های مختلف اقتصادی به حداقل و سرانجام به صفر برسد.

قاچاق نه‌تنها باعث بروز مشکلاتی در زمینه اشتغال کشورمان شده، بلکه روند سرمایه‌گذاری و ارتقای کیفیت محصولات را در بخش‌های مختلف تحت تأثیر خود قرار داده که در صنایع غذایی و کشاورزی این موارد همراه با عارضه‌ای بسیار مهم‌تر، یعنی ورود آفات ناشناخته و غیرقابل کنترل است.

اما با نگاهی به نتایج برخوردها و مبارزه‌های گذشته مشخص است، گرچه در مقاطعی این روند نزولی شده و بحث ورود کالاهای قاچاق به حداقل خود رسیده، اما پس از مدتی دوباره به دلایلی شاهد افزایش روند ورود کالاها شده‌ایم که بیانگر وجود مشکلی در میانه راه است و این مشکل را می‌توان در نبود تناسب قوانین با میزان جرم و آسیب‌های احتمالی آن برای اقتصاد کشورمان دانست. به همین دلیل باید برای ریشه‌کن شدن همیشگی معضل قاچاق میوه، این بار با سیستمی نوین و به ترتیب زیر عمل کنیم:

۱ـ قبل از ارائه هرگونه نسخه یا راهکار برای کنترل حجم قاچاق ابتدا یک بار نسبت به بررسی و تجدید نظر قوانین موجود از سوی مسئولان و قانونگذاران اقدام شود تا با رفع نواقص احتمالی و همچنین افزایش هزینه برای سودجویان، زمینه‌ای مناسب برای به نتیجه رسیدن برنامه‌های آینده فراهم شود.

۲ـ پس از تدوین قوانین جدید و متناسب با شرایط فعلی، لازم است کارگروهی با همکاری سازمان‌ها و نهادهای مختلف نسبت به بررسی روند اجرایی شدن این قوانین ایجاد شود؛ چون دربسیاری موارد تجربه نشان داده قوانین کامل هستند، اما در روند اجرایی مشکلاتی وجود دارد که اثربخشی آن قوانین را به حداقل خود می‌رساند.

مصطفی دارایی‌نژاد
رئیس کمیسیون تخصصی میوه و تره‌بار کشور در اتاق بازرگانی ایران

جوان/

آندلسی کردن، هدف همیشگی دشمن
نویسنده : حسن رشوند
پنجم مردادماه سالروز فتح آندلس به دست مسلمانان در سال ۹۲ هجری ـ قمری است؛ فتحی که ذره‌ذره بررسی پیروزی و شکست آن می‌تواند برای امروز مسلمانان در هر نقطه‌ای از سرزمین‌های اسلامی درس‌آموز باشد.

در سال ۹۲ هجری، مسلمانان تحت فرماندهی «طارق بن زیاد» حرکت برای فتح آندلس را آغاز کردند و در فاصله چهار سال، پیروزی را در سرزمینی که امروز دو کشور اسپانیا و پرتغال را در خود جای داده است، رقم زدند. کاری که مسلمانان برای پیروزی در آن روز انجام دادند امروز نیز می‌تواند صرف‌نظر از فتح جغرافیایی کشورها، درس و روشی باشد برای مواجهه در شرایط سخت و رویارویی با دشمنانی که با همه ابزارها آمده‌اند تا مسیر حق را منحرف کنند. اینکه فرمانده جوان عملیات فتح آندلس پا به سرزمین ناشناخته‌ای بگذارد و برای ایستادگی تا پای جان سربازانش، کشتی‌های حامل سربازان و آذوقه‌های آنها را آتش زده و امید ظاهری نیروی رزمنده این جنگ نابرابر را ناامید کند و تنها راه پیروزی را ایستادگی در مقابل دشمن تا بن دندان مسلح از تجهیزات و ساز و برگ نظامی روز اعلام کند، فقط از یک انسان معتقد به آرمان‌ها بر می‌آید.

طبیعی  است نیروی معتقد به هدف مقدس، آرمان‌های خود را فراتر از دستیابی به اهداف کوچک می‌پندارد و هر حرکت هدفمند برای رسیدن به این آرمان‌ها را با وجود درک از سختی‌های پیش‌رو، دنبال خواهد کرد. اما چه شد که در فاصله ۸ قرن سیادت مسلمانان پیروز در چنین عرصه‌ای، آنان سر تسلیم در مقابل رقیب و دشمن خود فرود آورده‌‌اند؟ برخی رفتارهای مسلمانان پس از فتح آندلس نیز آموزنده بود و همین رفتارها بود که منجر به گرایش مردم آن سرزمین به اسلام گردید.

رفتارهایی از جنس اینکه مسلمانان پس از پیروزی، مسیحیان و یهودیان این سرزمین را تضمین کرده و با گرفتن جزیه و خراج اسلامی، آنها را در پناه خود در آوردند، باعث شد در سایه همین تفکر منطقی و متمدنانه، بنیانگذاران تمدن نوین اروپایی چون «دکارت» از پاریس با پای پیاده تا «طلیطله» را پیموده تا در مدارس عربی «طلیطله» با زبان عربی آشنا شود و از جهالت قرون وسطی‌ای اروپا رهایی یابد.
اما دوران تلألؤ مسلمانان در آندلس زود سپری شد و مسیحیانی که بنای دشمنی با مسلمانان را گذاشته بودند برای باز پس‌گیری آندلس یک راهبرد سه مرحله‌ای را طراحی و اجرا نمودند. در مرحله اول، تبلیغ و ترویج افکار و اندیشه‌های مسیحیت با هدف ایجاد تزلزل در عقاید جوانان مسلمان و سست نمودن آنان در پایبندی به احکام دینی در دستور کار قرار گرفت و در مرحله دوم؛ با نفوذ در امر حیاتی و مهم تعلیم و تربیت جوانان مسلمانان از طریق گرفتن امتیاز باز کردن مدارس مجانی با هدف تعلیم مطالب انحرافی و القای شبهات در جوانان مسلمان و در گام سوم؛ با توسعه روابط تجاری با مسلمین با هدف ترویج فساد و بی‌بند‌وباری در زمامداران و به ویژه جوانان مسلمان آندلس، چنان فضایی را ایجاد کردند که همچون موریانه پایه‌های حکومت مسلمانان در این منطقه سست شد و حکومت ۷۷۰ ساله مسلمانان در این منطقه استراتژیک و پل ارتباط با دنیای غرب فروپاشید.

نتیجه مراحل سه‌گانه مذکور که جملگی در یک راهبرد اساسی برای فروپاشی آندلس اسلامی و خارج کردن این سرزمین از دست مسلمانان خلاصه می‌شد، تخدیر افکار و اندیشه‌های مسلمانان بود. امروز اگر از سر تأمل به روند فروپاشی حکومت مسلمانان در آندلس نگریسته شود می‌توان آنچه در آن مقطع رخ داد را در جای جای سرزمین‌های اسلامی مشاهده کرد. آن روز میگساری در میان مردم عیاش آندلس از حالت خفا به یک عمل عمومی و علنی تبدیل شد و جوانان میگسار و بی‌بند و بار، روش پدران خود را حقیر  شمرده و آنان را نادان و دور از تمدن می‌خواندند و لباس ساده خود را که نشان متانت و پاکی بود از تن برون کردند و جامه وابستگی، خودباختگی در غیریت و بی‌حیایی را بر تن کردند و دختران زیبای اروپایی مأموریت یافته بودند تا جوانان مسلمان را دلربای ظواهر فریبنده خویش کنند و جوان مسلمان تا نیمه‌های شب در مهمانخانه‌های فساد سرگرم گناه بودند، همه و همه زمینه فروپاشی نظام اسلامی در آندلس را فراهم کرد و تک‌تک نسخه‌های آن زمان، امروز با گذشت ۱۵ قرن در جوامع اسلامی پیاده‌سازی می‌شود.

آنچه امروز در کشورهای خوابیده روی سرمایه‌های نفتی در حوزه خلیج فارس یا کشورهای اسلامی جذاب برای توریسم‌های اروپایی و غرب که جهت عیاشی و خوشگذرانی روانه این سرزمین‌ها می‌شوند، علائم یک شکست مهیب از نوع شکست مسلمانان در مقابل دنیای غرب است که آن روز جامعه اسلامی آندلس را از درون تهی کرد و امروز نوک پیکان خود را به سمت جوامع نیمه‌مدرن عصر حاضر در جوامع اسلامی نشانه گرفته است.

هشدار رهبر معظم انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس دهم در خرداد امسال، با این عنوان که «ولنگاری و بی‌اهتمامی در امر فرهنگ وجود دارد؛ چه در تولید کالای فرهنگی مفید که کوتاهی می‌کنیم، چه در جلوگیری از تولید کالای فرهنگی مضر که کوتاهی می‌کنیم» نشان از آن دارد که جنگ فرهنگی غرب در سال ۸۶۹ قمری با شکست مسلمانان در آندلس پایان نیافته است و همان راهبردهای سه مرحله‌ای مسیحیانی که با ایجاد تزلزل در عقاید جوانان و سست کردن آنان در پایبندی به احکام دینی در دستور قرار گرفته بود و با نفوذ در امر حیاتی تعلیم و تربیت جوانان مسلمان باعث انحراف در مسیر تربیت آنها با آموزه‌های اسلامی شده بودند و یا با توسعه روابط تجاری و قراردادهای اقتصادی زمینه طمع و فساد را در مسلمانان فراهم آوردند، امروز هم همان سه راهبرد دقیقاً دنبال می‌شود.

اینکه مقام معظم رهبری از وضعیت تدریس زبان انگلیسی آن هم در مهدهای کودک احساس نگرانی می‌کنند یا می‌فرمایند «گاهی اوقات مشکلات فرهنگی موجب شده که من شب خوابم نبرده» و برای برون‌رفت از این مشکلات، می‌فرمایند «تولید کالاهای فرهنگی سالم در زمینه‌های مختلف و جلوگیری از تولید کالاهای مضر فرهنگی، جزو کارهای اساسی است» نشان از آن دارد که می‌تواند آندلسی کردن جامعه ایران یک خطر جدی باشد. امروز هر سه مرحله اندلسی کردن جامعه ایران در دستور کار غرب قرار گرفته است.

از همین منظر است که رهبر عظیم‌الشأن انقلاب در نحوه مواجهه با دنیای غرب، علاوه بر صیانت کشور به ویژه جوانان از افتادن در دام پدیده‌های فساد اخلاقی، نگران نوعی نفوذ دشمن از بستر اقتصادی در قالب روابط تجاری و انعقاد قراردادهای اقتصادی هستند، چرا که تجربه گذشته ثابت کرده است در صورت بی‌توجهی به این مقولات مهم، سرنوشتی جز فروپاشی نظام سیاسی از نوع آندلس برای هر کشور با هر ظرفیتی دور از انتظار نیست.

نباید فراموش کرد که دشمن هم سرمایه‌ مادی خویش را بسیج کرده تا جوامع اسلامی را دچار فروپاشی کند و برای ایران اسلامی برنامه‌ریزی منسجمی را دنبال می‌کند. اینکه «مرداک» یهودی سرمایه‌گذار اول رسانه‌ای دنیا با صراحت اعلام می‌کند باید کاری کنیم پدیده‌ای به نام حجاب جایگاهی در بین زنان ایرانی نداشته باشد و پایین کشیدن روسری زنان یک مفهوم را در ذهن متبادر می‌کند که دشمن با همه توان برای فروپاشی نظام اخلاقی ایران در تلاش است و خطر آندلسی کردن جامعه ایران، یک خطر جدی است.

عشق آل‌سعود به صهیونیست‌ها
نویسنده : رحمان نعیمی
روزنامه صهیونیستی هاآرتص روز جمعه از سفر انور عشقی، ژنرال بازنشسته آل‌سعود، به سرزمین اشغالی برای دیدار با دوری گلد، سرپرست وزارت خارجه رژیم صهیونیستی و یواف مردخای، مسئول هماهنگی امنیتی این رژیم در کرانه باختری در هتل ملک داود خبر داد. هاآرتص از او به عنوان حلقه اتصال آل‌سعود با رژیم صهیونیستی یاد و این خبر موجی را در منطقه ایجاد کرد تا خود عشقی به میدان بیاید و با عذر و بهانه‌هایی آن را تکذیب کند. عشقی گفته که این سفر اقدام شخصی او بوده نه در قالب یک سفر رسمی از سوی پادشاهی آل‌سعود و به منظور کمک به مسئله فلسطین و با پیشنهاد طرف فلسطینی انجام شده است. او در حالی این عذر و بهانه‌ها را بیان کرده که عکس‌های منتشر شده از سفر او چیز دیگری را نشان می‌دهد، چون او در این عکس‌ها در کنار برخی از مسئولان و مقام‌های صهیونیستی دیده می‌شود.

افشاگر سعودی و خبرهای منطقه زوایایی از این سفر را آشکار می‌کنند که نشان می‌دهد مسئله عمیق‌تر از آنچه ها‌آرتص خبر داده یا خود عشقی گفته، است.  مجتهد، افشاگر سعودی در حساب توئیتری خود سفر عشقی به سرزمین عشقی را مأموریت او از طرف محمد بن سلمان، وزیر دفاع و جانشین ولیعهد می‌داند تا نظر طرف صهیونیستی را به او جلب کند و از او در برابر محمد بن نایف، ولیعهد آل‌سعود حمایت کند. از این افشاگری مجتهد چنین برمی‌آید که سفر عشقی دلالت بر عمق اختلاف و رقابت درون‌خانوادگی آل‌سعود دارد که حالا کار این اختلاف و رقابت به دست صهیونیست‌ها رسیده و محمد بن سلمان انتظار دخالت آنها در این موضوع دارد تا بتواند برنامه کنار زدن عموزاده خود از قدرت را پیش ببرد.

این نقشه بن سلمان در حالی انجام می‌گیرد که مجتهد از رابطه نزدیک بن نایف با صهیونیست‌ها می‌گوید که نسبت به بن سلمان هم قدیمی‌تر و هم ریشه‌دارتر است اما صهیونیست‌ها از نماینده بن سلمان استقبال گرمی داشته‌اند تا بتوانند سرنخ اختلاف و رقابت درون‌خانوادگی آل‌سعود را از هر دو جهت در دست داشته باشند. در هر صورت، کهولت سن پادشاه آل‌سعود و بیماری او باعث می‌شود تا دو جانشین پادشاهی بیشتر از گذشته به فکر فتح کرسی پادشاهی باشند و برای کنار گذاشتن رقیب از هر وسیله‌ای استفاده کنند اما روشن است که روی آوردن بن سلمان به صهیونیست‌ها نمی‌تواند در این رقابت کمکی به او بکند. معلوم است که صهیونیست‌ها با در دست داشتن سرنخ هر دو طرف دعوای درون‌خانوادگی به آن دامن‌زده و بیشتر هر دو طرف را به جان هم می‌اندازند تا از یک طرف روند سازش آل‌سعود با خود را سرعت ببخشند و از طرف دیگر، اهداف امنیتی خود را پیش ببرند. این اهداف به خصوص در دو منطقه شمالی و جنوبی سرزمین اشغالی بیشتر از هر جایی دیگر مطرح می‌شود. روزنامه لبنانی المنار از تحرک اطلاعاتی آل‌سعود در لبنان می‌گوید که در قالب همکاری امنیتی بین آل‌سعود و رژیم صهیونیستی انجام می‌شود. سفارت آل‌سعود در لبنان اتاق عملیاتی این تحرک است و هدف آن جذب مزدورانی است تا یا از آنها در عملیات‌های تروریستی استفاده شود یا با خبرچینی از جبهه مقاومت، اطلاعات لازم صهیونیست‌ها در جنگ احتمالی با حزب‌الله فراهم شود. علاوه بر این، سعودی‌ها از رهبران اخوان‌المسلمین خواسته‌اند حماس را برای توقف مقاومت در برابر صهیونیست‌ها تشویق کنند و به جای آن، دیگر گروه‌های مسلح و به ویژه جهاد اسلامی را مورد هدف قرار بدهند. نمی‌توان گفت که این برنامه سعودی‌ها در نوار غزه بدون اطلاع و هماهنگی با صهیونیست‌ها انجام شده باشد چرا که بیشتر از هر چیز برای حفظ امنیت صهیونیست‌ها انجام می‌شود. به عبارت دیگر، تحرک اطلاعاتی سعودی‌ها در لبنان و نوار غزه به طور کامل در جهت تقویت امنیتی رژیم صهیونیستی انجام می‌شود و سعودی‌ها این خدمت را به صهیونیست‌ها می‌کنند تا در رؤیای خود صاحب کرسی پادشاهی را ببینند اما نمی‌دانند که صهیونیست‌ها تنها به دنبال منافع امنیتی خود هستند و چیزی که برای دو طرف دعوا در آل‌سعود می‌ماند، درگیری بیشتر است.

خصوصی‌سازی از افزایش بهره‌وری تا «ورشکستگی به تقصیر»
نویسنده : دکترحسن خلیل‌خلیلی
ورشکستگی حالت یک بازرگان یا شرکت تجاری است که از پرداخت بدهی‌های خود ناتوان شده و نمی‌تواند پیمان‌های بازرگانی خود را عملی کند اما چرا بسیاری از شرکت‌هایی که خصوصی شده‌اند، پس از مقطعی اعلام ورشکستگی نموده یا به طور پنهان ورشکسته‌اند؟ تعیین دلیل یا دلا‌یل دقیق ورشکستگی و مشکلا‌ت مالی در هر مورد خاص، کار آسانی نیست. در اغلب موارد، دلا‌یل متعددی با هم منجر به پدیده ورشکستگی می‌شوند اما طبق تحقیقات‌، دلا‌یل اصلی ورشکستگی مشکلا‌ت مالی و مدیریتی است. با بررسی دقیق روند خصوصی‌سازی در ایران و موارد عملی و تجربیات متعدد وکالت در پرونده‌های مربوط به شرکت‌های تجاری، به نکات جالبی در این زمینه پی برده شده است.
به طور کلی، ورشکستگی را می‌توان در سه حالت: عادی، به تقصیر و به تقلب تقسیم نمود:

الف – ورشکستگی عادی: برابر مواد ۴۱۲ و ۴۱۳ قانون تجارت، کسی ورشکسته عادی محسوب می‌شود که تاجر یا شرکت تجارتی بوده و از پرداخت وجوهی که برعهده دارد متوقف گردد و ظرف سه روز از تاریخ وقفه که در ادای قروض یا سایر تعهدات نقدی او حاصل شده باشد، توقف خود را به دفتر دادگاه عمومی محل اقامت خود اظهار نموده و صورت حساب دارایی و کلیه دفاتر تجارتی خود را به دفتر دادگاه مزبور تسلیم نماید.

ب – ورشکستگی به تقصیر: براساس ماده ۵۴۱ قانون تجارت، موارد چهارگانه الزامی صدور حکم ورشکستگی به تقصیر، عبارتند از: ۱) مخارج شخصی یا مخارج افراد تحت تکفل تاجر در ایام عادی به نسبت عادی یا فوق‌العاده شود ۲) تاجر مبالغ زیادی از سرمایه خود را صرف معاملاتی کند که در عرف تجارتی موهوم بوده یا سودآوری معاملات مذکور منوط به اتفاق محض باشد ۳) تاجر به منظور به تأخیر انداختن ورشکستگی خود، خریدی گران‌تر یا فروشی ارزان‌تر از قیمت روز کند و برای به دست آوردن وجه نقد به روش دور از صرفه متوسل شود، مثل استقراض یا صدور برات سازشی و غیره ۴) تاجر پس از تاریخ توقف از ادای دیون و قروضی که برعهده دارد، یکی از طلبکاران خود را بر سایرین ترجیح داده و طلب او را بپردازد.

ج – ورشکستگی به تقلب: مطابق ماده ۵۴۹ قانون تجارت، اگر تاجر دفاتر تجارتی خود را از روی عمد و سوء‌نیت مفقود نماید یا قسمتی از دارایی خود را مخفی کند یا به طریق مواضعه و معاملات صوری آن را از بین ببرد و بالاخره اگر به وسیله اسناد یا به وسیله صورت دارایی و قروض به طور تقلب به میزانی که در واقع مدیون نمی‌باشد خود را مدیون قلمداد نماید، ورشکسته به تقلب محسوب می‌شود. تعقیب جزایی تاجر ورشکسته به تقلب همانند تعقب جزایی ورشکسته به تقصیر می‌باشد و مجازات کسانی که به عنوان ورشکسته به تقلب محکوم می‌شوند از یک تا پنج سال حبس می‌باشد (ماده ۶۷۰ قانون مجازات اسلامی- بخش تعزیرات.)

در عمل، مصادیق متعددی از شرکت‌های نیمه دولتی و خصوصی‌شده را می‌توان مثال زد که با حسابرسی دقیق سازمان‌های نظارتی، مواجه با ورشکستگی به تقصیر یا تقلبند که در ادامه این مطلب به اختصار به برخی از این موارد اشاره می‌گردد:

الف) سوء‌استفاده از امکان فروش با تضامین و اسناد: برخی از مدیران فروش در شرکت‌های دولتی، نیمه دولتی یا شرکت‌های خصوصی‌شده با استفاده از امکان فروش محصولات از طریق دریافت تضمین از جمله واگذاری اسناد تجاری یا حتی اسناد ملکی و…، اقدام به فروش محصولات این شرکت‌ها به اشخاص و خریداران خاص که اکثراً از رانت‌های خاصی برخوردارند، نموده و در بلندمدت از دریافت ثمن معامله خودداری می‌ورزند.

برای مثال، در پرونده‌ای با بررسی اسناد مالی شرکت که شرکتی نیمه‌دولتی است، مشخص شد که یکی از خریداران به‌دلیل واگذاری تضمین، قریب به ۱۰ سال از پرداخت وجه، بابت خرید محصول خودداری نموده، در عوض، محصول خریداری نموده را نقداً به فروش می‌رساند! یعنی عملاً شرکت، هیچ پولی بابت فروش محصولات خویش دریافت نمی‌دارد. نکته جالب اینکه، خریدار مذکور، علاوه بر اینکه هیچ پولی بابت خرید پرداخت ننموده، از تخفیفات و تشویقات نیز بابت خرید بالا بهره‌مند شده است! این شرکت در حال حاضر، صرفاً از یک فاز تولید خویش بهره‌برداری نموده و بقیه فازها نیز به دلیل مشکلات مالی، از تولید دست کشیده‌اند.

بسیاری از کارکنان نیز اخراج شده و سالانه سهام بسیار کمی به سهامداران پرداخت می‌گردد. این شرکت نیمه‌دولتی، به رغم اینکه قریب به ۴۹ درصد آن خصوصی شده و قرار بوده، کارایی آن افزایش یابد، به دلیل موارد فوق، عملاً ورشکسته به تقصیر است. سوء‌استفاده برخی مدیران، عامل اصلی چنین رخدادی است. در عمل، میزان رشد اقتصادی این قبیل مدیران از رشد اقتصادی شرکت بالاتر بوده است!

ب) اشتباهات فاحش سازمان خصوصی‌سازی: در برخی موارد، اشتباهات عمدی یا ناشی از ضعف علمی و تجربی سازمان خصوصی‌سازی، عامل ورشکستگی است. از جمله:

۱- برخی از کارخانجات به دلیل مسیر اشتباهی که سازمان خصوصی‌سازی برای آن در پیش گرفته در آستانه نابودی قرار دارند. خصوصی‌سازی با این اقدامات غیرعلمی خود از یک طرف و قوانین غلط واگذاری از سوی دیگر، باعث شده نه منابع مالی به کارخانجات تزریق شود و نه توسعه‌‌ای صورت گیرد. اقدامات سازمان خصوصی‌سازی در عدم‌رسیدگی به کارخانجات سبب شده که مرگ آنان فرا رسد تا قیمت آن به صورتی پایین درآید که واگذار شود و عملاً کارخانه تعطیل شده را بفروشند!
۲- چون برخی از کارخانجات را در لیست واگذاری قرار داده‌اند، اجازه هیچ‌گونه کمک مالی به کارخانه را نیز نمی‌دهند.
۳- واگذاری به کسانی که از قبل مشخص است هیچ تبحر و تجربه‌ای در این مورد ندارند و عملاً پس از مدت کوتاهی، شرکت را به نابودی می‌کشانند.
۴- واگذاری به کسانی که منابع مالی لازم برای خرید را نداشته و بدون هیچ توجیهی در مزایده شرکت و اتفاقاً برنده شده‌اند، برای مثال کارخانجات چیت‌سازی بهشهر در مزایده به کسی واگذار شد که صرفاً با یک برگ چک و بدون هیچ پشتوانه مالی، وارد مزایده و خریدار اعلام شد. به دلیل عدم‌امکان پرداخت ثمن معامله، مجبور به فروش تمامی دستگاه‌ها و حتی قطعه‌بندی زمین‌های شرکت گردیده و با چندین میلیارد سود بدون پرداخت پولی، موجبات ورشکستگی شرکت را بعد از قریب ۶۰ سال سابقه کاری و حدود ۲ هزار و ۵۰۰ کارگر فراهم آورده است! جا دارد از مدیران ارشد استان مازندران مخصوصاً استاندار وقت و نیز مسئولان امنیتی و بازرسی استان که یکی از وظایف آنان حفظ امنیت اقتصادی منطقه است، این موضوع مورد پرسش واقع شود.

ج) فرار از پرداخت دیون: یکی از روش‌های مرسوم برای فرار از پرداخت بدهی‌ها، اعلام اعسار است اما چون اعسار از تاجر و شرکت‌های تجارتی پذیرفته نیست، بنابراین با اعلام ورشکستگی، محاکم به ناچار باید با اعسار این شرکت‌ها موافقت نمایند و ترتیبات و تشریفات خاصی را برای پرداخت در نظر گیرند. این موضوع برای پرداخت هزینه‌های دادرسی نیز متصور است. نتیجه اینکه، روند غلط خصوصی‌سازی در ایران، عامل اصلی این فجایع است که مشکلات و مصائب آن متوجه کارگران این شرکت‌ها و خانواده‌های آنان شده است. این نکته را نباید فراموش کرد که دیگر زمان آزمون و خطا نداریم و باید با تجربیات گذشته، آینده را بسازیم، آن هم در شرایط جدید بین‌المللی که برای ایران رقم خورده است.

لزوم قانون مقابله با بی‌اخلاقی‌های فوتبال
نویسنده : دنیا حیدری
انتشار یکی در میان خبرهای ناگوار مربوط به بی‌اخلاقی‌ها و رفتارهای ناپسند فوتبالیست‌ها در جامعه شرایط بغرنجی را برای ورزش رقم زده است. به‌طور‌ی‌که نگارش قانونی مدون و البته سفت و سخت در خصوص مسائل اخلاقی برای مقابله با رفتارهای خارج از عرف و شرع فوتبالی‌ها به شدت خودنمایی می‌کند.  خبر دستگیری فوتبالی‌ها در مهمانی‌های خاص شبانه یا مکان‌های تفریحی شهر یا حتی رفتن به اوین دیگر به یک امر عادی در فوتبال تبدیل شده و نه تعجبی را به دنبال دارد و نه حتی باعث خجالت و شرمندگی خاطیان می‌شود. به طوری‌که هرازچندگاهی شاهد بروز چنین اتفاقاتی هستیم. اتفاقاتی که شاید بدترین آن تا همین چندی قبل دستگیری بود که حالا آن هم آنقدر تکرار و تکرار شده که دیگر قبح آن نیز ریخته است. البته از رفتن به اوین که دیگر بدتر نیست! تنبیه و توبیخی که کوچکترین تاثیری در فرد خطاکار نداشت و چه بسا او را وقیح‌تر از قبل هم کرد و البته طلبکار!

برخورد جدی با رفتارهای نامتعارف در واقع از اوجب واجبات است و بسیار ضروری است که انتظار می‌رود جز اولویت‌های فدراسیون تاج باشد. البته اگر نگرانی از بابت رفتارهای فوتبالی‌ها، مسئولان فدراسیون را هم به مانند مردم جامعه نگران و برآشفته کرده است. در واقع تغییرات صورت گرفته در فدراسیون فوتبال و همچنین کمیته اخلاق، فرصت مناسبی است تا بازنگری اساسی به مسائل اخلاقی فوتبال شده و قانونی لازم‌الاجرا و البته سفت و سخت برای مقابله با بی‌اخلاقی‌ها در فوتبال تدوین شود قبل از آنکه رفتارهای ناشایست برخی، این ورزش را برای همیشه از چشم مردم جامعه انداخته و آن را به عامل فساد و بی‌اخلاقی تبدیل کند.

فوتبال نیازمند یک قانون حساب شده و دقیق برای مقابله با بی‌اخلاقی‌ها و ترویج اخلاق‌مداری دارد، اما قانونی که به جای دخالت در مسائل شخصی و پیش‌پا افتاده، ترویج اخلاقیات را سرلوحه کار خود قرار داده و با بی‌اخلاقی‌ها مبارزه کند. قانون هدفمند و حساب شده‌ای که نبود آن طی سال‌های اخیر در فوتبال به شدت به چشم آمده است. البته قانونی که اگر نوشته می‌شود، ‌اجرا هم شود و اینگونه نباشد که تنها برای آرام کردن جو و افتادن آب از آسیاب مطرح شده و خیلی زود به دست فراموشی سپرده شود. درست مثل رفتارهای جسته و گریخته‌ای که در گذشته شاهد آن بوده‌ایم.  قوانینی چون روی کار آمدن کمیته اخلاق و انضباطی نیز پیش از این در فوتبال وجود داشته که البته هیچ نتیجه مثبتی ارائه نکرده است. به طوری‌که بی‌اخلاقی‌های فوتبال همواره با سکوت مواجه شده یا اگر هم توبیخ و تنبیهی برای آن در نظر گرفته شده چنان پیش پا افتاده بود که نه تنها نتوانست مانعی باشد برای عدم تکرار اشتباهات گذشته، که افراد خاطی را نیز چنان وقیح کرده که با رفتاری به مراتب بدتر، از جامعه طلبکار باشند. حال آنکه این برخوردها به مراتب بدتر از بی‌اخلاقی‌هایی است که از فوتبالیست‌ها شاهد هستیم. چراکه به جای مقابله با بی‌اخلاقی‌ها، ‌زمینه ترویج آن را فراهم می‌کند.

دستگیری فوتبالیست‌ها در مکان عمومی به دلیل بی‌اخلاقی‌هایی که نه با عرف جامعه همخوانی دارد و نه با شرع، اتفاق پیش پا افتاده‌ای نیست که به آسانی بتوان از کنار آن گذشت. چراکه این فوتبالیست‌ها، همان الگوهای جوانان جامعه هستند که می‌توانند این بی‌اخلاقی‌ها و رفتار تأسف‌برانگیز را ترویج کنند. حال آنکه اگر با یکی، دو مورد از این خاطیان برخوردی جدی شود و مماشاتی در کار نباشد، بی‌شک دیگر کمتر شاهد رفتارهای ناپسندی خواهیم بود که باعث سرافکندگی فوتبال شود.  شروع دوباره لیگ نیز در این میان مزید بر علت لزوم نگارش و اجرای قانونی جدی در حمایت مسائل اخلاقی و مبارزه جدی با بی‌اخلاقی است. چراکه با شروع لیگ توجه به فوتبالی‌ها بار دیگر به صورت افراط گونه‌ای دنبال می‌شود و این مسئله برای فوتبالیست‌هایی که ثابت کرده‌اند جنبه آن را ندارند، زمینه‌ای است برای هنجارشکنی‌هایی که جامعه را نگران می‌کند.

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

لینک کوتاه :http://www.piyarom.ir/?p=55907

به نکات زیر توجه کنید

  • نظرات شما پس از بررسی و تایید نمایش داده می شود.
  • لطفا نظرات خود را فقط در مورد مطلب بالا ارسال کنید.