در ابتدا مطلبی را با عنوان«کاش اینگونه نبود!»در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری میخوانید: پیارم به نقل از بصیرت هفته گذشته در حالی که اخبار و گزارشهای مربوط به شکلگیری و انجام راهپیمایی عظیم و بیست میلیونی اربعین حسینی(ع) به خبر اول جهان اسلام و بسیاری از دیگررسانهها و مجامع دنیا تبدیل ...
در ابتدا مطلبی را با عنوان«کاش اینگونه نبود!»در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری میخوانید:
پیارم به نقل از بصیرت هفته گذشته در حالی که اخبار و گزارشهای مربوط به شکلگیری و انجام راهپیمایی عظیم و بیست میلیونی اربعین حسینی(ع) به خبر اول جهان اسلام و بسیاری از دیگررسانهها و مجامع دنیا تبدیل شده بود و چشمها و دلها به چگونگی وقوع یکی از سرنوشتسازترین رخدادهای تاریخ دوخته شده بود، مجله «رمز عبور» در اقدامی نسنجیده و درخور ملامت و به بهانه روشنگری درباره ماجرای «مک فارلین»، مصاحبهای از آیتالله سیدمحمد خامنهای را به دست چاپ سپرد. در بخشهایی از این مصاحبه علیرغم ابراز ارادت آیتالله سیدمحمد خامنهای به حضرت امام(ره)، نسبت به ساحت مقدس امامراحل(ره) و برخی از یاران ایشان جفای فاحشی شده است که با وجود شخصیت علمی و قابل احترام آیتالله سیدمحمد خامنهای، این بخش از مصاحبه ایشان بایسته نقد و گلایه جدی است و به آن اشاره خواهیم داشت.
کیهان اگرچه نقد بخشهای مورد اشاره از مصاحبه آیتالله سیدمحمد خامنهای را ضروری میدانست ولی با توجه به شور و نشاطی که راهپیمایی تاریخی اربعین در ایران و جهان اسلام پدید آورده بود ادای این تکلیف را به اولین فرصت بعد از آن رخداد عظیم و مناسبتهای فراگیر پس از آن موکول کرد و…
یادداشت پیشروی بیان چند نکته درباره موضوع یاد شده است.
۱- مراتب علمی آیتالله سید محمد خامنهای را قابل احترام میدانیم و بر این باوریم بخشهایی از مصاحبه ایشان که جفا و تعریض به ساحت مقدس حضرت امام(ره) است، ناشی از کم توجهی و غفلت و مصداق «تعریض ناخواسته» است چرا که ایشان در جایجای همین مصاحبه بر ارادت خود به حضرت امام(ر��) و نقش بیبدیل آن حضرت در مقابله با ترفندها و توطئههای داخلی و خارجی تأکید میورزد و بدیهی است که این تأکید و اصرار نمیتواند با آنچه به جفا درباره امام راحل گفته شده قابل جمع باشد. ولی هنگامی که سخنی از خمینی کبیر و احیاگر اسلام ناب محمدی(ص) در میان است، حتی تعریض ناخواسته نیز از هیچکس- مخصوصاً از یک عالم دینی- پذیرفته نیست و بایسته نقد از سوی دیگران و مستلزم استغفار و اصلاح از جانب تعریض کننده است.
۲- آیتالله سید محمد خامنهای در چند جای مصاحبه خویش برخی از تصمیمها و نظرات حضرت امام(ره) را تحت تأثیر گزارشهای غلط و القائات اطرافیان ایشان معرفی میکند! که نه فقط اتهام ناروا و اهانت به ساحت مقدس امام راحل(ره) است، بلکه از رهگذر این اظهارنظر که بیرون از دایره حق و انصاف است، خط مبارک حضرت امام(ره) و رهنمودها و بینش و منش مکتوب و مضبوط آن حضرت را زیر سؤال میبرد و با القای این توهم که برخی از رهنمودها و تصمیمهای آن بزرگوار تحت تأثیر اطلاعات غلط اطرافیان ایشان بوده است – بیآن که متوجه باشد- دستورات و راهنماییها و رهنمودهای حیاتآفرین و گرهگشای حضرتش و یا لااقل برخی از آنها را نستجیربالله مخدوش! قلمداد میکند! و در اینباره گفتنی است که؛
الف: یکی از ویژگیهای منحصر به فرد در رهنمودهای حضرت امام و رهبر معظمانقلاب این بوده و هست که دلایل و مستندات نظر خود را نیز به وضوح بیان کرده و میکنند و نکته در خور توجه آن که در نمونههای مورد اشاره آیتالله سید محمد خامنهای، نظر حضرت امام، همراه با دلیل و علت آن به صراحت اعلام شده است.
ب: امام راحل(ره) بارها و به مناسبتهای فراوان، این توهم را به شدت نفی فرمودهاند که ایشان تحت تأثیر اطلاعات غلط دیگران- و از جمله اطرافیان خویش- هستند! و موارد بسیار و پر شماری را میتوان آدرس داد که نظر مبارک حضرت امام با نظر همه مسئولان و اطرافیان ایشان نه فقط متفاوت بلکه متضاد بوده است.
۳- آنچه باعث تأسف است و از آیتالله سید محمد خامنهای دور از انتظار بود، این که نمونههای مورد ادعای مشارالیه درباره القاء نظر دیگران به حضرت امام(ره) منحصراً و فقط مربوط به چند موردی است که امام راحل با دیدگاه و یا اقدامات آیتالله سید محمد خامنهای مخالفت ورزیده و به ایشان عتاب و گلایه کردهاند. از جمله، آنجا که حضرت امام سؤال ۸ نماینده مجلس از وزیر خارجه درباره ماجرای «مک فارلین» را که آیتالله سیدمحمد خامنهای نیز یکی از آنان بود، با خطاب سنگین «أین تذهبون؟!» ملامت کرده و گفتند «لحن شما در آن چیزی که – سوال از وزیر خارجه وقت- به مجلس دادید از لحن اسرائیل تندتر است» و البته در ادامه این نهیب به مدارا و ملاطفت فرمودند «من نمیخواهم دل شما را بشکنم، لکن شما دل ملت را نشکنید، شما دل مسئولین ما را نشکنید».
۴- ایشان درباره نامه ۸ نماینده به وزیر خارجه اینگونه توضیح میدهند که بعد از امضای آن نامه رئیس مجلس و باند او دستپاچه شدند «و با مشورت کسانی در جماران و دولت، توطئهای کردند و سؤالاتی را که امام را عصبانی و ناراحت میکردند تهیه و به زور و اصرار برای امضاء به دست افرادی داده بودند که به هشت نفر معروف شدند و پیش من هم آوردند من قبول نکردم که آن را امضاء کنم ولی خیلی اصرار کردند و… و من در آن شدت ناراحتی که از آن موضوع داشتم قهرا امضاء کردم و به دام افتادم… و امام هم در یک سخنرانی به امضاءکنندهها حمله شدید کردند و کار آنها را بدتر از کار اسرائیل دانستند».
ایشان در این بخش از مصاحبه با صداقت اعلام میکند که در امضای نامه ۸ نماینده، فریب خورده و به دام افتاده است و عصبانیت حضرت امام را هم بجا میدانند ولی نهیب امامراحل را ناشی از توطئه رئیس مجلس وقت و «کسانی در جماران و دولت» معرفی میکند!
ظاهرا منظور ایشان از «کسانی در جماران» اشاره به مرحوم حاجسیداحمد خمینی است که باید گفت؛ امام راحلمان(ره) در موارد قابل ارائهای با نظر مرحوم حاجسیداحمد خمینی مخالفت کردهاند که این دلیل روشنی بر تاثیرناپذیری آن حضرت است و از سوی دیگر، حضرت روحالله درباره فرزند مرحوم خویش تأکید میفرمایند «من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد میگیرم که احمد از آن روزی که در کمک اینجانب در بیرون مشغول اداره امور من بوده تا الان که این ورقه- وصیتنامه- را مینویسم قدمی یا قلمی خلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه گفتارهای من یا نوشتههای من سعی نموده که حتی یک کلمه، بلکه گاهی یک حرف را که با نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نکند» صحیفه امام(ره) جلد ۲۰ ص ۴۴۲٫
آیتالله سیدمحمد خامنهای که در بخشی از این مصاحبه امضای نامه ۸ نماینده را «به دام افتادن خود» میداند، در بخش دیگری نامه ۸ نماینده را «ابراز غیرت دینی و اسلامی» دانسته و آنان را در نهیب حضرتامام(ره) «مظلوم» معرفی میکند!
۵- ایشان در مصاحبه با مجله «رمز عبور» از شهید بزرگوار حضرت آیتالله بهشتی با عنوان «تمامیتخواه»! و دارای «ظاهر لیبرالیستی» یاد میکند که جفای بزرگی در حق آن شهید والامقام است. شهید بهشتی به گواهی همه شواهد و اسناد موجود، با تمامی توان خود در مقابل «زیادهخواهی»ها و فرصتطلبیهای دشمنان اسلام و انقلاب و مخصوصا لیبرالها و منافقین ایستاد و انبوهی از تهمتهای ناروا و فشارها نتوانست آن بزرگوار را از صراط مستقیم منحرف کند، تا آنجا که به دست منافقین همپیمان لیبرالها به شهادت رسید و امام راحلمان ایشان را به تنهایی «یک ملت» دانستند و مظلومیت او را دردناکتر از شهادتش نامیدند.
۶- آیتالله سیدمحمد خامنهای، عزل منتظری از قائممقام رهبری – که انبوهی از شواهد و اسناد غیرقابل انکار، به صراحت از ضرورت آن برای حفظ انقلاب و نظام از تسلط بیگانگان حکایت میکند – را هم توطئه یک جریان مرموز معرفی میکند و اعدام مهدی هاشمی- که قتل انسانهای بیگناه و پادویی برای بیگانگان فقط بخشی از جرایم و جنایات وی بوده است- را نیز به همان جریان نسبت میدهد! که در اینباره کافی است ایشان تنها نیمنگاهی به اسناد و سوابق ماجرا داشته باشند.
۷- و اما، آیتالله هاشمی رفسنجانی در پاسخ شدیداللحن خود به آیتالله سیدمحمد خامنهای، ضمن اعتراض به برخی از اظهارات قابل نقد مصاحبه ایشان، به نکاتی پرداخته است که در این مختصر اشارهای گذرا به چند نمونه از آن خواهیم داشت؛
الف: بخشی از انتقادات آیتالله هاشمی به مصاحبه یاد شده – صرفنظر از اهانتهای فراوان به مصاحبهکننده – منطقی و قابل قبول است و باید پذیرفت که در مصاحبه مزبور نسبتهای ناروایی نیز به ایشان داده شده است.
ب: شماری از انتقادات نیز غیرواقعی و اتهام ناروا به آیتالله سیدمحمد خامنهای است. از جمله، مینویسد ایشان معتقد است «انقلاب از اساس طرح آمریکاییها بوده است»! که این اظهارات در هیچ جای مصاحبه یاد شده نیامده است.
ج: حضرت امام(ره) ماجرای مک فارلین را تمام شده اعلام کرده و آن را شکست سنگینی برای آمریکا معرفی کردند تا آنجا که نتیجه آن را روسیاهی دشمنان دانسته و تاکید فرمودند «رئیسجمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد» بنابراین دامن زدن به این ماجرا چه از سوی مجله «رمز عبور» و چه از سوی آیتالله سیدمحمد خامنهای، اقدامی نسنجیده و ناصواب بوده و هست. اما، برخی از اظهارات آقای هاشمی و دفتر ایشان در اینباره نیز با واقعیات همخوانی ندارد. از جمله اینکه، مطابق اخبار موثق، حضرت امام(ره) را در جریان سفر مک فارلین قرار نداده بودند و میرحسین موسوی برخلاف آنچه ادعا میشود از ماجرا باخبر بوده است. اردیبهشتماه امسال آقای محسن کنگرلو، مشاور امنیتی وقت مهندس موسوی در مصاحبه با روزنامه شرق تاکید میکند که همه اطلاعات مربوطه را در اختیار مهندس موسوی میگذاشته است و گفتنی است که «مایکل لدین» از دستاندرکاران آمریکایی فتنه ۸۸ در بحبوحه آن فتنه آمریکایی اسرائیلی در مصاحبه با رادیو فردا میگوید « اگر از شما بپرسند این جنبش – فتنه سبز- بهچه زمانی برمیگردد؟ احتمالا خواهید گفت به یک سال پیش. اما من میگویم ما از اواسط دهه ۱۹۸۰- دهه ۶۰ – با کسانی از دفتر نخستوزیری ایران در ارتباط و تماس بودیم و موضوع مذاکره و رابطه را پیگیری میکردیم» و…
۸- آیتالله هاشمی در بیانیه خود از سکوت رسانههای مدعی ارزشمداری در مقابل توهین به امام راحل(ره) که در مصاحبه یاد شده آمده است گلایه کردهاند، که کیهان بهدلیل پیش گفته، نسبت به مصاحبه مزبور بیتفاوت نبوده است.
و اما؛ با عرض پوزش از جناب هاشمی باید گفت گلایه شما در حالی است که متاسفانه حضرتعالی از فتنه ۸۸ سربلند بیرون نیامدید و در آن بحبوحه ننگین که فتنهگران تصویر مبارک حضرتامام(ره) را پاره و لگدمال کردند، روی کلمه اسلام در جمهوری اسلامی ایران خط بطلان کشیدند! شعار «انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است» سر دادند، به ساحت عاشورای حسینی(ع) اهانت کردند و نامزد مورد حمایت شما از آنها با عنوان «مردمانخداجوی»! یاد کرد. دروغ بزرگ تقلب را ساز کردند! و… حضرتعالی نه فقط در مقابل آنهمه اهانت آشکار به اسلام و امام و انقلاب سکوت کردید بلکه به حمایت بیپرده خود از آنان نیز ادامه دادید. بنابراین چگونه انتظار دارید که دلشوره حضرتعالی برای حفظ حرمت حضرتامام جدی گرفته شود و این تلقی به میان کشیده نشود که جنابعالی- خداینخواسته – فقط از این که شخص شما مورد حمله قرار گرفته است، برآشفتهاید؟!….
رضا ملکزاده ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز را به مطلبی با عنوان «جنگ سایبری» اختصاص داد:
مروری کوچک بر برنامهریزی و سرمایهگذاری قدرتهای بزرگ در حوزه فضای مجازی آشکار میسازد که «سایبر» یکی از مهمترین مولفههای قدرت در روابط بینالملل است. شاید جالب باشد بدانید نشریه اقتصادی مشهور «اکونومیست» در جولای سال ۲۰۱۰ مخاطرات اینترنت را با نشان دادن تصویری از یک «انفجار اتمی» در میان منطقهای مسکونی و پرجمعیت با تیتر «جنگ سایبری» تعریف کرد. اما ربط این دو ماجرا به یکدیگر چیست؟! برای توضیح این موضوع نیازمند گشت و گذاری کوتاه در فضای فعلی جهان سایبر هستیم .
الف- ساخت یک فیلم طنز بر ضد رهبر کرهشمالی در هالیوود توسط شرکت «سونی پیکچرز» توأم با اتهامزنی سایبری آمریکا موجب شد، کرهایها خود را آماده جنگ با آمریکا اعلام کنند. جالب اینجاست که این رفتار آمریکا با افکار و اندیشهها و باورهای دیگرانی که دوستشان ندارد، در هالیوود مسبوق به سابقه است. سال پیش نیز فیلمی دیگر بر ضد رهبر کرهشمالی در هالیوود اکران شد به نحوی که بازیگران این فیلم در رفتاری غیراخلاقی با ظرفی که وانمود میکردند خاکستر رهبر کرهایها درون آن است روی فرش قرمز اسکار ظاهر شدند اما کرهشمالی به جز اعتراض دیپلماتیک، عملیات تهدیدآمیزی ترتیب نداد.
با این حال امروز در شرایطی که کرهشمالی از حداقل زیرساختهای اینترنتی برخوردار است، آمریکا مدعی است اطلاعات سونی توسط کرهشمالی هک شده است. سپس رئیسجمهور آمریکا برای توجیه «عدم دسترسی کرهشمالی به شاهراههای اینترنت جهانی» مدعی شد کشورهای چین، سنگاپور، تایلند و بولیوی مسیر حملات کرهشمالی به آمریکا بودهاند. در مقابل کرهشمالی قویا ارتباط خود را با هک سرورهای سونی پیکچرز تکذیب و حتی اعلام کرد در جهت تحقیقات درباره این مساله حاضر با همکاری با آمریکاست.
کلید رمزگشایی از ماجرای اصرار آمریکا و انکار کرهشمالی را میتوان در مقاله نیویورکتایمز پیدا کرد. این روزنامه مدعی شد حکومت اوباما قصد دارد درباره هک، پیامی عمومی به جهانیان دهد که از زبان یک مقام رسمی اینگونه نقل شده است: «چیزی که ما در پی آن هستیم راهی برای قطع دسترسیهاست که باعث توقف حملات سایبری شود». مقامات آمریکایی گفتهاند درباره «قطع اینترنت کرهشمالی» با سایر کشورهای دخیل نیز تماس گرفته شده است اما حتی اگر این کشورها ادعاهای آمریکا را قبول کنند، کلید قطعی کامل اینترنت کرهشمالی در دست «چین» خواهد بود. در این صورت چین و آمریکا مجادلهای جدی در این رابطه خواهند داشت. چین به رغم گفتههای پلیس فدرال آمریکا اعلام کرد هیچ مدرکی برای اثبات مدعای آمریکا درباره نقش داشتن کرهشمالی در هک سونی وجود ندارد.
ب- در هفته اخیر فردی ناشناس در کرهجنوبی مدعی شد بزودی نیروگاههای اتمی این کشور را هک خواهد کرد. او حتی مقداری از اطلاعات نه چندان مهم نیروگاههای اتمی کره را نیز در فضای اینترنت منتشر کرده است. با این حال مقامات کرهجنوبی در پاسخ به این تهدید به برگزاری مانور دفاع سایبری اکتفا کردهاند.
ج- در طول چند سال اخیر همایشهای بینالمللی مختلفی در چین، برزیل، هند، ترکیه و سایر کشورها به منظور دستیابی به «قوانینی عادلانه» در حوزه سایبر برگزار شده است. مدیران بیش از ۱۸۰ کشور جهان رسما اعلام کردهاند روند فعلی مدیریت اینترنت به دست «آمریکا» را قبول ندارند و خواستار مدیریت جهانی اینترنت هستند.
در این میان برخی دولتها ضمن تشدید مبارزه علیه مطالب غیراخلاقی و مجرمانه در فضای سایبر، تلاش برای دستیابی به «اینترنت پاک و امن» را آغاز کردهاند. به این ترتیب موقعیت آمریکا و چند کشور اروپایی گوش به فرمان وی درباره «آینده اینترنت» بشدت متزلزل مینماید. اما آرمان آمریکا چیست؟ واضح است که آمریکا ترجیح میدهد با قانونانگاری جهانی در فضای سایبر، همچون موضوع «انرژی اتمی» ابزارهای قدرت خود را با در دست گرفتن مجوز ورود و خروج سایر کشورها به «باشگاه قدرت» گسترش دهد. فرضا در همین رابطه در همایش «شورای شوراهای آمریکا» در سال ۲۰۱۳، یکی از ۵ چالش جهانی، حفظ موقعیت برتر آمریکا در حوزه سایبر شد. شکل ایدهآل مدیریت آمریکا، تهدید و تنبیه و تحریم سایبری همه کشورهایی است که مدیریت این کشور را بر اینترنت نپذیرند.
حال سوال اصلی این است که ایران تا چه اندازه برای چنین تهدیدی آماده است؟ هر چه میزان وابستگی کشوری به فضای جهانی اینترنت بیشتر باشد در مقابل تهدید آمریکا «آسیبپذیرتر» خواهد بود. به همین جهت است که کشورهایی همچون روسیه، چین، فرانسه، آلمان، ترکیه و آرژانتین اقدام به ساخت نسخههای بومی همه آنچه در فضای جهانی «هماکنون» به رایگان یافت میشود، کردهاند. از موتور جستوجوی بومی گرفته تا شبکه ملی اطلاعات و آنتیویروس و سیستم عامل بومی! هدف بعدی وابسته کردن دیگران به زیرساختهای بومی آنهاست. فرضا آلمان میکوشد زیرساختهای خود را با مجموعه کشورهای حوزه «دیوتیش» به اشتراک بگذارد تا بلوکی قدرتمند تشکیل دهد. هر چه حیطه سرویسدهی کشورها بزرگتر شود «سهم درخواستی آنها از دایره قدرت اداره فضای جهانی اینترنت» نیز بیشتر خواهد شد.
مرور همه این اخبار نشان از آن دارد که زنگ اخطار بسته شدن در «باشگاه قدرتهای سایبری جهانی» به صدا درآمده است. زمان برای افزایش قدرت و بومیسازی زیرساختها به سرعت در حال طی شدن است و متاسفانه کشور ما به واسطه نفوذ برخی مدیران «جهانی شده» در حال درجا زدن در چنین موقعیت حساسی است. ایران سایبری اکنون باید زیرساختهای بومی خود را در خاورمیانه گسترش دهد و بلوکی قدرتمند با کشورهای ناراضی و سهمخواه همچون چین، روسیه، ترکیه، عراق و افغانستان تشکیل دهد، اگرنه باید در انتظار لیست تحریمهای سایبری و تهدید به قطعی کلید اینترنت و بازگشت به عصر پارینهسنگی به جهت نپذیرفتن قوانین آمریکا باشیم، چرا که واضح است این میدانی نیست که آمریکاییها داوطلبانه «مدیریتش» را به دیگران واگذار کنند و با شادی بر صندلی بازنشستگی جهانی تکیه زنند.
با توجه به عدم استقبال مدیران وزارت ارتباطات از فعالیت و کار و برنامهریزی در حوزه بسیار حساس سایبر با چرخیدن در باشگاه بازندههای سایبری «WSIS»، انتظار میرود سایر نهادها همچون شورایعالی فضای مجازی و قرارگاه پدافند غیرعامل، تحرک بیشتری در این زمینه داشته باشند. هیچ بعید نیست آمریکا بزودی برای به زانو درآوردن مخالفان خود، نیروگاهی اتمی در کرهجنوبی یا حتی در اسرائیل را با حملهای هکری منفجر کند تا در فضای فاجعهسازی مشابه ۱۱ سپتامبر قوانین مورد نظر خود را از بالا به پایین اجبارا ابلاغ کند. قطعا در چنین روزی رئیسجمهور آمریکا در نقش یک «کلانتر بد» مجددا جملهای مشابه بوش را بر زبان خواهد آورد: شما یا با ما هستید یا علیه ما! شما ناگزیر از انتخاب هستید!
حسن هانی زاده در مطلبی که با عنوان«نمایشگاه شکست توطئه گران»در ستون یادداشت روزنامه حمایت به چاپ رساند اینگونه نوشت:
روزنامه وال استریت ژورنال، در مقاله ای به بهانه تماس تلفنی روسای جمهوری آمریکا و کوبا، احتمالات موجود در مسیر برقراری رابطه آمریکا و ایران را بررسی نموده است. این روزنامه با توجه به اختلافات اساسی ایران با آمریکا و قدرت منطقه ای و فرامنطقه ای کشورمان، نتیجه گیری می کند که ایران کوبای بعدی آمریکا نیست و با صراحت می گوید که ایران به نیت واشنگتن تردید داشته و علاقه ای به برقراری رابطه با آمریکا ندارد. اکنون سوال اینجاست که چرا قدرت ایران آنچنان فراتر از منطقه رفته است که آمریکا خود را ناگزیر به مذاکره می بیند؟ پاسخ این است که تغییرات جهانی و رخدادهای اخیر منطقه ای، اکنون جمهوری اسلامی ایران را به یک بازیگر فرا منطقه ای در سطح جهان تبدیل کرده است. شرایط موجود جهان، وضعیت فعلی خاورمیانه و همچنین شکست طرح های آمریکا و غرب برای دگرگون ساختن شرایط سیاسی منطقه، از ایران قدرتی تاثیر گذار در معادلات جهانی ساخته است. در طول چهار سال گذشته، حوادث زیادی در خاورمیانه و شمال آفریقا رخ داد که آمریکا به دلیل تلاش برای تغییر ساختار خاورمیانه با مشکلاتی در سطح جهان اسلام مواجه شد؛ از جمله برای تغییر نظام سوریه. در مقابل امّا، ایران و جبهه مقاومت، توطئه آمریکا و بازیگران منطقه ای بحران سوریه را با شکست مواجه کردند. قدرت سیاست خارجی ایران زمانی آشکارتر می شود که به یاد بیاوریم آمریکا تمام همت خود را بر تغییر نظام سوریه قرار داد و «مثلث تخریب» قطر، ترکیه و عربستان حدود ۳۶ میلیارد دلار هزینه نمودند، اما علیرغم این هزینه سنگین، دولت سوریه توانست بر بحران تحمیلی فائق آید و شورشیان سلفی و تکفیری را سرکوب کند. رخدادهای اخیر یمن، همچنین موجب تقویت جایگاه شیعیان حوثی گردید. تسلط شیعیان یمنی بر بندر حدیده (دومین بندر بزرگ این کشور) اکنون، برگ برنده عرصه سیاسی یمن را در دست حوثی ها قرار داده است و این موفقیت هم در نوع خود به تقویت جایگاه ایران کمک نمود. در لبنان با توجه قدرت سیاسی شیعیان لبنان به ویژه مقاومت اسلامی، جمهوری اسلامی ایران توانسته است بازیگر اصلی این کشور باشد. ایران برخلاف آمریکا، قطر و عربستان، نقشی سازنده در رخدادهای منطقه دارد و تنها کشوری است که می تواند بحران های منطقه ای را مهار نماید.
یکی دیگر از نشانه های قدرت فرامنطقه ای ایران، نفوذ فوق العاده کشورمان در شمال، غرب و شرق آفریقا و نیز آمریکای لاتین است. موقعیت جغرافیایی ایران در تسلط بر شاهراه انرژی در تنگه هرمز، فاکتور مهم دیگری از قدرت ایران است. مسیر انرژی جهان از مجاورت ایران می گذرد و خود به خود ایران را به قدرتی فرامنطقه ای تبدیل کرده است. وقتی کشوری بتواند بر مکانیزم تامین انرژی جهان تاثیر بگذارد، دیگر یک قدرت منطقه ای صرف نیست. برخلاف کوبا که پیرو نظام سوسیالیستی است، ایران کشوری آغازگر و عنصری اصلی و الهام بخش است.
فاکتورهای جمعیتی، موقعیت ویژه در جهان اسلام و نقش تعیین کننده در بحران های منطقه ای، تایید کننده این حقیقت است که ایران، قدرتی بلامنازع هسته ای است. در حال حاضر اگر مذاکره کنندگان هسته ای ما نیز سرگرم گفتگو با کشورهای ۱+۵ هستند، بحث تنها بر سر حل برخی منازعات است و موضوع روابط دیپلماتیک ایران با آمریکا در تسور کار نیست. روشن است که آمریکا نیز از باب علاقه به ایران وارد مذاکرات نشده، بلکه از سرناچاری است. به عبارتی دیگر، ایالات متحده تمام تلاش های خود را برای تغییر نظام ایران انجام داد و هنگامی که با یأس از سر ��قشه های خود برخواست، تن به مذاکره داد. بهتر است بگوئیم بر خلاف ادعای آمریکا که می گوید فشار اقتصادی، ایران را بر سر میز مذاکره آورده است، این مقاومت ایران بود که ایالات متحده را مجبور به مذاکره با ایران کرد. بنابراین جایگاه ایران در عراق، افغانستان، یمن، سوریه و لبنان موجب گردیده که کشورهای غربی به نقش سازنده ایران اذعان نموده و برای حل گره های کوری که به دست آنان بازنشده، دست نیاز به سوی کشورمان دراز کنند. در طول ۳۵ سال گذشته، تلاش آمریکا برای منزوی کردن ایران با شکست مواجه شده و حتی هم پیمانان منطقه ای این کشور در برابر نفوذ ر�� به گسترش ایران، عقب نشینی کردند.
بی مناسبت نیست که تعبیر روزنامه لبنانی «النهار» از قدرت رو به افزایش ایران را مرور کنیم: «باید به اعراب و ترکیه گفت در پایان این نبرد خونین منطقهای چه نصیبتان شده است؟ میخواستید سوریه و لبنان و عراق را از دستان ایران خارج کنید، اما «ایران» یمن را هم از دستانتان خارج کرد! ایران بهترین فرماندهانش را در عراق، به میدان نبرد فرستاده که در راس آنها «ژنرال قاسم سلیمانی» و این یعنی اینکه عراقیها به ایران نزدیکتر و وابستهتر شدهاند. کُردستان عراق، هم به ایران نزدیک بود و هم به ترکیه. ولی ترکها با اشتباههای مرگبار خود، کردستان عراق و افکار عمومیاش را به آسانی همسو با ایرانیها کردند. وقتی مسعود بارزانی میگوید، دوست و دشمن را اکنون خوب شناختهایم، باید پایان کار ترکیه در این منطقه را پیشبینی کنیم. ارتش لبنان نیز برای نخستین بار به همراه حزبالله و به صورت هماهنگ در حال نبرد با شورشیان است و این یعنی افزایش نفوذ ایران. در مورد سوریه، همین بس که بشار اسد به مسئولین ایرانی گفت، ژنرال شما (قاسم سلیمانی) امروز از من هم در سوریه محبوبتر است! احسنت به شما جناب اردوغان و متحدین عربتان با این سیاست حساب شده! بحرین را خواستید نگهدارید، ولی یمن را از دست دادید آقایان! ایرانیها صنعا را هم تصرف کردند و شما نظاره کردید. در افغانستان هم آنها مهرۀ خود را رئیس دولت اجرایی کردند. بیدلیل نیست آنها امروز به خود میبالند، جهان عرب و تُرکها و غرب سرخورده شدهاند. فقط یک مسئله را میتوان درک کرد، و آن این است: آقایان؛ امپراطوری جدیدی از شرق در حال ظهور است…»
روزنامه خراسان مطلبی را با عنوان«چرا ظریف ازاقتصاد مقاومتی می گوید؟»در ستون یادداشت روز خود و به قلم مهدی حسن زاده به چاپ رساند:
با گذشت بیش از یک سال از مذاکرات هسته ای، اکنون این سوال درباره اهداف مذاکرات قابل طرح است که رابطه مذاکرات هسته ای و اقتصاد کشور چگونه باید تعریف شود. در ابتدای فعالیت دولت یازدهم، برخی اظهارنظرها حاکی از وجود گرایشی در بخشی از دولت بود که مذاکرات و توافق نهایی را راه اصلی حل مشکلات اقتصادی کشور می دانست. شاید نقطه مقابل این دیدگاه نیز بی توجهی به اثرات مقطعی و کوتاه مدت توافق هسته ای بر آرامش اقتصاد کشور بود. اما فارغ از این دو دیدگاه، می توان نگاه ریشه ای تری به رابطه اقتصاد و مذاکرات انداخت. به گونه ای که اگر دیدگاه بسیاری از نخبگان، بهبود اقتصاد کشور در نتیجه مذاکرات و توافق هسته ای است، می توان این زاویه دید را مطرح کرد که پیشرفت در عرصه اقتصادی حتی در شرایط تداوم تحریم ها، بر فضای مذاکرات هسته ای و احتمال رسیدن به توافق اثر گذار است.
برای دفاع از این دیدگاه بایستی شرایطی که تحریم ها به عنوان اصلی ترین حربه تهدید طرف مقابل مورد استفاده قرار گرفت تحلیل شود. در شرایطی که وابستگی اقتصاد کشور به نفت، تراز منفی تجاری و سیاست های غلط پولی و ارزی، کشور را از نظر اقتصادی آسیب پذیر کرده بود، تحریم ها به عنوان حربه طرف مقابل اقتصاد کشور را با کاهش درآمدهای نفتی و محدودیت انتقال ارز، با تهدید مواجه کرد. در حالی که اگر اقتصاد کشور بر پایه کاهش سهم نفت از درآمدهای بودجه، افزایش صادرات غیر نفتی و سایر ویژگی های یک اقتصاد مقاوم پی ریزی می شد، اثرات منفی تحریم کمتر بود و حتی ممکن بود، طرف مقابل به سمت استفاده از سلاح تحریم ترغیب نشود.
در هر صورت آن چه که امروز می تواند برگ برنده ایران در مذاکرات هسته ای باشد، صرفا از مسیر خود مذاکرات نمی گذرد، چرا که مذاکرات و چانه زنی ها مبتنی بر ابزارهای واقعی طرف های مذاکره است. بخشی از این ابزارها، رسانه ای، تبلیغاتی، حقوقی، سیاسی، فنی (در حوزه تکنولوژی هسته ای) و بخشی دیگر اقتصادی است. اگر دست کشورمان در عرصه اقتصاد پرتر از گذشته باشد، یعنی اثرات مقاوم شدن اقتصاد در برابر تهدیدهای طرف مقابل دیده شود، می توان به فرجام مذاکرات و تقابل
هسته ای امیدوار بود وگرنه اقتصادی که همچنان وابستگی زیاد به نفت، تراز تجاری منفی و شاخص های اقتصادی منفی داشته باشد، نمی تواند با چانه زنی سیاسی و لبخند کار خود را در این کارزار دیپلماتیک به پیش ببرد.
از این رو اظهارات روزهای گذشته دکتر محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان را می توان در جهت تصحیح نگاه دولت به مقوله رابطه مذاکرات و اقتصاد دانست. چنان که وی اقتصاد مقاومتی را از اولویت های خود ذکر کرده است. بخشی از این اولویت گذاری به کارکرد وزارت خارجه در جهت بهبود روابط سیاسی با کشورها به عنوان مقدمه بهبود روابط اقتصادی، تلاش سفارتخانه های کشور برای تقویت صادرات غیر نفتی، دفاع از فعالان اقتصادی ایران در سفرهای خارجی و رایزنی برای تحکیم روابط اقتصادی ایران با سایر کشورهای جهان بر می گردد. اما شاید بخشی دیگر از این اولویت گذاری به این موضوع برگردد که بهبود وضعیت اقتصادی کشور و تلاش اثر گذارتر بخش های دیگر اقتصادی کشور در مسیر رونق اقتصادی به اندازه تلاش های دیپلماتیک در عرصه بالا بردن قدرت چانه زنی کشور در مذاکرات هسته ای و تعاملات بین المللی موثر هستند.
در هر صورت ورود ادبیات مقاومت پذیری اقتصاد به عرصه دیپلماسی کشور، اتفاق مهمی است و باید بیش از پیش از سوی افراد اثر گذار در عرصه دیپلماسی مورد تاکید قرار گیرد، چرا که طرف مقابل سعی کرده است در عرصه اقتصادی ضربه اصلی و حربه کاری خود را در این تقابل به کار گیرد و برای مقابله نیز باید این حربه را از دست طرف مقابل به در آورد تا بتوانیم او را مجبور به پذیرش توافقی عادلانه و منطقی کنیم. اینجا است که مشخص می شود چرا وزیر امور خارجه ایران احساس نیاز جدی پیدا می کند به رویکرد اقتصاد مقاومتی. احساس نیازی که امیدواریم توسط همه دستگاه های سیاست خارجی و مخصوصاً تیم اقتصادی دولت جدی گرفته شود.
محمدکاظم انبارلویی در مطلبی که با عنوان«مدافع کدام نظام؟»در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به چاپ رساندند که در ادامه میخوانید:
سید محمد خاتمی در جمع نمایندگان چند تشکل دانشجویی گفته است ” این ما هستیم که مدافع نظام هستیم اصلاح طلبان با براندازی و براندازان مخالفند”(۱). جناب آقای خاتمی از کدام نظام سخن می گویند و مدافع کدام نظام هستند؟ مگر می شود چشم را بر وقایع تلخ ۸ ماهه پس از انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم بست؟ چه کسانی بودند که با رمز “تقلب” به خیابانها آمدند و اقتدار ملی و امنیت نظام را به چالش کشاندند. چه کسانی شعار می دادند؛ – انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است
جناب آقای خاتمی آن روز کجا بود که فریاد بزند ” ما مدافع نظام هستیم این شعار را ندهید” .
آن روز که عده ای تبهکار سیاسی دست در دست منافقین شعار می دادند ” مرگ بر اصل ولایت فقیه” ، مرگ بر جمهوری اسلامی ” استقلال آزادی جمهوری ایرانی” و … سر می دادند، جناب سید محمد خاتمی کجا بودند خطاب به آنها بگویند” اصلاح طلبان بر انداز نیستند و با براندازان مخالفند” راستی ما در انتخابات سال ۸۸ با چه جماعتی روبه رو بودیم. آنها از اول بساط انتخابات را به هم زدند و سخن از یک ” جنبش” به میان آوردند. آنها به فرمان سرویس های امنیتی انگلیس و آمریکا و رژیم صهیونیستی در تدارک یک انقلاب رنگی بودند و رنگ سبز را هم انتخاب کرده بودند.
بخش دانشجویی این جنبش با “موسسه هوفر ” ارتباط داشت و توسط آنها تدارک و تغذیه مالی در داخل و خارج می شد.
این جماعت از طریق کیان تاجبخش با بنیاد سوروس وصل بودند. این جماعت در سفرجان کین عضو سرویس اطلاعات خارجی انگلیس ام آی ۶ به تهران که از نظریه پردازان کودتای مخملی در سال ۷۸ بود، بسته بودند.
دستگیری شمار زیادی از منافقین ، مارکسیستها ، سلطنت طلبها و بهائیان در جریان آشوبهای ۸ماهه پس از انتخابات سال ۸۸ آن هم در صحنه درگیری با مردم مثل روز نشان می داد که آنها نظام را هدف قرار دادند و دنبال براندازی هستند. چرا آقای خاتمی آن روزها فریاد برنیاورد که ما با اینها نیستیم؟
چرا جلوی شرارت آنها را نگرفت؟
مجمع روحانیون مبارز روز ۳۰ خرداد سال ۸۸ روز اعلام قیام مسلحانه منافقین علیه جمهوری اسلامی و امام خمینی (ره) اعلام برگزاری راهپیمایی به عنوان اعتراض به نتایج انتخابات کرد آن هم یک روز پس از خطبه های نماز جمعه مقام معظم رهبری ! آیا کسی که دغدغه حفظ نظام دارد چنان خبط عظیمی را مرتکب می شود. خدا رحم کرد برخی اغیار در مجمع روحانیون اعلامیه را پس گرفتند اما راهپیمایی برگزار شد و فجایعی رخ داد که زبان از ذکر آن قاصر است!
۸ماه شرارت و محاربه با نظام و مردم دهها شهید و میلیاردها تومان خسارت بر روی دست کشور گذاشت، چه کسی پاسخگوی آن خونهای پاک به ناحق ریخته و این خسارت عظیم است. آیا انصاف است پس از گذشت ۵ سال از آن وقایع بیایند بگویند
«کی بود کی بود من نبودم».
جناب آقای خاتمی شما نان و نمک این مردم را خوردید به این انقلاب مدیون هستید. ۸ سال مردم به شما اعتماد کردند و شما را رئیس جمهور خود دانستند، آیا درست بود که شما در ایام خوف و خطر که منافقان جدید وقدیم دست در دست هم کمر به هدم انقلاب بسته بودند و به فرمان آمریکا و اسرائیل شرارت می کردند سکوت کردید و به یاری انقلاب نیامدید؟
آیا درست است پس از گذشت ۵ سال بیایند بگویند ” ما پایبند قانون اساسی هستیم و همه در چارچوب قانون اساسی حرکت
می کنیم» (۲) مگر اصل مقدس ولایت فقیه جزء اصول قانون اساسی نیست. مگر جایگاه شورای نگهبان به عنوان یک نهاد فیصله بخش در قانون اساسی مشخص نشده است ؟ این نظام و کشور و قانون اساسی که آقای خاتمی پس از ۵ سال به آن اعلام پایبندی می کند کدام نظام است که در آشوبهای سال ۸۸ با شعارهای ” جنبش سبز” توسط طیفی از مخالفان انقلاب اسلامی از گوگوش تا سروش گرفته تاتاجزاده و تاجبخش و از آنجا تا مجمع روحانیون مبارز و حزب مشارکت و سازمان مجاهدین و … مورد تاخت و تاز آماج اهانت بارترین شعارها قرار می گرفت؟
آیا این نظام همان نظامی نیست که مقدس ترین انسان معاصر یعنی امام خمینی (ره) آن را بنیان نهاده است. پس چرا در ۱۶ آذر ۸۸ در دانشگاه تهران تمثال مبارک او را طرفداران جنبش سبز به آتش کشیدند و شما ساکت بودید؟!
آیا این نظام همان نظامی نیست که زلزله در منطقه و جهان پدید آورده و پشت آمریکا و رژیم صهیونیستی را به خاک مالیده است، اما جنبش سبز در روز قدس ۸۸ شعار ” نه غزه نه لبنان” سر داد.
چرا حافظه تاریخی ملت را انکار می کنید؟ چرا شعور مردم را نادیده می گیرید؟ قیام تاریخی۹دی فیصله بخش شرارت های سیاسی و نظامی علیه ملت بود. مردم در ۹ دی پاسخ روشن و قاطع خود را به کسانی که قصد براندازی نظام را داشتند و به عنوان (اهل بغی) به محاربه با انقلاب آمده بودند، دادند. مردم در ۹ دی ۸۸ پاسخ ۸ ماه جنایت علیه انقلاب و خیانت به رای ملت و اعلام جنگ با جمهوریت نظام و اسلامیت نظام را دادند.
انصاف و صداقت حکم می کند اگر خود را طرفدار نظام می دانید و مخالف براندازی هستید صف خود را از معارضان و مخالفان نظام که در رادیو بی بی سی و رادیو آمریکا خیمه زدند جدا کنید و رسما تبری خود را از آنان اعلام کنید.
اعلام تولی به نظام یک گام به جلوست اما کافی نیست. باید دقیقا بگویید این چه نظامی است و نسبت آن با خدا و امام (ره) و قانون اساسی جمهوری اسلامی و اصل مقدس ولایت فقیه و شخص ولی فقیه چیست؟
پی نوشت ها:
۱- روزنامه آرمان ۲۹ خرداد ۹۳
۲- همان
ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد را میخوانید که به مطلبی با عنوان«ثروت واقعی ایران چیست؟»نوشته شده توسط دکتر جعفر خیرخواهان اختصاص یافت:
نفت از جمله کالاهایی است که نوسان قیمت شدیدی دارد. برای مثال در عرض چندماه گذشته قیمت این کالا حدود ۴۰ درصد کاهش یافته است. متاسفانه از دهههای گذشته تاکنون بخش اعظم صادرات کشور ما را این ماده خام تشکیل میداده، اما برای خلق ثروت و رشد ماندگار اقتصادی نیاز است بهسمت تولید و صادرات محصولات پیچیدهتر حرکت کنیم. اگر واقعا قصد داریم به قدرت نخست منطقه تبدیل شویم و در ردیف کشورهای ثروتمند جای گیریم، باید صدور مواد خام و معدنی (به اصطلاح خامفروشی) را متوقف ساخته و تمرکز خود را بر تولید محصولات با ارزش افزوده بالا بگذاریم. برخی افکار و اندیشههای نادرست باعث میشوند جهان را بهگونهای تفسیر کنیم که مانع توسعهیافتگی میشود.
برای مثال اینکه تصور کردهایم ایران کشور ثروتمندی است چون منابع طبیعی و مواد خام فراوانی دارد و در نتیجه چشمان خود را به روی بسیاری از فرصتهای سودآورتری که در جاهای دیگر موجود است، بستهایم.
برای روشنتر شدن مساله کشور کوچک فنلاند را در نظر بگیریم که در شمال اروپا قرار داشته و پوشیده از جنگل است. اگر قرار بود این کشور تنها به مزیتهای نسبی که در اقتصاد سنتی اشاره میشود توجه میکرد اکنون باید فقط چوب و الوار و نهایتا کاغذ و اثاثیه چوبی منزل صادر میکرد، اما جالب است بدانیم که چوب و محصولات چوبی کمتر از ۲۰ درصد کل صادرات این کشور را تشکیل میدهد.
برنامهریزان و سیاستگذاران فنلاندی میدانستند برای بریدن و تکهتکهکردن چوبها نیاز به اره و تبر است پس شروع به تولید این کالاها و همچنین ماشینآلاتی کردند که این کالاها را تولید میکرد. پس از آن اقدام به بازاریابی و فروش این ماشینآلات در بازارهای جهانی کردند. مدتی بعد دستگاههای برش سایر کالاها را نیز تولید کردند و آنها را بهتدریج مکانیزه و اتوماسیون کردند. آنها آنقدر مسیر اتوماسیون و ارتقای تکنولوژی را ادامه دادند و در آن پیشرفت کردند که توانستند به یکی از بزرگترین تولیدکنندگان گوشی تلفن همراه (شرکت نوکیا) تبدیل شوند. امروزه ماشینآلات گوناگون بیش از ۴۰ درصد کالاهای صادراتی فنلاند را تشکیل میدهد.
کشور امارات متحده عربی و بهویژه امیرنشین دبی در حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز از جمله کشورهایی است که توانست خلاقیت به خرج داده و با بهرهگیری از موقعیت ممتاز جغرافیایی خود، درآمد نفت را صرف سرمایهگذاری در زیرساختهای مختلف حملونقل، اقامتی و امکانات رفاهی و پذیرایی کند؛ بنابراین دبی به قطب موفق گردشگری و بازار مهم خرید و کسبوکار در منطقه خلیجفارس تبدیل شد.
نتیجه اخلاقی این بحث این است که افزودن ارزش به مواد خام یک مسیر برای متنوعساختن فرآیند تولید است، اما لزوما تنها مسیر سودمند نیست. ایران باید به توانمندیها و قابلیتهای گوناگونی که دارد توجه کند و آنها را مرتب افزونتر سازد. برای مثال ایران میتوانست مهندسان، مدیران و کارشناسانی در حوزههای بالادستی و پاییندستی نفت و گاز تربیت کند که از مزیت وجود منابع و میادین نفتی در ایران استفاده کرده و ارتقای کمی و کیفی بیابند؛ بهطوریکه پس از مدتی شرکت ملی نفت ایران یک شرکت معتبر برنددار در سطح جهانی میشد و بهتدریج مانند کشور فنلاند وارد بازارهای کاملا متفاوت و دارای ارزش افزوده بسیار بالاتر میشد.
پس چه خوب بود که میدانستیم مزیت ایران به داشتن نفت و گاز و سایر مواد خام و اولیه نیست؛ چون برای تولید هر محصول به انواع نهادهها و تواناییها نیاز است و داشتن یک ماده خام برتری خاصی برای یک کشور ایجاد نمیکند و با توجه به هزینه اندک حملونقل بهسادگی میتوان آن را از خارج وارد کرد.
صنعت نفت ایران میتوانست سنگ بنا و وسیله پیشرفت کشور شود و بهدنبال آن از بازارهای وسیع داخلی و کشورهای همجوار استفاده کرده و محصولات باارزش افزوده بالاتری را تولید و صادر کند؛ اتفاقی که تاکنون نیفتاده و ایران گرفتار خامفروشی و وابسته به فناوری خارجی برای اکتشاف و تولید نفت است.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«چوب الف بر سر وزیران»نوشته شده توسط منصور فرزامی اختصاص یافت:
در یازده دوره ریاستجمهوری و نه دوره مجلس شورای اسلامی، سابقه نداشته یا نگارنده به یاد ندارد که مثل این دوره و در این زمان، این گونه چوب الف بر سر وزرا باشد و مدام تن وزیر و وزارتخانه را بلرزانند و تهدید به استیضاحش کنند. آن گاه از او بخواهند تا برای چهارسال، طرح و برنامه مدون داشته، مشکلات را از پیش پای جامعه بردارد.
به قطع و یقین، برای جامعه مورد سوال است که چرا واژه «مشروط» و عنوان کردن آن، بدرقه راه وزیران است و چرا باید در پاسخ سوالی گفته شود که: «وزرا کاری نکنند که استیضاح شوند!» این تهدیدها چه معنی دارد؟ مگر قانون خود روایت« باید و نبایدها» نیست و مفهوم مشروط را با خود ندارد؟ مگر مجری قانون که رای اعتماد را از واضع و ناظر قانون گرفته است، علم به مسئولیت خود ندارند و پهنای کار را نمیبیند؟ اگر جواب مثبت است، پس بیان آن واژه و این جمله، بازگوکننده چه نیاتی است؟ آیا بوی عدم رفق و مدارا و همراهی و همکاری از آن برنمیآید؟ چون به فرموده مولای متقیان: «المرء مخبوء تحت لسانه« (مرد در زیر زبانش پنهان است) با ادای هر کلمه و جمله ای میشود مکنونات قلبی گوینده را دریافت. میشود استنباط کرد که علی رغم رای اعتماد به وزیران، به آنان اعتماد نیست. میشود دریافت که آن واژه و این جمله، چوب الف بر سر وزیران و چراغ سبزی برای استیضاح مدام وزراست و بازگوکننده آن است که در این دوران باقیمانده هم با دولت، سر یاری ندارد و نمیتواند بپذیرد که انتخابات ۲۵ خرداد ۹۲، رای اکثریت برای «تغییر» بوده است . این مسائلی که اکنون در جامعه ماست و در دانشگاهها میگذرد و تلقی آینده سازان را خیلی آشکار و صریح و آرمانی بیان میدارد آیا همه برای این نیست که طیف رای نیاورده نمیخواهد به قول «ناطق نوری» قاعده بازی را رعایت کند؟
باید از کسانی که آن ذهنیت را دارند و این واژهها و جملهها را میگویند، پرسید که «فانی» میبایست چه کند؟ دولت اعتدال و تدبیر و امید، برای چه ایشان را به مجلس معرفی کرده است؟ برای این که در بر همان پاشنه بگردد؟ برای آن که همان مهرهها و رفتارها و قواعد دوران دولت نهمودهم، دست نخورده و بدون تغییر باقی بماند؟ آیا از دولت نهم و دهم هم همین انتظار بود آیا در همان دوران هم واژه «مشروط» و این عبارت از نمایندگانی که در همان دوران هم بودند بر زبانها جاری شد؟ مگر همین عزیزان در تمامی رفتارها و گفتارها جمله مثلی « بالای چشمت ابروست» را برای یک لحظه جهت ثبت در تاریخ بر زبان آوردند ؟ این عزیزان باور کنند که مردم فهیم ایران، همه این واژهها، عبارتها و رفتارها را به دقت باورنکردنی، میشنوند و میبینند آنگاه برای تغییر رای میدهند یا اراده میکنند که کار بر همان روال سابق باشد .
اما به عنوان الف ب گوی قلم به دستی که قریب نیم قرن پای تخته ایستاده است و گفته و نوشته و در بطن و متن قضایا بوده است، میخواهد بگوید که جز جابهجایی چند چهره، آن هم با دست و دللرزان، وضع در آموزشوپرورش جمهوری اسلامی، همان است که بود. نهادها همان نهادند، بسیاری از مسئولان با همان دیدگاهها و تلقیات سابقاند. معلمان با همان صورتهای سرخ کرده از سیلیهای درد��اک خودند و هنوز هم حقوق سالانه آنها معادل دریافتی یک ماهه بعضیها نیست و اوضاع حتی نیمه مطلوب خواهانان تغییر هم نیست! و نگارنده تعجب میکند- که با این وضع که خود آبستن حکایتهاست و رئیسجمهور محترم باید فکر عاجلی بکند و بر سر قول خود برای تغییر وفادار بماند – با «فانی» به جای قدردانی و سپاس و منت چه خطاب و عتابی هست؟
به نکات زیر توجه کنید