به گزارش پیارم، سخن گفتن از این شهر تاریخی، جایی که هم نام دستکم هفده شهری دیگر به همین نام است و شاید برای مخاطبان یکرنگی تصور شود.
اما این شهر جدای از نام به فرهنگ کهنی متکی است که در گستره دیار خود دارد، در گاه نخست، خود شهر از قد برافراشتهشدن نخلهایبلند شاهانی همراه با فصل مغ بری(خرماچینی)که به موسم مهرجون(فصل مهرگان) گره خورده است.
در کنار قلعهی نمادین که در حال بازسازی است، قلعهای که تنها خواندهایم و شنیدهایم دیرینگیاش به ایلخانیان میرسد و آیا این که پیشتر هم به نوعی قلعهی دیگر بوده است یا نه؟ کسی نمیداند چون مناطق استراتژیک در دورههای گوناگون دوبارهسازی میشود و روزگارانی در همین سده گذشته هم بر سر آن کشمکشهایی شده است.
در ابتدای شهر با نام برجای ماندهی”گو چاه” برخورد میشود که گوچاه به جاهایی که که با گاو آب از چاه میکشیدند میگفتند، پیشتر آبی زیرگذر چشمهای با حوضچهای موجود بود.
در این نقطه امامزادگانی که پس از انقلاب اسلامی پی به شناخت و کرامات آن بردهاند، به نامهای امامزاده سیدمحمد(از نوادگان امام موسیکاظم) و امامزاده امیر نظام الدین(از نوادگان امام محمدباقر) در دروازه شهر با دو گنبد از نظر رهگذران میگذرد که رفت و آمد زائرین و مسافرین در آنجا صورت میگیرد.
در ته شهر که زیارت و چشمه بیبیدختران در منظرهی سبز تا سبز نخیلات جای گرفته چشم را مینوازد از این نمونه زیارتها در دور و بر که با نامهای زنانه و معمولا همپای چشمهی آب داریم:
زیارت و چشمهی بی بیگیس(روستایگیس)، زیارت بیبیهور با آبگرم سی سینه کو(بین دراگاه و تزرک و معدنوییه)، بیبیهور، بیبی نور، بیبی آیشه(بی بی عایشه) در تارم زمین که همهی آنها گمان میرود ریشهی در آیین باستان و اسطوره” آناهیتا” ایزد بانوی آب دارد که با آمدن آیین های زرتشتی و اسلامی با نامها و مناسکی دیگر ادامه یافتهاند.
بر بلندای کنار چشمهی سبزپوشان گنبدی سیزنما به چشم میخورد به نام قدمگاه امیرالمومنین(ع) و باوری هم بران نهفته است که ماهیهای داخل چشمه از آن زیارت است و صید آنها گناه دارد.
هر جا زیارتی و بیبی هست صدای پای آبی در چشمهای به گوش میرسد .
بلندی و منظره آبشار تزرج در برابر سرهای سبز گونه نخلهای بهم پیچیده همراه با نغمهی آبشار بینظیر است، از تزرج تا معدنوییه، برغنی و برآفتاب این نامهای برگرفته از طبیعت با نخل و کوه و آب غوغا میکند، جایی چشمهای است با گستره آبی سبز که خود سبز پوشان نام دارد.
*آب و آبادی
آب را مادهگونه توصیف کردهاند و نهایت ایزد بانویی آب یا آناهیتایی آن به اسطوره واقعی ” مغول دختر ” یا شیرزن برمیگردد که آثار قلعه دختر آن در جایی نزدیک به “خُشن آباد” وجود داشته و آثار جویهای ساروجی که به همت او برای هدایت آب از بلندی به پستی از منطقهی درآگاه گرفته تا تارم زمین و فارغانات موجود است و تنها یک روایت زبانزد از او باقی است که این همه کار انجام داده است تا به او ” شیرمرد” بگویند اما به او ” شیر زن” می ویند و او آزرده خاطر و دست از کار میکشد !
*باید نکته و رازی در این گفته باشد
مغول دختر سرانجام با شخصی در منطقه ازدواج میکند و مرد وارث ادامه دادن کار نه چندان گسترهی خاصی از او میگردد.
از پیوند زیارت و چشمه که بگذریم پیوند زیارت با درخت هم داریم درختان کهنسال مقدس همچون کنار زیارت، زیارت پیرگزی، گز زادمحمود، پیرکورک(کهور) و معمولا پای هر زیارتی درختی کهن نیز هست و اینها هم به آیین مهر دینی(میترائیسم) بر میگردد که عنایتی به درخت داشتند و درخت را نماد مهر و محبت میدانستند.
آنگاه که پای از شهر بیرون مینهی، رد پای تاریخ باستان را در گور دخمههایی با نام ” خرفخانهها ” در اطراف آن و دیار باستانی فارغانات را جستجو کرد.
خرف خانه از آنروی میگفتند که انسانهای کهنسال که دیگر نگهداری آنها سخت بود در دخمههایی همراه با کوزههای آب و عسل، چراغ و گور آماده مینهادند تا هنگامی که زندگی آنها رو به افول میرفت و در میگذشتند، آنگاه خود و متعلقاتش در گوری که بستر آن با خاک تسک (نرم) آماده کرده بودند دفن میکردند.
فارغانات با تمدن دیرینه پریکانیها خود رازهای دراز برای گفتن دارد بخوان، باغان و سیرمند بهشتهایی در این دیار گرمسیر است.
کوه ” تشگِرد” همراه با دارا بودن بلندترین قله هرمزگان نامش با آتشکده پیوند میخورد.
از طرفی دیگر جایی تمدن دیرینه را با نام ” شهرستان”در کنار “دهستان ” همراه با نخلهای بلند همطراز ستیغکوهها در دیار دراگاه را دارد.
در کاوش منطقهی “شهرستان ” نشان از وجود آب لولهکشی از لولههای سفالی مشاهده شده است.
آنگاه به دیار دیرین تارم میرسی که قدمتی همزاد تاریخ دارد با آثاری باستانی نانوشته بر جوار آن و رها شده در کشتزارها.
خرابه و بقایای قلعه کهنه تارم یا قلعه خندقی(کندکی) که تاریخ آن به ساسانیان برمیگردد، همراه با تنب مهرگرد جایی بسی کندکاوها و پژوهشها دارد.
بقایای کاروانسراها نشان از ارتباط این منطقه سوقالجیشی در چهارراه لارستان، هرمزگان، فارس و کرمان را دارد.
بخش احمدی نام متاخردوران اسلامی، جایی که کلانترنشینی در آن منطقه پا گرفت و به مناطق دیگر رسید، خود حکایتهایی مفصلی دارد دور بودن بعد مسافت از شهر میطلبد که به این دیار در همگرایی با توسعه شهرستان حاجیاباد توجه ویژهای شود.
*نامهای طبیعی
نامهایی همچون دراگاه، باینوج، تنگدو ییه، لایبیشه، نیتلخ، تزرک، معدنوییه، برغنی، برآفتاب، گنج، پتکوییه، گهکم، لایگزان، سرچاهان، پرآبدین، دک فینو(دک فینو)، زاکی، کوشا و آشکارا و ….خود شرح تاریخ و جغرافیای خود را با نام دارند که آدمی را به کنه واژهها میبرد تا باید جستجوگرانه ردپای تاریخ و طبیعت گرفت.
*گویش ویژه و دیگر گویشها
گویش ویژه شهرستان حاجیآباد موسوم به ” اَشُمی” که از دیار تارم و فارغانات برانگیخته شده است، از پای ماندههای زبان اوستایی بوده که جای پژوهش و حفظ میراث معنوی آن دارد.
با این حال گویشهای فارسی با لهجههای فارس و کرمان و همچنین گویش ویژه احمدی و شهدادی با اندک تفاوتی با گویش تارمی – فارغانی و نزدیک به گویش بندری است، هم از میراثهای معنوی بوده که باید حفظ، ثبت و نگهداری شود.
یعقوب باوقار زعینی نویسنده و تاریخ شناس از دیار نخل خیز طارم حاجیآباد
به نکات زیر توجه کنید