در شهری که قطب تولید و کشاورزی استان می باشد و سرشار از معادن و ذخایر منابع طبیعی و در گوشه و کنار این شهرستان افرادی در فقر دست و پنجه میزنند. ...

به گزارش پیارم حاجی آباد، شهرستان حاجی آباد جزء سه شهرستان بزرگ‌ استان هرمزگان شهری که بیشترین معادن آهن و کرومیت و بیشترین تولید خرمای پیارم جهان و محصولات کشاورزی به طوری که قطب کشاورزی استان می باشد و زمین حاصلخیز و منابع آبی سرشارش شهره عام و خاص است اما در واقعیت مردمانی در این شهرستان زندگی می کنند، که سهمشان از این منابع زندگی در گوشه ای از خیابان در زیر درختان البته محرومیت و فقر است.


تنهایی و فقر تنها دارایی سید یوسف و مرضیه خانم
در شهری که مردم و مسئولین همشان سرگرم مشکلات زندگی و کاری خودشان هستند و هیچ کس به فکر دیگری نیست و همه به دنبال سیر کردن شکم زن و بچه خود هستند و هیچ کس غم نداری دیگران را نمی خورد حتی این قدر بی تفاوت هستیم که نزدیک به دو سال است سید یوسف و مرضیه خانم پیرمرد و پیرزن تنها که بدون هیچ سرپنهایی در کنار جاده و زیر درخت جایی که ورودی شهر نیز می باشد شاید روزی هزار بار مردم و مسئولین از این مسیر تردد داشته باشند هیچ گاه این دو نفر دیده نشده اند و توجه هشان هم به طرف انها جلب نشده که جویای احوال آنها شوند.


این زن و مرد که هر کدام از دیارهای متفاوت در اثر بی کسی و کهولت سن آواره شده اند مرضیه احمدی که یک زن مسن حدود ۶۰سال دارد و اهل روستای همدان از توابع حاجی آباد می باشد به گفته خودش هنوز ازدواج نکرده و هیچ کس را در این دنیا ندارد حتی این خانم شناسنامه هم ندارد و روز شب در زیر یک درخت در کنار امامزاده سید محمد (ع)می خوابد و یک چادر نیمه سوخته پاره پوره هم دارد تابستان و زمستانش را در آن می گذراند.
سید یوسف حسینی نیز از گوغر استان کرمان به این شهر آمده است که به گفته خودش نزدیک به هفتاد سال سن دارد و به دلیل اینکه پدر و مادرش را در کودکی از دست داده و هیچ خواهر و برادری نیز ندارد هیچ گاه ازدواج نکرده و تا کنون مجرد بوده است ودر حال حاضر تنها دارایش یک شناسنامه و یک چادر نیمه سوخته که در کنار مرضیه خانم در زیر یک درخت در کنا امامزاده سید محمد روزگار می گذرانند.


امروز به سرغشان رفتم وقتی  پرسیدم شما کس کاری ندارید که این جور آواره هستید گفتند نه ما در اثر بی کسی گوشه خیابان شب را صبح می کنیم تا ببینیم خدا کی ازمان راضی می شود و می میریم دلم به حالشان سوخت وقتی رفتم پششان ساعت ۱۰ صبح بود نه شام خورده بودند و نه صبحانه گفتم شما غذایتان را از کجا می آورید گفت توی سطل آشغال می گردیم خورده نونی و یا میوه نیم خورده ای یا بعضی وقتی ها مسافری کسی از اینجا رد شود باقی مانده غذایش رو به ما بدهد وگر نه بعضی از روزها اصلا چیزی برای خوردن گیرمان نمی آید.
سید یوسف می گفت مقداری پول که مردم کمکم کرده بودند شب یک سریع معتاد آمدند و کتکم زدند و دزیدند بردند دیگر هیچ پولی ندارم باید صبر کنم کسی از اینجا رد شود ودلش بسوزد شاید یک هزار تومان کمکم کند بتوانم چیزی بگیرم و بخورم، سید یوسف می گفت من حداقل توان راه رفتن را دارم ولی مرضیه خانم بیجاره راه هم نمی تواند برود کارهایش را من انجام می دهم وقتی که آفتاب داغ تابستان به بدنش می خورد و نمی تواند جابجا شود کمکش می کنم آن را در سایه می آورم تا بیشتر از این اذیت نشود.
خلاصه نیم ساعتی پای در دل و صحبتهایشان نشستیم خیلی وضعیت تاسف اباری آنهم در شهر تمام شیعه حاجی آباد این قدر بی تفاوت نسبت به این دو نفر که سالهاست در اینجا زمستان و تابستان زیر درخت دریک چادر نیمه سوخته زندگی می کنند.
مرضیه خانم زنی سالمند و اصرار دارد بداند ما از کجا آمده‌ایم و چه‌کاره هستیم و بعد درخواست این را داشت که برایش شناسنامه بگیریم و یک جوب دستی یا همان باکر که بتواند با آن راه برود.
کوههایی از نج و قصه که هیچ گاه دیده نشده اند و هم اکنون روزهای گرم تابستانی خود را می‌گذرانند و این دو با تمام نداری‌هایشان خود را برای سوز سرمای روزهای سرد پاییز و زمستان و باران‌های سیل‌آسا مهیا می‌کنند روزهایی که تنها فاصله آن‌ها با باران‌های سیل‌آسای تنها یک پلاستیک نازک است که بر روی شاخ و برگ‌های درختی که زیر آن هستند پهن می‌کنند.
متاسفانه در حاجی آباد چند سالی است که بحث حاشیه نشینی شروع شده و هر روز نیز بیشتر می شود و افرادی که در روستاهها زندگی می کنند و کاری ندارند به شهر مهاجرت می کنند زیرا توان مالی خرید و اجاره خانه ندارند گوشه خیابان و یا در حاشیه شهر مجبور می شوند زندگی کنند.

  

 

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

لینک کوتاه :http://www.piyarom.ir/?p=65461

به نکات زیر توجه کنید

  • نظرات شما پس از بررسی و تایید نمایش داده می شود.
  • لطفا نظرات خود را فقط در مورد مطلب بالا ارسال کنید.